کتاب «باغ سالار جنگ» نوشته ترنس اودانِل با ترجمه کمال فهیم که به‌تازگی بعد از سال‌ها از سوی انتشارت فرهنگ معاصر تجدید چاپ شده است، نمونه درخورتوجهی از  گزارش‌ نویسی درباره ایران است.

باغ سالار جنگ

 همشهری آنلاین- یاور یگانه: گزارش‌های فرنگی‌هایی که راه‌شان به هر دلیلی سمت ایران افتاده و برای مدتی در این آب‌وخاک روزگار گذرانیده‌اند، برای آگاهی از طرز تلقی آنها درباره ایران و ایرانی مهم است. این گزارش‌ها، فارغ از اینکه چقدر در بازنمایی درست و کامل این سرزمین و مردمش موفق و بی‌اعوجاج‌اند، راهی برای شناخت ذهنیت نویسندگان آنهاست.

نویسندگان این گزارش‌ها که از ملیت‌ها و سرزمین‌های مختلف بوده‌اند، با پیشینه‌های تاریخی، تربیتی و فکری متفاوتی درباره ایران دست به قلم برده‌اند و دیده‌ها و شنیده‌های‌شان را از صافی ذهن خود عبور داده‌اند. از این روست که باید گفت این گزارش‌ها صرفا نه بازتابی تمام‌وکامل از روزگاررفته مردم، بلکه آمیخته به طرز تلقی نویسندگان‌شان از ابعاد مختلف زندگی است. کتاب «باغ سالار جنگ» نوشته ترنس اودانِل با ترجمه کمال فهیم که به‌تازگی بعد از سال‌ها از سوی انتشارت فرهنگ معاصر تجدید چاپ شده است، نمونه درخورتوجهی از این دست گزارش‌هاست.

ترنس اودانل مورخ و محققی اهل ایالت اورگن آمریکا بود که ۲۵سال از عمرش را به سفر و سیاحت گذراند. در پیشگفتار مترجم آمده که «دلیل سفر مهاجرت‌گونه او از آمریکا در سال ۱۹۵۰، انزجارش از محاکمات زمان مک‌کارتی و جو نژادپرستی رایج در آمریکای آن روزگار بود.» اودانل در سال ۱۹۵۷به ایران رسید و ۱۵سال در آن سکونت داشت.

 به نوشته مترجم، اودانل «ابتدا در انجمن ایران و آمریکا به تدریس زبان انگلیسی پرداخت. ۷سال در کانون فرهنگی اداره اطلاعات آمریکا در اصفهان خدمت کرد. سال‌ها در دانشگاه‌های اصفهان و شیراز زبان انگلیسی تدریس کرد. در اوایل سال‌های دهه ۱۹۶۰ «باغ سالار جنگ» را که باغ میوه بزرگی بیرون شیراز بود اجاره کرد و ۱۰سال در آنجا زیست و از محل فروش میوه باغ امرار معاش می‌کرد.

در سال ۱۹۷۱که صاحب باغ برای ویلاسازی تصمیم به تخریب باغ گرفت، ترنس اودانل ناچار به ترک باغ شد و یک سال بعد به ایالات متحده بازگشت.» همانطور که استاد باستانی پاریزی در مقدمه کتاب نوشته، وجه تمایز کتاب خاطرات اودانل از نمونه‌های مشابه این است که اودانل سال‌ها در متن زندگی ایرانی ـ آن‌هم یک زندگی روستایی ـ کار و زندگی کرده بود.

نگاه اودانل، نگاه یک سیاح جهانگرد نیست؛ نگاه کسی است که زندگی‌اش ـ به‌رغم همه تفاوت‌های انسان غربی با انسان ایرانی ـ با راه و رسم ایرانیان عجین شده است. به قول مرحوم باستانی‌پاریزی، اودانل «غیر از آنهاست که در خوابگاه‌های اختصاصی و رزیدانس‌های سفارتخانه‌های خود می‌خفته‌اند و با استفاده از گزارش سُفرا و کارگزاران آنها، با حضور در چند مراسم معمولی و عادی در یک شهر، آن هم نه روستا، مطالبی از خلقیات مردم این مملکت درک می‌کرده‌اند.»

از اورگن تا شیراز | نگاهی به کتاب «باغ‌ سالار جنگ» نوشته ترنس اودانل
باغ سالار جنگ

اودانل خود نوشته: «در سال ۱۹۵۷به ایران سفر کردم؛ از سر کنجکاوی رفته بودم، اما به‌علت علاقه و دلبستگی فراوان ماندگار شدم.»

