همشهری آنلاین - سمیرا باباجانپور: علیرضا صفرپور بهانه ساخت ماکت واقعه کربلا را متصل به یک ارادت میداند. ارادتی که بیبهانه در دلوجان شیعه وجود دارد. همین ارادت باعث میشود ۲۰ سال پیش وقتی از کنار یک هیات محلی میگذرد و ماکتهایی را که از گل، سنگ و چوب ساختهشده بود تا روایتگر قیام اباعبدالله (ع) باشند، نگاه میکند، شرمنده شود. صفرپور میگوید: «نمایشگاه را که دیدم خجالت کشیدم. فکر کردم اگر یک غیرمسلمان این صحنه را ببیند از قیام سالار شهیدان چه ذهنیتی پیدا میکند؟ همان شب تصمیم گرفتم واقعه کربلا را از زمانی که امام حسین (ع) از مدینه به سمت کربلا میرود تا روز شهادتش به تصویر بکشم.»
خواندنیهای بیشتر را اینجا بخوانید
عاشورا را ببینید
تعدادی عروسک میخرد. لباسها را طراحی میکند و از یک خیاط درخواست میکند تا لباسهای موردنظرش را بدوزد. از طواف امام حسین (ع) در مکه شروع میکند؛ زمانی که امام (ع) آخرین طواف را دور کعبه انجام میدهد. کاروان امام را با اهلبیت به تصویر میکشد. روزی را نشان میدهد که آب بر امام و همراهانش بستند. از شب وداع روایت میکند و از روز عاشورا میگوید. به شیون و ضجه خیمهها میرسد و سرهای روی نیزه را نشان میدهد و به سکوت خرابههای شام و غربت حضرت زینب (س) میرسد. نمایشگاه صفرپور قدمبهقدم مخاطبانش را به دل کربلا میبرد. آنقدر که گوشهای میایستند و اشک میریزند.
قدمبهقدم تا عاشورا
اولین نمایشگاه علیرضا صفرپور در رستورانش برپا شد. نمایشگاهی که با استقبال زیادی روبهرو شد. خودش میگوید: «اولین نمایشگاهم را در کرج برپا کردم. گوشهای از رستورانم را به نمایشگاه اختصاص دادم. با اینکه شروع کار بود، اما مورد استقبال قرار گرفت. از همان سال عهد کردم این نمایشگاه را هر سال در یکی از محلههای تهران برپا کنم. از محلههای صادقیه گرفته تا کن و فرحزاد. صفرپور میگوید: ««برای هر واقعه مطالعه کردهام. سعی کردهام از منابع معتبر تاریخ این واقعه را استخراج کنم. حتی با استادان دانشگاه هم گفتوگو کردهام. مخاطب در کنار هر بخش یک روایت از واقعه را میخواند.»
ساخت ماکتها راحت نیست
وسایلی که صفرپور برای ساخت ماکتهایش استفاده میکند بهظاهر ساده به نظر میرسد. اما او برای تهیه تکتک عروسک ها و تجهیز وسایل رزم وسواس خاصی دارد: «بیشتر وسایل این ماکتها در بازار نیست. برای خرید شترها کل تهران و قم را گشتم تا بالاخره در مشهد پیدا کردم. یکبار در مازندران در یک بازار محلی تعدادی عروسک دیدم که یک شتر هم در میانشان بود. پیگیر شدم گفتند فلان زن در فلان روستا آن را ساخته. آن پیرزن را پیدا کردم و برای نمایشگاه سفارش دادم. لباس مجسمهها را یکی از اقوام میدوزد. بعد از محرم و پایان نمایشگاه همه وسایل را به انبار خانه میبرم.»
اینجا کربلایی می شوید
صفرپور باور دارد محرم تنها به سینه کوفتن و زنجیر زدن نیست. او میگوید: «یک نمایشگاه کوچک محلی هم میتواند در سایه سکوت و تصویر دلها را به کربلا ببرد.» او خاطره زنی را تعریف میکند که در یکی از نمایشگاههای او حالش بد میشود. وقتی احوالش را میپرسند، میگوید: «در این ۷۰ سال زندگیام همهاش آرزوی سفر به کربلا را داشتم. توان سفر نبود. اینجا حالم جوری شد که گویی در کربلا هستم.»
نظر شما