بعضی از آدم‌ها این سعادت را پیدا می‌کنند که نام‌شان، قلم‌شان و تراوشات هنری‌شان عجین می‌شود با نام بزرگان دین و معرفت و بدون شک یکی از این آدم‌ها باید سیدمهدی شجاعی باشد؛ نویسنده ارجمندی که ادبیات دینی پس از انقلاب را به قله‌ای جدید رساند و جزو شاخص‌ترین و شاید بتوان گفت شاخص‌ترین نماد این ادبیات در ایران شد.

سيدمهدى شجاعى

همشهری آنلاین - الناز عباسیان: این هم سعادتی بود تا دانشجوی جوان تئاتری که کارگردانی این رشته را دنبال می‌کرد، یکباره بخواهد سر از نویسندگی دربیاورد و همه توان و ذهنش را صرف این حوزه کند. سال‌۱۳۵۸بود که نخستین آثارش در ۲۰سالگی در مطبوعات و کتاب و... کم‌کم نشر یافت تا مسیری آغاز شود که پایان آن، قله‌ای به نام سیدمهدی شجاعی بود. جالب اینکه این دانشجوی ادبیات دراماتیک، سابقه داوری در جشنواره فیلم فجر و تئاتر فجر و فیلم کودک و نوجوان و جشنواره مطبوعات را هم در انبان تجربه‌هایش داشته و فیلمنامه آثاری چون «بدوک»، «دیروز بارانی» و «پدر» نیز اثر مشترک او و سینماگران شاخصی چون مجید مجیدی است. حالا پای صحبت‌های نویسنده آثاری چون «سانتاماریا»، «غیر قابل چاپ» و «سری که درد... می‌کند» نشسته‌ایم که در ادبیات دینی برای همیشه  نام خود را با کتاب‌هایی چون «کشتی پهلوگرفته»، «پدر، عشق و پسر»، «آفتاب در حجاب»، «از دیار حبیب»، «شکوای سبز»، «خدا کند تو بیایی»، «سقای آب و ادب»، «دست دعا، چشم امید»، «کمی دیرتر...»، «دنیا پس از تو نباشد» و «زنی، مردی و دنیایی نامردی» ماندگار کرده است. اخیرا او در تازه‌ترین اثر خود با عنوان «جوشن حسینی»، با استعانت از فرازهای دعای جوشن کبیر، هزار عبارت کوتاه شامل متن صلوات و سلام بر امام‌حسین(ع) را در انتشارات نیستان مکتوب کرده. همین بهانه‌ای شد تا درباره عاشورا و محرم و قیام حسینی بیشتر بگوییم و بشنویم...

شما از نام‌های شناخته‌شده و معتبر ادبیات دینی در ایران محسوب می‌شوید؛ طوری که وقتی صحبت از محرم و عاشورا و رویدادهای دینی شاخص می‌شود، همه به یاد آثار شاخص شما می‌افتند. بعد از این همه کارکردن در این حوزه، آیا فکر می‌کنید ممکن است به پایان برسید یا سوژه‌ها و ایده‌ها و پیام‌ها به پایان برسند؟

هرگز. به یاد دارم در گفت‌وگوی قبلی با شما هم گفتم که هنوز این همه راه آمده‌ام، اما به نقطه تحت بای بسم‌الله معارف این بزرگان هم نرسیده‌ام. متأسفانه کارهای نکرده در این حوزه بسیار است و قلم و بیان ما نیز ناقص. درست مثل گنگ خواب‌دیده‌ای هستم که زبان و قلمش الکن از بیان است. پس بحث رسیدن به پایان نیست؛ شاید بحث ناتوانی ما و بحث بی‌توجهی ما یا بحث لکنت در فن بیان ما در حوزه نوشتار و گفتار است؛ همین.

من افراد مختلفی را دیده‌ام که شاید چندان تقید ظاهری دینی خاصی ندارند اما عاشق کتاب‌های شما هستند و به‌شدت دنبال‌شان می‌کنند. این همه اثرگذاری آثار سیدمهدی شجاعی از کجا می‌آید؟

اثرگذاری که دست من و ما نیست؛ دست دیگری است. اوست که باید نظر کند که حالا به فراخور حال و نیاز افراد نظر می‌کند یا نظر نمی‌کند. حالا بحث‌های ظاهری و تکنیکال قضیه به کنار که قاعدتا من نباید درباره‌اش کلامی بگویم. در حوزه معنا و پیام نیز  شاید که دل‌های پاک خوانندگان در این قضیه دخیل بوده باشد و از سوی دیگر سعی می‌کنم ریا نورزم و به‌صورت خالص هر چه را که عقیده و باور دارم به رشته تحریر 
در بیاورم. چیزهایی که در پاسخ به سؤال شما به‌نظر می‌رسد همین موارد است.

