حق بهرهمندی از خدمات آموزش و پرورش، بهداشت، مسکن، اشتغال، امکانات تفریحی و... همگی به عنوان موضوعات محوری در قوانین و آئیننامههای مربوط به حقوق معلولان به شمار میآید.
چشمم که از داخل اتاق به بیرون میافتد، نگاهم روی کوهی از ویلچر که روی هم انباشته شدهاند، خیره میماند. اینجا ماشین من ویلچر است؛ ویلچری که تا رویش ننشینی نمیفهمی پنجره زندگی آن پایین و همیشه روی ویلچر به کجا باز میشود و چه رنگی دارد؛ صدای ویلچر که با هر حرکتش روی زمین، چیزی را در قلب تو نیز حرکت میدهد و آن را میخراشد.
اینجا فردی ساکن است که چشمها و پاهایش را از دست داده و کسی پای شنیدن حرف او نمینشیند، حتی اقوام هم او را از یاد بردهاند، چون از صدای چرخهای ویلچرش میترسند، زیرا شبها وجدانشان را بیدار و بیخواب میکند. کسی صدای نفسها و اشکهای مردی که به پهنای صورتش اشک میریزد و تمام بدنش فلج شده و تنها خواسته و آرزویش مرگ است را نمیخواهد ببیند.
27ماه است که روی صندلی چرخدار نشسته، دلش برای دویدن تنگ شده، توی اتاقش تنها وسیله سرگرمی تمرینهای مکرر ورزشی روزانهاش و تخت و رختخواب است که میخواند:«چه بد کرداری ای چرخ!چه بد رفتاری ای چرخ! سرکینداری ای چرخ! نه دین داری! نه آیینداری ای چرخ.»
معلول به کسی گفته میشود که بر اثر نقص جسمی یا ذهنی، اختلال قابل توجهی به طور مستمر بر سلامت و کارایی عمومی و یا در شئون اجتماعی، اقتصادی و حرفهای او به وجود آید، به طوری که این اختلال، از استقلال فردی،اجتماعی و اقتصادی وی بکاهد. این گروه، شامل افراد ناشنوا، نابینا و معلول جسمی،حرکتی و ذهنی است.
آنچه در ارتباطات اجتماعی با معلول باید در نظر گرفت، این نکته است که ارتباط با آنها، باید همراه با احترام باشد و نه از سر ترحم. تفاوت این دو نوع رفتار در این است که در اولی، طرف مورد احترام، انسانی بزرگ به شمار میآید، اما در گزینه ترحم، مخاطب، انسانی ذلیل و خوار شمرده میشود که باید همواره دست او را گرفت و به شخصیت و روحیات وی اندک توجهی نمیشود. به یاد داشته باشیم آنچه توانایی را میسازد، اراده است و اراده اگر بخواهد جاری شود، هیچ بهانهای را نمیشناسد.
اشتغال هر فرد، موجب استقلال اقتصادی او است. داشتن شغل، به شخص هویت و تشخص اجتماعی بخشیده و در او، اعتماد به نفس به وجود میآورد. متاسفانه تعداد زیادی از معلولان، به رغم گذراندن دورههای تحصیلات عالی و کسب دانش و مهارت لازم نمیتوانند به اشتغال مناسب برسند.
در زمینه اشتغالزایی برای معلولان، تبعیض فاحشی وجود دارد و گاه میزان بیکاری میان معلولان، دو برابر بیکاران عادی است؛ در صورتی که براساس قانون، دولت موظف است 3درصد از مستخدمین ادارات دولتی را به معلولان اختصاص دهد، ولی این قانون تاکنون به صورت مطلوب اجرا نشده و شاهدیم که موضوع اشتغال معلولان، با بیمهری روبهرو شده است. به ناچار تعداد قابل توجهی از آنان، باید بیشترین وقت خود را در میان خانواده سپری کرده و زندگی خود را به سختی ادامه دهند.
افراد سالم و توانمند جامعه باید بدانند که معلولان هرگز نیازی به ترحم ندارند. همنوعان سالم باید همواره بکوشند تا کمبودهای معلولان را به صورت یک جریان طبیعی نشان دهند و کاری نکنند که این کمبود، زندگی معلول را از حالت طبیعی خارج کند و او را به فردی منزوی و جدای از جامعه تبدیل سازد. باید این حقیقت را بپذیریم که اگر فرد معلول به درون جامعه برمیگردد و به فعالیت میپردازد، حتما توانمندی دارد، پس نباید با ترحم یا تمسخر خویش، هیاهوی زیبای بازگشت به زندگی را در او خاموش کنیم، بلکه باید او را بپذیریم و تشویقش کنیم تا کارهایش را درست انجام دهد و با کار خواستن از آنها، آنان را در میان خود نگه داریم.