میگویند حیف این وقت با ارزش و کوتاه نیست که بهجای زیارت، به فکر خرید باشی؛ میگویند موسم حج است و جنسها بنجل؛
میگویند همهاش چینی است و در بازارهای خودمان بهترش پیدا میشود. میگویند صورت خوشی ندارد منظره کیسههای پر از خرید حاجیهای ایرانی و...راست هم میگویند؛
اما تو که بعد از عمری میخواهی حاجی بشوی، نمیتوانی دست خالی پیش سر و همسر بروی؛ بچههایت که بیشتر از یک ماه دوری تو را تحمل کردهاند، چشم به در دوختهاند و دست تو تا با شور و شعف چمدانهایت را باز کنند و با سوغاتیهایشان پز دهند.
اینها به کنار، دوست و فامیل هم هستند که هرکدام از راه دور و نزدیک میآیند به دیدنت؛ با چشم روشنی و زیارت قبول و وقتی سر تیغ انداختهات را بوسیدند، نمیتوانی پیشکشی ندهی، که بله آنجا به یاد شما بودیم.
این میشود که درمیمانی چه کنی؟ نه میتوانی بیخیال خرید شوی و نه حوصله پرسه زدن در این فروشگاه و آن دکان را داری که مغازهدارهایش با لهجه غلیظ عربی یا پاکستانی و هندی و بنگلادشی، مدام حاجی آقا بفرما میزنند تا روی دست ماندههایشان را آب کنند و فروشگاههای بزرگ مثل شهروند و رفاه خودمان، که بیشتر، جاهایی دور از محل اسکان حاجیهای ایرانی قرار گرفته اند، آدمهایی جلوی هتل گذاشتهاند تا مجانی تو را با ماشینهای قراضه شان ببرند به فروشگاه مورد نظر و پورسانت بگیرند و جنسها همه عین هم و البته نزدیک به سلیقه عربی؛ و قیمتها هم نیز؛
اگرچه برخی از فروشندگان راه گوشبری را یاد گرفتهاند و اگر مراقب نباشی، دولا پهنا حساب میکنند.
این میشود که حاجی جماعت مجبور به پرسه زنی در این آشفته بازار میشود تا برای خرید چیزی که میخواهد دستش بگیرد و سوغات ببرد، چندان مغبون نشود.
یا دست به دامن همسفریها شود و از باتجربه ترها نشانی فلان فروشگاه و بهمان مغازه را بگیرد.
و این تازه اول مصیبت است که اگر تا چند وقت پیش، هزار تومانی را بهجای 4ریال سعودی از دستت میقاپیدند، حالا پشت چشم نازک میکنند و فقط ریال میخواهند یا دلار؛
و صرافها 100 دلاری را به 375 ریال سعودی میدهند و هر هزار تومانی را 5/3 ریال، که دندان گردترهایشان از این کمترهم حساب میکنند.
و با تجربه ترها میگویند خرید در همین مدینه بهتر است که در مکه اجناس محدودتر است و فرصت کمتر و با آن همه اعمال، اصلا مجالی برای دیگر کارها نیست. و حاجیهای ایرانی بیشتر مشتاق خرید پارچه و پوشاک اند؛
ترکها هم بیشتر دنبال خرما میگردند و آفریقاییها را بیشتر در بازار طلا پیدایشان میکنی که انصافا آن دستبندها و گردنبندهای سنگین با عیار 24 فقط زیبنده همان هیکلهای درشت است.
چارهای نیست، باید در کنار کسب توشه برای آخرت، به فکر این دنیا هم بود اما ای کاش جزوههای راهنمایی برای حجاج تهیه میشد تا آنها مستاصل نمانند و بدانند چه جنسی را کجا پیدا کنند و ایکاش مسئولان با کمک بخش خصوصی خودمان به فکر ساخت فروشگاههای ایرانی در اینجا باشند تا کالاهایی را که کمتر در ایران هست، عرضه کنند.
اجناسی که هم به سلیقه ما نزدیک است و هم ارز آن دوباره به داخل بر میگردد. باید برای خرید حاجیان برنامهریزی کرد که اگر نشود، همیشه همین آش میماند و همین کاسه