اما برای رسیدن به هرکدام از آنها قطعا با مشکلاتی روبرو می شویم که بیتردید استرس و اضطراب یکی از این مشکلات خواهد بود. ولی واقعیت این است احساس اضطراب و نارضایتی بخشی از زندگی است که بدون آن دسترسی به هیچ دستاورد مثبتی امکانپذیر نیست.
این اضطرابها به ما میگویند که چه چیزهایی نادرست است و نیاز به تصحیح و تغییردارند. اما مهمتر از همه این است که دو راه برای برطرف کردن اضطراب وجود دارد: ما میتوانیم با استفاده از دارو، پرخوری، گرسنگی و سایر مکانیسمهای فرار، دربرابر اضطرابها واکنش نشان دهیم و یا اینکه تلاش کنیم با شناخت ابعاد مختلف مشکلمان، با آن دقیقا روبرو شده و آن را کاملا حل کنیم.
داروهای بسیار مشهوری هستند که به طور موقت اضطراب فکری- روانی را کاهش میدهند اما آیا این نوع درمان، مناسب است و هیچ مشکلی را حل میکند یا اینکه چه بسا چنین برخورد موقتی با مسایل، باعث به تاخیرانداختن پیشرفت و بهبودی درزندگی میشود.
این تاخیر چرا بوجود میآید؟ برای اینکه چنین افرادی به آن اندازه درمشکلشان فرو رفته و غرق شده و گرفتار جمود و سکون شدهاند که هرگز نمیتوانند به راهحلهای اساسی و قابل توجه فکرکنند، چه برسد به مرحله اجرای آن.
بنابراین، تنها زمانی میتوانیم به پیشرفت، بهبودی و دگرگونی درزندگی دست یابیم که برای حل مشکلات خود حرکتی را آغاز کرده و مسیرو جادهای را برای رسیدن به هدف، تعریف و مشخص کنیم.
درحالی که بسیاری آنچنان برراهحلهای موقتی تاکید دارند که هیچ راه دیگری خارج از این حیطه برای برخورد جدی و مناسب با مشکلات، نظرشان را جلب نمیکند.
افرادی که دچاراختلال در خوردن هستند، علاوه برآن، از توانایی لازم برای تعریف و بیان احساسها و تفکیک نیازهای مختلف خود برخوردار نیستند. به گونهای که این مشکل، بهبودسازی زندگیشان را پیچیده و دشوار میکند.
اما به راستی چگونه میتوان روند زندگی را بهبود بخشید؟... بیتردید شما نیاز دارید حلکردن مشکلات را از جایی آغاز کنید؛ به جای اینکه از آنها فرار کنید.
اما از کدام مشکل باید آغاز کنیم؟ قطعا از مشکلی که احساس میشود مهمترین مسئله در شرایط کنونی است.
برای مثال، فردی که به دلیل بیاشتهایی عصبی دربیمارستان بستری است، وقتی کمک پرستار با لوله غذای مورد نیازش را تامین میکند، این مساله ناراحتش میکند. ولی او در برابر این مشکل به دوصورت میتواند برخورد کند. یا این ناراحتی را تحمل کند و فشارعصبی جدیدی را تجربه کند؛ به عبارتی از این مشکل فرارکند یا اینکه به یک راهحل اساسی فکرکرده و تلاش کند با تعویض این کمکپرستار، به خود کمک کند فردی را انتخاب کند که نسبت به او احساس خوبی دارد.
این روش، آغاز تقدیرو قدردانی این فرد نسبت به احساس و خواست دقیقا خودش است و او به این ترتیب میتواند تاثیرگذاری برروند زندگیاش را شروع کرده و راه چگونه خوشحال و راضیبودن را پیدا کند.