همشهری آنلاین - بهاره خسروی : پیکان تیز این کینه هم بر سینه باعث و بانی آن دکتر «محمد مصدق» نشست که نتیجه اش کودتای انگلیسی - امریکایی ۲۸ مرداد ماه سال ۱۳۳۲ خورشیدی بود. اتفاقی که با اجیر کردن اراذل و اوباش معروف تهران باعث شد تا ایرانی هم طعم کودتا را برای اولین بار در تاریخ بچشد و باعث تغییرات و تحولاتی اثرگذار و مهمی در دیپلماسی ایران شود. امروز به بهانه ۶۸ امین سالگرد این کودتای تلخ نگاهی به حال و هوای محله های تهران قدیم از شمال تا جنوب و مکان های مهمی که جریان کودتا در آن جان گرفت به روایت «علیرضا زمانی» تهران شناس و پژوهشگر تاریخ داریم.
خواندنیهای تهران را اینجا دنبال کنید
توطئهچینی در خانه سرلشگر زاهدی
جریان کودتا از چند روز قبل از نیمه شب ۲۵ مرداد ماه از خانه سرلشگر زاهدی در محله جماران شروع شد. چند روزی بود که خانه این سناتور مغضوب دولت مصدق میزبان جلسات و هماهنگی اعضای سرویس های اطلاعاتی انگلیس و امریکا برای طراحی عملیات «تی بی آژاکس» یا همان کودتا ۲۸ مرداد بود. آن زمان جماران هنوز لباس شهری بر تن نداشت و روستایی کوچکی محسوب می شد و سرلشگر زاهدی در این روستا خانه ای داشت که پایگاه اصلی دورهمی و شکل گیری کودتا ۲۸ مرداد ماه بود و بسیاری از فرمان ها و دستورات از همین خانه صادر شد.
حضور روزولت در خیابان طالقانی(تخت جمشید)
بر اساس اسناد تاریخی در کوران روزهای کودتا، طبق قرار، شاه در رامسر بود. «کرمیت روزولت جونیور» نوه «تئودور روزولت» رئیس جمهور اسبق امریکا، شخصا برای فرماندهی کودتا به ایران سفر کرده بود. آن زمان سفارت امریکا در خیابان تختجمشید و طالقانی امروزی بود. بخشی از هماهنگیها و برنامهریزیها برای عملیات به فرماندهی روزولت مستقیما در همین خیابان طالقانی اجرا می شد. طبق قرار «سرهنگ نعمتالله نصیری» رئیس گارد شاهنشاهی، مسئول ابلاغ مستقیم حکم عزل دکتر مصدق و دستگیریاش بود. البته همزمان با این حکم رئیس ستاد ارتش تیمسار «محمدتقی ریاحی» هم در لیست دستگیریها گنجانده شد. چند نفری هم مسئول دستگیری تعدادی از سران نظامی دولت بودند. در این ماجرا سرهنگ نصیری همراه ۴ کامیون نظامی گارد شاهنشاهی برای دستگیری نخست وزیر وقت و همپیمانانش راهی خیابان کاخ (فلسطین) حوالی کاخ مرمر و خانه مصدق می شوند.
از شمیران تا پادگان باغشاه و شکست کودتا
در مورد ابلاغ حکم عزل و دستگیری دکتر مصدق روایت های زیادی نقل شده است. برای مثال در بعضی نقلقولها آمده سرهنگ نصیری، در مسیر خانه مصدق، سرتیپ «کیانی» معاون ستاد ارتش را میبیند و دستور عزل مصدق را به او می دهد. اما چون ماجرای کودتا و دستگیری موافقان مصدق بوده سرتیپ کیانی دستگیر می شود و به مقر ستاد ارتش در خیابان سوم اسفند (سرهنگ محمود سخایی) منتقل می شود. سرهنگ سخایی رئیس شهربانی کرمان و از دوستان نزدیک دکتر مصدق بود که در جریان کودتای ۲۸ مرداد در کرمان کشته شد. اما از طرفی هم تیمسار «محمدتقی ریاحی» رئیس ستاد ارتش از خانهاش در شمیران راهی ستاد ارتش در پادگان باغشاه بود که با دیدن ماشین نظامی در مسیر خانه شستش خبردار می شود که توطئه ای در کار است و چون زودتر از نیروهای گارد شاهنشاهی از خانه بیرون زده بود و ستاد ارتش هم یک نیمچه اطلاعاتی به او داده بود؛ به زندان «دژبان» در حوالی خانهاش می رود و امور را بدست می گیرد و در واقع مرحله اول کودتا در ۲۵ مرداد ماه با شکست مواجه می شود.
بهارستان و تجمع حامیان مصدق
گند ماجرا همان روز ۲۵ مرداد ماه در آمد. شکست کودتای نافرجام بوق کرنا شد. ابتدا خبر از رادیو و بعدها از طریق احزاب مختلف به سرعت پخش شد. میدان بهارستان محل تجمع حامیان و برپایی جلسات طرفداران مصدق شد. مردم شعار زنده باد مصدق سر می دادند، نیروهای نظامی طرفداران حزب توده از ۲۵ تا ۲۷ مرداد شروع به تظاهرات برای دفاع از مصدق کردند و مجسمههای شاه و رضا شاه را از میدانهای شهر پایین کشیدند. کامیونهای نیروهای نظامی گارد شاهنشاهی و همراهان سرهنگ نصیری از سوی حامیان دولت خلع سلاح شدند. کاخ سعدآباد هم مهر و موم شد. این روند تا ۲۷ مرداد ماه جریان داشت تا اینکه به دستور دکتر مصدق، این شور مردمی و عملیات تخریب برای بدست گرفتن قدرت متوقف شد.
اجیر کردن اراذل و اوباش برای کودتا
۲۸ مرداد ماه روز موعود برای اجرای عملیات کودتا بود. در واقع برای شکلگیری و اجرای عملیات کودتا دولت امریکا هزینهای در نظر گرفته بود. به همین دلیل مبالغی میان گروه های مختلف اجتماعی به ویژه اراذل و اوباش توزیع شده بود. در این ماجرا اراذل و اوباش با بسیج کردن طرفدارانشان و بخشی از نظامیان وفادار به شاه نقش پررنگی داشتند. حضور اراذل و اوباش در شهر و کنترل اداره آن باعث ایجاد رعب و وحشت میان مردم و خالی کردن پشت دکتر مصدق شد. صبح روز ۲۸ مرداد ماه چهار گروه اراذل و اوباش تهران و لات و لوت محله های مختلف از جنوب تهران با تخریب روزنامه ها و ایجاد ناآرامی راهی خیابانهای مرکزی پایتخت شدند.
طیب حاجرضایی و بازار ترهبار امینالسلطان
یکی از بزرگترین دسته های اراذاز افراد با نفوذ بازار میوه و ترهبار بود. او از چند روز قبل با دوستان و طرفدارانش که اغلب بار فروشهای میدان و محله های اطراف بودند، قرار تجمع در محدوده میدان امینالسلطان را برای روز کودتا گذاشته بودند. مهمترین گروه اراذل و اوباش که در پیروزی کودتا نقش مهمی داشت، متعلق به «طیب حاج رضایی» معروف به طیب خان بود. طیب خان در بازار تره بار امینالسلطان چندین غرفه داشت و مبدا تجمع و حرکت این گروه میدان امینالسلطان بود.
رمضونیخی از محله صابونپزخانه
یک تهران بود و یک قهوهخانه «حسین رمضان یخی» در محله صابونپزخانه! به واسطه همین قهوه خانه «حسین رمضانی» معروف به رمضون یخی میان اهالی پایتختنشین حسابی مشهور بود. این روزها قهوهخانه برادرش «حاج تقی» در همین محله برقرار است. حسین رمضونیخی مسئولیت دسته دوم لات و لوت های تهران را بر عهده داشت. تیم حسین رمضونیخی قرار بود از سمت همین محله که به باغ فردوس معروف بود و این روزها از به عنوان محله هرندی از آن یاد می کنند، از جنوب خیابان مولوی به سمت چهار راه سیروس حرکت کنند و به خیابانهای مرکزی تهران برسند.
محمود مسگر از محله شهرنو
اما ماجرای گروه سوم اراذل اوباش تیم «محمود مسگر» کمی متفاوت تر از بقیه گروه ها بود. بیشتر اعضای تیم محمود آقا بانوان ساکن در محله شهرنو بود که اسم و رسم موجهی نداشتند و از سوی جامعه افراد قابل قبولی نبودند و حتی مورد غضب هم بودند. حرکت آنها از محدوده شهرنو خیابان ۳۰ متری در حوالی کارگر جنوبی بود. البته امروز نشانی از این خیابان نیست و پارک رازی جای آن گرفته است و بیشتر به محدوده گمرک این محدوده را می شناسیم.
جوادیه، بیوک صابر و دار و دسته سلاخها
دسته چهارم اراذل و اوباش تهران در روز کودتای ۲۸ مرداد تیم «بیوک صابر» بود که بیشتر اعضای آن اهالی محله جوادیه بودند. آن زمان به واسطه وجود کشتارگاه بزرگ تهران در محدوده جوادیه بیشتر اهالی آن از کارکنان کشتارگاه بودند و آقا بیوک با حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر از کارگرهای همین کشتارگاه راهی میدان مولوی و تقاطع بوذرجمهری می شوند و با پیوستن به سایر گروهها دادن شعارهایی در حمایت از شاه و تخریب اموال عمومی به خیابان شاهآباد، چهارراه استانبول و کافه نادری می رسند. در میان این چهار گروه، دار و دسته طیب به دلیل حضور لاتهای معروفی مانند «ناصرجگرکی»، «اصغر سسکی» و «حاج علی نوری» معروف به مرد آهنین از همه معروفتر بود.
