در حقیقت براساس این تعریف پایهای، هنری دینی و مذهبی است که مخاطب در آن دریافتهایی از تجلی آن چیزی که در یک فرهنگ، مقدس است را بیابد. حال براساس تعریف فرهنگ مذهبی در جوامع مختلف و طبیعتا طرز تلقیها و نگرشها نسبت به نوع تجلی امر قدسی تعریف هنر دینی هم فرق کرده و از جامعهای به جامعهای دیگر تفاوت میکند.
در جامعه ما به دلیل نوع نگرش دینیاش به مسائل مختلف و قائلشدن دین و مذهب به عنوان پایه برای بسیاری از پدیدارهای اجتماعی، تعریف هنر مذهبی هم بسیار مهمتر و حساستر از جوامع دیگر است. اما این حساسیت و اهمیت باعث نشده است که ما به تعریف درستی مثلا در عرصه تولیدات تصویری مثل سینما و تلویزیون برسیم و ما در این عرصه بیشتر تولید کردهایم و بعد آن تولیدات را در قالبهای مختلف دستهبندی کرده و برای آنها جشنواره و یادواره و غیره و ذلک برپا کردهایم.
اما قدر مسلم آن است که با نگاهی به تولیدات سینمایی و تلویزیونی کشورمان میتوانیم آثار مذهبی را در دو دسته بزرگ تقسیم کنیم؛ دسته اول آثاری هستند که به طور مستقیم به یک پدیده دینی یا شخصیتی دینی میپردازند و دسته دوم آثاری هستند که به لحاظ نظام معناشناختی سعی میکنند مفاهیمی دینی را بسط و گسترش دهند. در عرصه تولیدات تلویزیون ما از هر دو نوع آثار فراوانند و لااقل تلویزیون ما از لحاظ کمی از این لحاظ غنی است اما اینگونه آثار بنا به دلایلی معمولا کمتر مانند سریالی چون امام علی(ع) توانستهاند اثری محکم، تاثیرگذار و تکاندهنده باشند چرا که آثار نوع اول با چند معضل بزرگ دست به گریبانند.
حفظ قداست
اولین چالش که یک سریالساز در مواجهه با موضوعاتی مثل تاریخ اسلام و بزرگان دین با آن روبهرو میشود چگونگی حفظ قداست است. در تاریخ سینمای جهان کم نبودهاند فیلمهای دینی که به دلیل پرداخت صریح و بیپرده به بزرگان ادیان توسط دیگر آثار سینمایی مورد هجو قرار گرفتهاند؛ به عنوان مثال فیلم «ده فرمان» که توسط مل بروکس در فیلم «تاریخ جهان» مورد هجو قرار گرفت یا اگر نخواهیم راه دور برویم میتوان به لطیفههای یوزارسیفی اشاره کرد که همزمان با پخش سریال «یوسف پیامبر» در جامعه ما بسط و گسترش پیدا کرد لذا یک اثر دینی نوع اول در وهله نخست باید تلاش کند که بزرگی و قداست موضوع مورد بحث خود را حتی با انگیزههای خیرخواهانه به دلیل سهلانگاری با مفاهیم روزمره نیالاید.
شاید به همین دلیل است که در مذهب ما شمایلکشی یا نشاندادن صورت اشخاص مقدس دین اسلام را حرام میدانند زیرا بیم آن میرود که اگر شمایلکشی از امام حسین(ع) و یارانش رو به افراط در زیباسازی رفت پرداخت مستقیم به زندگی و اعمال بزرگان اسلام نیز راه تقدسزدایی و روزمرگی را بپیماید؛ به همین دلیل است که در سریال امام علی(ع) ما اعمال و رفتار حضرت را به صورت بازتابی در اعمال یارانش چون مالک و عمار میبینیم و در سریال «ولایت عشق» صدای منسوب به امام رضا(ع) هنگام صحبت، جمله را با «فرمود» آغاز میکند.
معضل ایجاد جذابیت
معمولا جذابیتهای دینی از لحاظ ماهیت و تعریف با جذابیت در عالم سینما و تلویزیون تفاوت دارند؛ جذابیتهای دینی متکی بر کشف و شهود، شوق وجودی، دریافت بطنی جوهر قدسی و جذبه عرفانی است اما جذابیت تصویری متکی به چشم، هرزهگردی و کامجویی بصری است چنان که مشاهده میشود این دو پدیده از دو نقطه کاملا متفاوت باید به فصل مشترکی برسند. بسیاری از فیلمسازان در جهان سینما و حتی در عرصه سریالسازی تلویزیونی از ایجاد جذابیتهای دینی عاجزند و لاجرم رو به سوی ایجاد جذابیت سینمایی میروند. این امر شاید در سینمای دینی از نوع هالیوودی به دلیل نوع نگرش سکولار بخش هنری جامعه غربی به دین به دید نیاید اما در عرصه تولیدات تلویزیونی ما درست مانند یک خط قرمز پررنگ در میان اثر خود را نشان میدهد.
این معضل در سریالهای بزرگی چون یوسف پیامبر و ولایت عشق هم دیده میشد چرا که در اثری چون ولایت عشق وجود شخصیتهایی چون زن کمانگیر و جنگنده و صحنههای عملیات با اسب و جنگ و شمشیر و شمشیرکشی با انگیزههای ایجاد جذابیت تصویری به وجود آمده بود؛ درست بالعکس سریالی چون امام علی(ع) که در برخی از سکانسهای داخلی خانه حضرت، کارگردان بیننده را به سمت کشف و شهود و جذابیت دینی رهنمون میکرد. لذا این بخش از ساخت فکری آثار دینی برای فیلمسازان و سریالسازان کشورمان دغدغه بزرگی است؛ دغدغهای که بهسلامتدرآمدن از ورطه آنچنان هم که قلم بر کاغذ میرود آسان نیست.
