چند ماه پس از قصاص پسر جوانی در زندان رجایی‌شهر، پدر او ناگفته‌های پرونده را بازگو می‌کند.

دوئل عشقی

پسرم به خاطر یک اشتباه مرتکب قتل شد و خانواده مقتول او را قصاص کردند. اما ای کاش خانواده مقتول بین کسی که از روی اشتباه مرتکب قتل شده با کسی که یک خلافکار و جانی است، تفاوتی قائل بودند و درباره بخشش بیشتر فکر می‌کردند.

این چکیده حرف‌های مردی است که پسر جوانش چندی قبل در جریان یک دوئل عشقی مرتکب قتل دوست صمیمی‌اش شد و با وجود همه تلاش‌هایی که برای بخشش او انجام شد اما اولیای دم حاضر به گذشت نشدند و پرونده زندگی او با طناب دار بسته شد.

این درگیری خونین به مهرماه سال 98برمی‌گردد. آن روز 2 پسر جوان پس از مدت ها رفاقت، با یکدیگر دچار اختلاف شده بودند. اختلاف آنها بر سر دختری جوان بود که هر دو به او علاقه داشتند. دختر جوان اول با سعید آشنا شده بود اما در  ادامه پای دوست سعید هم به میان کشیده شده و همین ماجرا باعث کدورت بین آنها شده بود. پیش از این دوست سعید حتی برخی شب ها به خانه آنها می‌رفت و آنجا می‌ماند اما این اختلاف همه‌چیز را به هم زده بود. طوری که روز حادثه آنها با یکدیگر در یکی از محله‌های شرق تهران قرار دعوا گذاشتند.

وقتی هر دو، سر قرار رسیدند درگیری شروع شد. دوست سعید به طرف او اسپری اشک‌آور زد و سعید درحالی‌که چاقو در دستش بود، ضرباتی را به طرف مقابل پرتاب کرد. یکی از این ضربات اما درست به قلب دوستش نشست.

سعید هنوز چشمانش به درستی نمی‌دید و گمان می‌کرد ضربه چاقو به‌دست و پای طرف مقابل برخورد کرده است. او در همان حال از آنجا فرار کرد و دقایقی بعد جوان مجروح پیش از انتقال به بیمارستان جانش را از دست داد.

سعید پس از این حادثه به خانه خواهرش پناه برده بود؛ اما 2 روز بعد وقتی فهمید که دوستش در این درگیری به قتل رسیده، با پای خودش به پلیس آگاهی رفت و تسلیم شد. طولی نکشید که پسرجوان در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه و به قصاص محکوم شد. این رأی در دیوانعالی کشور مهر تأیید خورد و با گذشت حدود 3سال سعید در زندان رجایی‌شهر قصاص شد.

حالا مدتی از اجرای این حکم گذشته و طرفین این درگیری که هر دو جوان بودند زیر خروارها خاک خوابیده، اما خانواده‌های‌شان هنوز عزادارند و وقتی به جای خالی فرزندان‌شان نگاه می‌کنند، باورشان نمی‌شود که آنها دیگر به خانه برنمی‌گردند.

مسعود نساج رضایی، پدر سعید از ساکنان قدیمی یکی از محله‌های خیابان پیروزی است. با گذشت مدتی از اجرای حکم قصاص پسرش، او اما هنوز داغدار است و وقتی اسم سعید می‌آید چشمانش پر از اشک می‌شود. او می‌گوید: خانواده مقتول پای دیگ سمنو گفتند پسرم را بخشیده‌اند و او را مجازات نمی‌کنند، اما چند روز بعد از زندان تماس گرفتند که بیایید برای آخرین ملاقات و چند روز بعد هم پسرم قصاص شد. درست است که پسرم مرتکب قتل شده بود، اما او یک جانی نبود و می‌شد از تقصیرش گذشت.

این مرد با صدای گرفته‌اش ادامه می‌دهد: سعید 25ساله بود. او حدود 6سال بود که به دختری علاقه داشت و می‌خواست با او ازدواج کند؛ اما چون شغل ثابتی نداشت ما مانع شدیم. مدتی گذشت و وقتی او پافشاری کرد گفتم اگر کار ثابتی داشته باشی خودم برایت به خواستگاری می‌روم. این شد که او در مغازه برادرش مشغول به‌کار شد. بعد از آن بود که به خواستگاری رفتیم و آنها نامزد شدند و با هم رفت‌وآمد می‌کردند.

او ادامه می‌دهد: مقتول هم از چند سال قبل دوست صمیمی پسرم بود؛ طوری که مرا عمو صدا می‌کرد.

این مرد در ادامه می‌گوید: مدتی گذشت تا اینکه سعید فهمید دوستش هم به آن دختر علاقه دارد. وقتی سعید این موضوع را فهمید با دوستش دچار اختلاف شد. آنها چندین مرتبه با یکدیگر درگیر شدند تا اینکه روز حادثه با یکدیگر قرار دعوا گذاشتند. در همان ابتدا دوستش به‌صورت او اسپری اشک‌آور زد و سعید که چاقو دستش بود اما چشمانش نمی‌دید، ضربه‌ای به او زد. پسرم فکر می‌کرد این ضربه به‌دست او خورده اما چاقو به قلب دوستش برخورد کرده و باعث مرگش شده بود.

پدر سعید می‌گوید: پسرم خودش به پلیس آگاهی رفت و خود را تسلیم کرد. او پشیمان بود و می‌گفت ناخواسته مرتکب قتل شده است. من افراد زیادی را واسطه قرار دادم تا اینکه یک مرتبه وعده دادند که پسرم بخشیده می‌شود و قصاص نمی‌شود. 

او می‌گوید: ما در حال فراهم‌کردن مبلغ دیه بودیم که چند روز بعد از زندان تماس گرفتند و گفتند که بیایید برای آخرین ملاقات؛ باورمان نمی‌شد. آن شب باز در خانه مقتول رفتیم و هرچقدر که می‌توانستیم التماس کردیم ولی فایده نداشت. حتی جلوی در زندان هم به پای‌شان افتادیم اما راضی به گذشت نشدند. رفتند داخل زندان و یک ساعت بعد مأمور زندان خبر داد که سعید قصاص شده است. آن روز برایم چه جهنمی بود. خدا برای کسی نخواهد.

پدر سعید می‌گوید: قبول دارم که پسرم مرتکب قتل شده بود اما 2ماه قبل از این حادثه او و مقتول با هم دوست صمیمی بودند و این ماجرا در یک حادثه اتفاق افتاد. پسرم جوان بود و اشتباه کرد. اما نباید بین کسی که هیچ سابقه‌ای ندارد و مرتکب اشتباه شده و فردی که یک سابقه‌دار است و مرتکب جنایت شده فرقی باشد؟ درست است که حق با خانواده مقتول بود که بچه‌شان کشته شده اما بخشش قشنگ‌تر از قصاص است.

پدر سعید ادامه می‌دهد: حکم پسرم اجرا و او قصاص شد و حالا روی صحبتم با خانواده مقتولانی است که فرزندشان در یک درگیری و به‌خاطر اشتباه و عصبانیت آنی یک نفر دیگر به قتل رسیده است. قصاص حق شرعی و قانونی آنهاست اما همیشه گفته‌اند لذتی که در گذشت است، در انتقام نیست. حالا در این حادثه 2خانواده عزادارند. از دست‌دادن فرزند، داغ بزرگی است و افرادی که با گذشت شان، اجازه نمی‌دهند افراد دیگری چنین داغی را تجربه کنند، دست به‌کار بزرگی می‌زنند.

کد خبر 701675
منبع: روزنامه همشهری

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار حوادث

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 1
  • بهروز CH ۱۷:۳۰ - ۱۴۰۱/۰۶/۰۸
    2 0
    خام بودم پخته شدم سوختم ،متاسفم برای این دو جوان که امروز در بین ما نیستند و برای خانواده آنها ، تمامی این مسائل از کم تجربگی در زندگی شخص به وجود میاید، اگر آنها روابط دوستانه شان را در محیط بیرون از خانواده و روابط عاطفیشان در زندگی شخصی محدود میکردنند، و از خط قرمز عبور نمیکردنند ، و برای کدام از این روابط منظور دوستی از یک سو و روابط احساساتی و عاطفی بین زوجین حریمی یا مرزی قائل بودنند ، بدونه شک ما شاهد خواندن این فاجعه نبودیم ، متاسفانه ضمینه را خود آنها بطور ناخواسته فراهم کردند ، با در نظر گرفتن این مهم که در بخشش لذتی هست که در انتقام نیست ،