خیابان شاه؛ تخریب روزنامههای حامیان مصدق
جمع دوستان اراذل و اوباش حسابی جمع بود. اختیار تام برای انجام هر کاری داشتند و چه چیزی از این بهتر که شهر را به آشوب بکشانند و دق و دلشان را سر هر دوست و دشمنی خالی کنند. در حد فاصل میدان بهارستان تا خیابان جمهوری دفاتر روزنامه زیادی بود. یکی از این دفاتر روزنامه «باختر امروز» به مدیر مسئولی دکتر «سید حسین فاطمی» وزیر امور خارجه دولت مصدق بود. دسته طیب و رمضون یخی وقتی به هم رسیدند دفتر این روزنامه را تخریب کردند. تئاتر سعدی در خیابان جمهوری که بعدها کاربری اش سینما و به سینما سعدی مشهور شد از دیگر مکان هایی که این دو گروه تخریب کردند. چون مشهور بود که حامیان مصدق و تودهایها در این مکان تجمع می کنند. خانه جوانان دموکرات، روزنامه به سوی آینده و رادیو تهران در میدان ارگ از دیگر بخش هایی که کودتا چیان به آنها یورش بردند. با تسخیر رادیو برنامه های عادی را قطع و موسیقی پخش می کنند. اما کودتاچیان اصرار به اعلام خبر پیروزی دارند. به همین دلیل یکی از آنها پشت میکروفن رادیو می رود و خبر کودتا را اعلام می کند.
خیابان کاخ و خانه نخستوزیر
دسته های ارذل و اوباش و کودتاچیان از سر صبح ریخته بودند به خیابان ها و با تخریب و هیاهو خبر پیروزی کودتا را اعلام می کردند، اما هنوز نخست وزیر مغضوب دکتر مصدق در خانه اش در خیابان کاخ (فلسطین) بود. آفتاب کمکم در حال بستن کولهبارش بود. تقریبا بعد از ظهر بود که همه کودتاچیان و نیروهای نظامی به خیابان کاخ و خانه مصدق رسیدند. مصدق اهل فرار نبود و معتقد بود باید بماند و مقاومت کند حتی اگر شهید شود. زد و خورد ها در خیابان کاخ و پشت در خانه مصدق کاملا مسلحانه بود و تانک ها در خیابان های تهران و محدوده کاخ جولان می دادند. دکتر «محمود نریمان» از موسسان جبهه ملی و شهردار اسبق تهران در خانه همراه دکتر مصدق بود. دکتر نریمان اصرار زیادی به فرار مصدق دارد. وقتی با مقاومت دکترمصدق مواجه می شود اسلحه ای را به سمت خودش نشانه می گیرد که اگر دکتر فرار نکند خودش را می کشد. دکتر مصدق تحت تاثیر قرار می گیرد و از طریق نردبان راهی بام خانه اش می شود و در خانه یکی از همسایه ها به نام دکتر «معظمی» مخفی می شود.
خیابان سپه؛ زندان شهربانی
«شعبان جعفری» معروف به شعبان بیمخ یکی از افراد مهم و اثرگذاری که از او به عنوان عامل پیروزی کودتای ۲۸ مرداد یاد می کنند. حتی بعد از پیروزی به او لقب تاجبخش دادند. اما بر اساس اسناد موجود تا بعد از ظهر روز ۲۸ مرداد شعبان جعفری در زندان شهربانی محدوده میدان مشق زندانی بود. مکان فعلی وزارت امور خارجه امروزی زمانی کاخ شهربانی بود. اما از صبح روز ۲۸ مرداد ماه طرفداران یا به قولی نوچه هایش در خیابان سپه (امام خمینی) پشت در باغ ملی برای آزادی اش تجمع کرده بودند و او از داخل زندان نوچههایش را برای شرکت در کودتا هدایت می کرد. شعبان جعفری بعدها در خاطرات و مصاحبههایش هم به زندانی بودنش در روز کودتا و بعد از ظهر آن روز اشاره و حضورش در کودتا رد کرده است. او تعریف می کند: «وقتی تیمسار زاهدی از دفتر کاخ خبر پیروزی را به شاه می دهد؛ من آنجا بغلش کردم. به من گفتن آزادی. من فقط عکس شاه را روی ماشین ها می چسباندم و بهذهمه میگفتم همه چیز عادی شده و به خانه هایشان بازگردند.»
خیابان اردیبهشت و صبح روز ۲۹ مرداد
زنگ آخر این ماجرا صبح روز ۲۹ مرداد ماه با دستگیری دکتر مصدق در خیابان اردیبهشت نواخته شد. نیروهای نظامی طرفدار حکومت با برنامهریزی های قیلی مقر فعالیتشان را در زمان کودتا ساختمان وزارت پست و تلگراف قرار داده بودند و با تصاحب کاخ شهربانی، ارتش کودتا به پیروزی می رسد. همچنین صبح روز ۲۹ مرداد ماه مشخص می شود دکتر مصدق در خانه همسایهاش دکتر معظمی مخفی شده. همان روز خانه محاصره نظامی می شود و دکتر مصدق همراه دکتر نریمان و شایگان به باشگاه افسران تا زمان تعیین تکلیف منتقل می شوند. در بعضی روایت ها آمده که دکتر مصدق با سرلشکر زاهدی دیدار می کند و برای پیشگیری از هر اتفاق غیر منتظره ای در دفتر شاه نگهداری میشود.
نظر شما