اودانل وقتی به شیراز می‌رسد، باغ سالار جنگ را که متعلق به یکی از لشکریان قاجار ملقب به سالار جنگ بوده و در گردش ایام به تاجری رسیده بوده، اجاره می‌کند و به وضعیت این باغ که زمانی از شکوه و زیبایی فراوانی برخوردار بوده، سروسامانی می‌دهد.

با اینکه باغ از شهر دور است، اما زیبایی آن و شکوه عمارت اصلی‌اش و نیز آرامش و طبیعت بکر اطراف آن از ابتدا مورد توجه اودانل قرار می‌گیرد. اودانل چنان باغ را با جزئیات تصویر می‌کند که می‌توان تصور کرد او از هر لحظه زندگی در آن باغ لذت فراوانی برده است.

کار اصلی اودانل در این باغ که محصول اصلی‌اش انار بوده، رسیدگی به انارستان و چیدن و فروش محصول آن بوده است. دیگر محصولات باغ انگور، گردو، سیب، گلابی، آلو و به بوده است. اودانل با شگفتی از محصول دیگر باغ یاد می‌کند که گل نسترن بوده و از آن عرقی برای فروش به روستاییان تهیه می‌کردند.

دامداری، صیفی‌کاری، نگهداری از کندوهای عسل، نجاری، هیزم‌شکنی، رسیدگی به گلخانه، تهیه انواع مربا و انبار کردن محصولات مختلف برای فصل زمستان دیگر کارهای باغ بوده‌اند. اودانل همه این امور را با مشارکت سرایدار باغ، ممدلی، انجام می‌داده است. بخش جالبی از کتاب به رابطه اودانل و ممدلی بازمی‌گردد.

اودانل درباره نخستین برخوردش با ممدلی می‌نویسد: «... آنچه توجه من و درواقع هرکسی که ممدلی را می‌دید جلب کرد، لبخندش بود. لبخند ممدلی لبخند کسی بود که گویی تازه قدم به این دنیا گذاشته و لذت می‌برد. اما برای من، آن نخستین‌بار، لبخند ترسناکی بود که به‌نظر می‌رسید نشان‌دهنده معصومیتی عظیم و اعتمادی بی‌حدوحصر است.

می‌خواستم سرش فریاد بزنم که «مراقب باش! هشیار باش! فرار کن! قایم شو!» اما بعدها معلوم شد که در قضاوتم اشتباه کرده‌ام، زیرا ممدلی کاملا از عهده مراقبت از خود ـ و همچنین من ـ برمی‌آمد.» تفاوت‌هایی که میان برداشت این دو از زندگی وجود دارد، به طنز شوخ و شنگی راه می‌دهد که خواننده را حسابی سر شوق می‌آورد.

نکته مهمی که در نگاه اودانل به زندگی روستاییان ایران جلب توجه می‌کند، ارزش و احترامی است که آنها برای طبیعت قائل بوده‌اند. این نوع رابطه انسان با طبیعت که توأم با احترام و شکرگزاری بوده، با شخصیت خود اودانل نیز همخوانی داشته که توانسته ۱۵سال در محیطی روستایی زندگی کند.

از توصیفات اودانل از زندگی مردمی که در کنارشان روزگار گذرانده می‌توان دریافت طبیعت در نگاه او نیز از جایگاه والایی برخوردار بوده است. او چنان درختان، کوه‌ها، دشت‌ها، راه‌های سنگلاخ، مزارع و آسمان را توصیف می‌کند که گویی در معبدی در حال ستایش طبیعت بوده است.

مهم‌تر از آن، آمیختگی این طبیعت با راه و روش زندگی انسان ایرانی است که در نگاه او تکریم می‌شود. اودانل در کل معتقد است ایرانیان از نعمات زندگی به خوبی بهره می‌برند و مهمان‌نواز و جوانمرد و نرم‌خو و شوخ‌طبع هستند. در گزارشی که او از زندگی ایرانیان ارائه داده، این خصلت‌ها حاصل زندگی مسالمت‌آمیز ایرانیان با طبیعت توصیف شده است. اودانل که متولد سال ۱۹۲۴بود، در سال ۲۰۰۱در ایالت اورگن درگذشت.

کد خبر 710594
منبع: روزنامه همشهری

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha