سه‌شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۷ - ۰۷:۱۰
۰ نفر

نفیسه مجیدی‌زاده: یک شهروند بی توجه دوچرخه را به جوی آب انداخته و نشریه ما آنجا زیر پل کوچک خیابان گرفتار شده است. شاید همان مطلبی بود که تو دوست داشتی،شاید خودت نوشته بودی؛ چه قدر برای پیدا کردن عکس هایش تلاش کرده بودی.‌

آدم های زیادی زحمت می‌‌کشند تا یک نشریه، مانند دوچرخه متولد شود.خبرنگارها،عکاس ها ،تصویرگرها،بخش فنی،سردبیری و...برای خط به خط آن تلاش می شود؛اما پس از چاپ و توزیع قصه دوم دوچرخه آغاز می شود.دوچرخه در بایگانی مرتب نوجوانی می ماندویا مچاله شده به کیف نویی می‌رود تا کیف پف کند و به چشم خریدارها بیاید یا...شما بگویید الان
 دوچرخه تان کجاست؟

دوچرخه روی دست هوادارانش

مرد سبزی فروش را نگفتم که چه قدر دوچرخه به کارش می‌آید!

دوچرخه جنس خوبی دارد برای پاک کردن شیشه‌ها!

آفتاب گیر خوبی است برای پشت شیشه‌ها!

کنار دسته گلی که نوجوانی هدیه آورده

دوچرخه گاهی توی دستان مهربان پدر بزرگی می رود تا خوانده شود

کد خبر 71880

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز