آیا این مقوله تنها یک ذهنیت است یا در عمل، در تنگناهای مناسبات فردی و اجتماعی رخ نشان میدهد و می گوید "من" هستم؛ پس، با آرامش و بدون شتابزدگی، اول خوب میبینم و میشنوم و بعد نظرمیدهم یا اقدامی میکنم.
چرا که در چارچوب این احساس تلاش میکنیم واقعبینانه و به دور از تعصبها و احساسهای کاذب گوناگون ریشهدار و لحظهای؛ ببینیم، بیندیشیم و رفتارکنیم تا در ارتباطات میان فردی و اجتماعی خود موفق شویم به یک احترام متقابل واقعی دست یابیم.
آیا این مقوله از جنس فکر و شناخت است یا احساس و یا حاصل تلفیق و کشاکش این دو. قطعا سرمنشا هراحساسی، همان تجربههای عینی و ذهنی است. بخصوص آنچه در کوچه، پس کوچههای باریک و گاه تیره و تار دوران کودکی اتفاق افتاده است و در پستوخانه ذهن ما بدجوری جا خوش کرده است که خیلی به سختی میتوان نقشش را کم رنگ کرد.
احساسهایی که برآمده از همین تجربههاست که باعث میشود بسیاری اوقات واقعیتها را نه تنها مخدوش بلکه گاهی اساسا واژگونه ببینیم.
درحالی که مقوله "احترام به خود" اگر در دوران کودکی در یک بستر تربیتی سالم، شکل گرفته باشد به فرد کمک خواهد کرد که در آینده از آسیبپذیری هیجانی و در برابر استرسهای مختلف مصون باشد.
زیرا وقتی کودک اجازه پیدا میکند " من" خود را به صورت مستقل از مادر گسترش و شکل دهد؛ ضمن کسب توانایی برقراری رابطه با دیگران ، احساس ایمنی و اعتماد بنیادین را تجربه میکند که بعدها میتواند در کلیه مراحل زندگی او را حمایت کند.
روانپزشکان معتقدند احترام به خود، برمیگردد به ارزشی که فرد برای خود قایل است. هرچقدر این ارزش قویتر و پختهتر باشد این احساس نیزدر سطح بالاتر و به طور فراگیرتری شخصیت فرد را دربرمیگیرد.
به این ترتیب آنچه افراد از خودشان تعریف و تصور میکنند بر انگیزهها، نگرشها و رفتارشان در سراسر زندگی تاثیرمیگذارد.
احساس بیهویتی، نبود اعتماد به نفس و استقلال شخصیت، نکوهشهای دائمی خود و دیگران و سوئظن های مزمن و دامنه دار میتوانند به احساس احترام به فرد، آسیب جدی برسانند. قدرت مخرب نبود این احساس به کونهای است که همه ابعاد ارتباطی و حیاتی انسان؛ جسم، فکر و روان را تحت تاثیر قرارمیدهد.
احساس احترام به خود در سطح پایین معمولا با گروهی از مشکلات دیگر مثل ضعف دانش و اطلاعات، عدم موفقیت در انجام وظایف، ضعف در اتباطات خویشاوندی و دوستانه، خشونت و اختلالات عاطفی مثل افسردگی و خودکشی همراه است.
پذیرش خود و رسیدن به یک چشمانداز مثبت در زندگی با رشد مقوله احترام به خود به صورت سالم، ارتباط پیدا میکند.افرادی که به خودشان و تواناییهایشان اعتقاد دارند عموما بیشتر از این احساس برخوردارند که در نهایت تمایل به شادزیستن و هیجانات مثبت را در آنها گسترش میدهد.