اجازه بدهید کمی صریح‌تر درباره محتوا و عمق عاشورا و قیام حسینی صحبت کنیم. این قیام و این حرکت، مگر چه در دل خودش دارد که می‌تواند بعد از این همه سال، منشأ این همه آفرینش و اثرگذاری و شیفتگی باشد؟ یعنی اگر کسی اعتقادی به این موارد نداشته باشد و از شما بپرسد که اصل قصه چیست، چه پاسخش خواهید داد؟

خلاصه‌گویی این مفاهیم و این بحث واقعا کاری صعب و سخت است. شاید همه قصه همانی باشد که در کتاب  آفتاب در حجاب هم اشارتی به آن کرده‌ام؛ اینکه اصلی‌ترین پیام و رویکرد را حضرت‌زینب(س) در یک نقطه بسیار حساس و یک نقطه عطف تاریخی بیان کرده است؛ خطی که می‌توانیم ادامه بدهیم و تفسیر این رویداد است. این نگاه و کلام، رمز و راز همه این حوادث و مأموریت‌هاست. یزید در آن مجلس برای تحقیر ایشان و دیگر اهل‌بیت(ع)، می‌پرسد چطور یافتی کاری را که خداوند با برادر تو کرد؟ زینب سلام‌الله علیها نیز می‌فرماید در واقعه عاشورا جز زیبایی ندیدم؛ «ما رأیت الا جمیلا»! این چه نگاهی است که برخلاف این همه ظاهر خشن و خونین و داغ‌آلود و غم‌آلودی که دارد، جز زیبایی نمی‌بیند؟ این کلام و پاسخ، ما را به جایی می‌رساند که باید دقت کنیم تابلوی عاشورا، وجوه دیگری هم دارد؛ همان وجوهی که باید دنبالش رفت و دید و به آن توجه کرد.

چه چیزی؟ این زیبایی از نگاه شما چه تفسیری دارد؟ منظورمان تفسیری است که همه آن را متوجه بشوند و با آن ارتباط بگیرند...

چیزی که زینب(س)  دید و منتقل کرد، سرمشق عاشقی بود؛ به واقع زیباترین سرمشق عاشقی که می‌توان منتقل کرد و اساساً مایه مباهات است؛ یعنی از هر طرف که به آن می‌نگریم واقعاً رشک‌برانگیز است. از میان ائمه و پیامبران، کسی را نداریم که توانسته باشد این تعداد یار همدل و پاک‌باز را یک‌جا جمع آورد. امام حسن علیه‌السلام می‌فرمود من اگر ۱۶یار می‌داشتم قیام می‌کردم علیه معاویه. دیگران نیز به همین گونه. در اینجا حضرت زینب(س)  تابلوی معاشقه حسین(ع)  و خدای حسین  را می‌بیند و ترسیم می‌کند برای تاریخ؛ زیباترین تابلویی که می‌شود تقدیم تاریخ کرد و به آن خیره شد و خیره ماند و از آن راه و الگو گرفت.

پس معتقدید پیام و ایده اصلی عاشورا هنوز جاذبه فوق‌العاده‌ای برای حتی قشرهای غیرمعتقد دارد؟

ببینید! شاید به واسطه برخی عملکردها، نگاه‌های منفی به دین و مباحث دینی اتفاق افتاده باشد. شاید مسئله اصلی این باشد که به کودک و نوجوان و نسل‌های جدید که به‌شدت منطقی  هستند باید اصل دین را توضیح بدهیم؛ کاری که مثلاً من در «دین به چه درد می‌خورد» به سمتش رفته‌ام. باید تلاش‌ها کنیم تا پیرایه‌ها و تحریف‌ها و سوء‌برداشت‌ها و سوءاستفاده‌ها را برای جوان‌ترها و نسل‌های جدید توضیح دهیم و تشریح کنیم؛ وگرنه اصل ماجرا چون با فطرت آدمی در ارتباط است، همیشه و همه جا و برای همه آدم‌ها و گروه‌ها جاذبه دارد؛ تنها باید غبار را کنار زد.

در حوزه ادبیات دینی، دلیل ماندگاری یک شخصیت و یک آفریننده چه می‌تواند باشد؟

واقعاً نمی‌دانم. حتی درباره خودم نیز واقعاً نمی‌دانم. در عالم هنر و ادبیات، گاهی می‌گویند که طرف اثری را خلق کرده و دیگر دنبال کارش می‌رود؛ یعنی اساساً همان لذت و توفیق خلق اثر و انرژی خاصی که به او داده برایش کافی بوده، باقی موارد مثل جایزه‌ها و تقدیرها و اقبال‌ها و... حاشیه قضیه است و شاید برای هنرمند چندان مهم نباشد. من اگر بگویم واقعاً نمی‌دانم دلیل این قضیه برای من چیست، شاید فکر کنید دارم از در تواضع صحبت می‌کنم. اما من نیز به قاعده خیل همان هنرمندان، اشاره می‌کنم واقعاً خلق این آثار از من نیست. شاید وصف حال من همین بیت معروف باشد که «تا که از جانب معشوق نباشد کششی/ کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد.» این حوزه واقعاً ادعابردار نیست و باید دستگیری‌تان کنند تا اتفاقی بیفتد؛ همه حرف من همین است...

با مثالی می‌توانید این چیزهایی را که می‌گویید برای‌مان ملموس‌تر و عینی‌تر کنید؟

وقتی داشتم کتاب آفتاب در حجاب را می‌نوشتم، شاید باورتان نباشد که یک سال و ۳ماه بین کار فاصله افتاد. اینطور نیست که معطوف به اراده و خواست ما باشد و بنشینیم و اثری خلق شود. باید لحظه مناسب برسد که اینها دیگر واقعاً دست ما نیست. شاید همه ما تکلیف‌مان را در این عرصه ادا نکرده باشیم.

چطور؟

ما در اینجا با رویدادی بسیار عظیم روبه‌رو هستیم که نقطه عطفی بزرگ در تاریخ ساخته. میزان تلاش و تولیدات هنری ما متناسب با عظمت این رویداد بزرگ نبوده. دیگرانی که پیرو شخصیت‌ها و مکاتب دیگری هستند، شاید خیلی خاص‌تر و باشکوه‌تر از ما به بزرگان خود ادای دین و احترام می‌کنند  ولی ما چنین نبوده‌ایم و باعث تأسف است. امیدوارم که بتوانیم حق مطلب را بیشتر ادا کنیم.

کمی هم درباره جدیدترین اثرعاشورایی‌تان برایمان بگویید؛  جوشن حسینی ...

سال گذشته از روز عاشورا تا روز اربعین، هر روز ۳۰ عبارت سلام بر محضر امام‌حسین(ع) را با استعانت از عنوان دعای جوشن کبیر مکتوب کرده و در صفحه اینستاگرام با مخاطبان به اشتراک گذاشتم که در پایان ۱۰۰۰سلام به تعداد اسمای قدسی خداوند شد. این سلام‌ها نوعی روایت مقتل امام‌حسین(ع) بوده و در هر بند خود صفاتی از ایشان روایت شده و در ادامه به یکی از تأثیرات زیست و حیات ایشان بر زندگی و زیست انسانی پس از ایشان اشاره می‌شود. سعی کردم با یک قالب جدید، از فضای رایج مرثیه‌سرایی برای امام‌حسین(ع) فاصله بگیرم و در مقابل با نثری موزون و متفاوت، شکوه جاری در زیست و زندگی و موجودیت ایشان در ذهن و دل اهل تشیع و هر انسانی که سعی در شناخت و برقراری ارتباط با امام‌حسین(ع) دارد را به تصویر بکشم.

تشکر از زمانی که در اختیار ما گذاشتید  و کلامی اگر مانده؟

چیزی که باعث می‌شود آدمی از آزادگی دور شود و حتی ندای آزادمردی چون حسین(ع)  را بشنود و اثر نپذیرد، لقمه‌های حرام است  که حضرت فرمود: «ملئت بطونکم من الحرام». از سوی دیگر «الناس علی دین ملوکهم» و به روایتی، مردم بیشتر از شباهت به پدر و مادرشان، به حکام‌شان شبیه‌اند. در ماجرای عاشورا نیز شاهد تجمیع این دو بودیم؛ مردمانی که درگیر لقمه‌های حرام شدند و به حاکمان خود در کوفه و شام و... شباهت پیدا کردند نتیجه نهایی، ناشنوایی به کلام آزادگان و آزادگی خواهد بود...

کد خبر 696600

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • IR ۱۶:۵۶ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۸
    2 0
    شما کتاباتون از بهترین ها و زیباترین ها هستن . هنوز زیبایی پدر عشق پسر مسحور کنندست. درود بر شما
  • IR ۲۳:۵۱ - ۱۴۰۱/۰۵/۱۸
    0 0
    من افراد مختلفی را دیده‌ام که شاید چندان تقید ظاهری دینی خاصی ندارند!!!! عزیزم! وقتی جذب میشه یعنی فطرتش درست کار میکنه!