بعدازظهر چهارشنبه گذشته وقتی پیکر نیمهجان پسربچه مرگ مغزی 5 ساله به نام محمدحسین به بیمارستان مسیح دانشوری انتقال یافت هیچ کس نمیتوانست باور کند که دیگر امیدی به زنده ماندن وی نیست.
اما هنگامی که پس از دو روز پزشکان بیمارستان از خاموشی همیشگی محمدحسین کوچولو خبر دادند، والدین او که با چشمانی اشکبار در پشت پنجرههای اتاق آی سی یو منتظر شنیدن سلامت دوباره فرزندشان بودند، تصمیم گرفتند با اهدای اعضای بدن او به بیماران نیازمند زندگی دوباره ببخشند. به این ترتیب بررسیهای پزشکی برای شناسایی بیمارانی که نیاز به پیوند اعضا داشتند آغاز شد.
فاطمه احمدی هماهنگ کننده پیوند قلب بیمارستان شریعتی میگوید: وقتی از بیمارستان مسیح دانشوری به ما اطلاع داده شد قلب یک بیمار مرگ مغزی آماده پیوند است بلافاصله لیست بیماران در انتظار قلب پیوندی را مرور کردیم و از چند نفر از آنها که در اولویت بودند خواستیم به بیمارستان مراجعه کنند.
در بین این بیماران دختربچه 14 ساله ای به نام نسرین که از سال 82 در لیست انتظار بود همه شرایط پیوند را داشت، به سرعت مقدمات عمل فراهم شد و نیمه شب شنبه عمل پیوند قلب بر روی دختر بچه 14 ساله صورت گرفت.
زندگی دوباره برای دختر 14 ساله
نسرین، دختر نحیفی است که بیماری قلبی باعث شده او از نظر جسمیرشد مناسبی نکرده باشد. هنگامیکه روز گذشته برای ملاقات با او به بیمارستان رفتیم، او به خاطر درد عمل جراحی به سختی قادر به جواب دادن بود اما پیش از آنکه به خواب فرو رود از مدرسه اش گفت و از معدل 18.
از علاقهاش به دیدن عکسهای محمدحسین که قلبش را به او اهدا کرده و تصمیمش برای تشکر از او. از پدر و مادرش و اینکه تنها فرزند خانواده است و از آرزوی همیشگی اش برای بازیگوشی و شیطنت در مدرسه.
حالا قلب دیگری در بدن او در حال تپیدن است تا زندگی را به رگهای او جاری کند.
به گفته دکتر ماندگار که سرپرستی تیم عمل پیوند را بر عهده داشت هم اکنون علایم عمومیو وضعیت نسرین خوب است و این امید وجود دارد که به زودی و با مصرف داروهای لازم بدن دختر نوجوان قلب تازه را بپذیرد و زندگی دوباره خود را آغاز کند.
گفت و گو با پدر محمدحسین
«وقتی قلب محمدحسین میزند یعنی او زنده است و همین برای پدر و مادرش کافی است.» این نخستین جملهای است که پدر محمدحسین به زبان میآورد .
- ماجرا از کجا شروع شد؟
محمد حسین روز چهارشنبه برای دیدن پدربزرگش به خانه او رفته بود و از آنجا که پسربچه بسیار بانشاطی بود زمانی که به لبه پنجره طبقه دوم رفت تا کوچه را ببیند سقوط کرد، بلافاصله او را به بیمارستان بردیم اما پزشکان پس از دو روز اعلام کردند که او دچار مرگ مغزی شده است.
- واکنش شما پس از شنیدن این خبر چه بود؟
گیج شده بودیم، نمیتوانستیم باور کنیم که فرزندمان برای همیشه از پیش ما رفته است، اما به هر حال قسمت این بود و خدا خواسته بود این اتفاق بیافتد، پس آن را قبول کردیم.
- چه شد در آن وضعیت روحی حاضر به اهدای اعضای بدن محمدحسین شدید؟
وقتی یکی از پزشکان گفت میتوانیم اعضای بدن را به نیازمندان هدیه کنیم، من و همسرم تصمیم خود را گرفتیم، خیلی سخت بود اما موافقت کردیم.
پسر ما دیگر زنده نبود و دادن زندگی به افراد نیازمند بزرگترین کاری بود که میشد انجام داد. حالا برای من و همسرم مهم این است که قلب محمد حسین همچنان میتپد.
وقتی قلب پسرمان در بدن دیگری میتپد او هم مثل محمد حسین ماست.