راههای دیگری که افراد میتوانند برای رشد احساس احترام به خود، در پیش گیرند این موارد است:
- شناختن ویژگیهای مثبت خود
- تشخیص موارد و محدودههای بسیار موفقیتآمیز
- برنامهریزی برای حمایت از دوستان و خویشاوندان
- تمرکز بر فضیلتها و تواناییهای خود و نه، ماندن و غرق شدن در ناتواناییها و واماندگیها
- عدم اندازهگیری و تعریف ویژگیهای خود با استانداردهای دیگران
- پذیرش برخی ریسکها و خطرها برای دستیابی به موفقیت
- فراگیری هدفگذاری واقعگرایانه
به اضافه اینکه، افراد میتوانند از طریق مشورت با روانپزشکان، روشهای رشد احساس احترام به خود را فراگیرند.
روانشناسان براین باورند احترام به خود سالم، فرد را به یک نوع آسایش عاطفی میرساند که برای درک هد فهای زندگیاش بسیار مفید است. این آسایش عاطفی با عوامل زیر ارتباط دارند:
- اطمینان و اعتقاد به خوببودن دیگران و پذیرش ویژگیهای مثبت آنان
- تغذیه مداوم خود از طریق تقویت اجزای تشکیلدهنده مقوله اعتمادبه نفس
- توجه به اهمیت استقلال شخصیت و قدرت تصمیم گیری
- رسیدن به یک احساس منحصر به فرد از خود
- توانایی ایجاد ارتباط نزدیک و صمیمی با دیگران
بیتردید همه، فقدان احترام به نفس را در شرایط خاص و مهم زندگی خود- که شاید بیش از سایر زمانها به آن نیاز دارند را- تجربه میکنند؛ مثل دوران بلوغ. اما مسئله مهم این است که چگونگی غلبه براین نیاز را بیاموزیم.
قطعا همه میدانیم مجموعه عوامل گوناگونی این احساس را درما ایجاد میکنند: محیط، انتظارات و تجربیات شخصی و اجتماعی. برای مثال، پژوهشهای اخیر نشان میدهد که بدرفتاریهای زبانی و بیانی، در دوران کودکی اثر منفی زیادی براحساس احترام به خود افراد میگذارد که تا دوران بزرگسالی ادامه مییابد.
نکته مهمی که باید به آن توجه کنیم این است که ضرورتا نباید این نوع انتقادها و بدرفتاریها از سوی دیگران انجام شود تا نتایج ناگوار آن نمود یابد بلکه اساسا انتقاد و نکوهش مداوم به هرصورتی، میتواند به احساس "احترام به خود" شخص ضرربرساند.
بعضی افراد، از شکاکی و سوئظن نسبت به خود رنج میبرند و همواره دربرخورد با هرمسئلهای دنبال پیداکردن اشتباه و خطای خود هستند. این نگرش به طور طبیعی به احساس احتام به خود آنها به طور جدی آسیب میرساند.
پژوهشگران مسایل اجتماعی میگویند پیامهای تبلیغاتی ازجمله عوامل محیطی است که می تواند این احساس را مخدوش کند. برای مثال، آن گروه از پیامهای رسانهها که اغلب لاغری بیش از اندازه را توصیه می کنند میتواند اثر منفی براحساس احترام به نفس زنان داشته باشد.
این پیامها دختران و زنان را دچار این وسواس و اعتقاد منفی میکند که حتما یک مورد نادرست که نیاز به تغییر دارد در بدن آنها هست. در نتیجه، آنها ممکن است به سختی بتوانند در رژیم غذاییشان برای رسیدن به آن اندازه ایدهآل موفق شوند. همچنین این نگرش میتواند خطر رشد اختلالات غذایی را برای آنها درپی داشته باشد.
بنابراین احساس احترام به خود ضعیف میتواند تخریب کننده باشد زیرا برجسم، فکر و روان فرد تاثیرمیگذارد. گاهی اوقات تحمل این عوارض میتواند خیلی سخت باشد. دربسیاری موارد، متاسفانه چنین افرادی به جای کمک گرفتن از دوستان یا سایر منابع حمایتی مثل مشورت با متخصص، هماهنگ با احترام به خود ضعیفشان، رفتار مخرب و نادرست از خود نشان دهند.