معضل روایات متعدد
برخی از پدیدارهای دینی و وقایع تاریخی در تاریخ ادیان با روایتهای مختلفی نقل شدهاند گاهی اعضای یک مذهب یک روایت و مؤمنان مذهب دیگر روایت دیگر را پذیرفتهاند. در اینگونه موارد یا سریالسازان ما باید از سر موضوع رد شوند و اصلا به آن نپردازند و یا یکی از روایات را نقل کنند که در هر دو صورت با انتقاد بخشی از مخاطبان روبهرو خواهند شد.
این مشکل گاه پروژههای بزرگ و فکرشدهای چون سریال «امامحسین» را با تعطیلی همیشگی مواجه کرده و گاه باعث بروز اختلافاتی شده است. نمونه بارز و روزآمد این اختلافات را در مورد سریال یوسف پیامبر و سوءتفاهمهایی درباره چگونگی اثبات بیگناهی یوسف یا پیام یوسف از زندان به فرعون و اختلاف عقیده بسیاری از علما با روایت موردنظر سریال شاهد بودهایم.
اما دسته دوم آثار دینی سریالها و فیلمهایی هستند که سعی میکنند مفاهیم دینی را اشاعه دهند. در این نوع آثار معمولا وقایع مرتبط با یک شخصیت دینی و اتفاقاتی در حولوحوش زندگی وی را مورد نظر قرار میدهند.
شاید معروفترین اثر تصویری که در سینماهای ایران نیز بارها به نمایش درآمد فیلم «باراباس» بود و در سینما و تلویزیون ایران فیلم «روز واقعه» ساخته شهرام اسدی که به نحوی استادانه با تکیه بر متن بهرام بیضایی مفاهیم معنوی مرتبط با قیام عاشورا را کاملا به دور از پردازش مستقیم ارائه میداد. این دو فیلم از لحاظ ساختار رمزگشایی معنایی که با کشف و شهود همراه است کاملا شبیه هم روایت میشوند. البته هرکدام با شاخصههای روایی- فرهنگی خاص خود. اینگونه آثار معمولا از آفات نوع اول به دور میمانند و گاهی به نحو محافظهکارانه و محتاطانهای معانی را در رمز و رازی میپیچند که رمزگشایی آن فیلم و سریال را وارد حوزه خاصپسندی میکند.
شاخصترین اثر تلویزیونی در این زمینه سریال «معصومیت از دست رفته» یا «شوذب» ساخت داوود میرباقری است. در این سریال ما شاهد زندگی فردی هستیم که در دوران او اتفاقات زیادی میافتد از پایان خلافت حضرت علی(ع) تا کشتهشدن مسلم، هانیبنعروه، قیام عاشورا و بعد قیام مختار و انتقامکشیدن او از قاتلان روز عاشورا و بالاخره دوران حجاجبنیوسف. در این سریال از دور شاهد تمامی این وقایع هستیم اما تمرکز روی شخصیت فردی دیگر است؛ فردی که شاید حضور تاریخی چندان پررنگی هم ندارد اما در این سریال دستمایهای میشود برای ارائه یک فرم از روایت مذهبی که مستقیما سراغ پدیدار نمیرود و با روایت داستان درغلتیدن شوذب به شکل بطنی در منجلاب حکومت اموی به نکته دیگری اشاره دارد که دریافتن آن چندان هم سخت و مشکل نبود.
این سریال سعی دارد مفاهیم دینی را بسط و گسترش دهد و آن را به عنوان رمزی از داستان شوذب خزانهدار که از اوج علویبودن به فرود در ذلت بندگی حجاج میکشاند، مطرح کند این سریال چنان که ذکر شد از درخشانترین آثار نوع خود در تلویزیون کشورمان است.
از سوی دیگر بسیاری از آثار نیز هستند که مفاهیم دینی را در فضایی معاصر یا حتیالمقدور بسیار دورتر از پدیدار دینی بررسی میکنند. این نوع آثار که گاهی با نام معناگرا در سینمای ایران شناخته میشوند آثاری هستند که دربرگیرنده مفاهیم دینی هستند ولی به علت همسو بودن مفاهیم دینی با دیگر مفاهیم انسانی و اخلاقی، گاه دامنه اینگونه آثار آنقدر گسترده میشود که بسیاری از آثار سینما و تلویزیون کشوری مثل کشور ما را در بر میگیرد. در این تعریف، فیلم «ایثار» ساخته آندری تارکوفسکی میتواند در کنار سریال «شب دهم» حسن فتحی یا «فرشتهای بر فراز برلین» ویم وندرس در کنار «اینجا چراغی روشن است» رضا میرکریمی قرار گیرد چرا که در همه این آثار مفاهیمی مورد نظرند که امکان دارد آنها را بتوانیم در قالب آثار دینی طبقهبندی کنیم.
اینگونه آثار معمولا خیلی زود در الگوهای از پیش تعیینشده قرار میگیرند و به نحوی تکرارشونده در مناسبتهای مختلف با رنگوبوی متفاوت بازتولید میشوند. بنمایه آدم شروری که با یک اتفاق ناگهان متحول میشود بارها و بارها در سریالهای تلویزیونی تکرار شده است شاید بهترین مثالی که میتوان آن را به عنوان سرسلسله سریالهای موفق مناسبتی نام برد سریال شب دهم ساخته حسن فتحی بود که در آن فردی لمپن تنها برای بهدستآوردن عشق زنی، تعزیهخوانی برپا میکند اما در نهایت از عشق زمینی عبور کرده و با کشتهشدن در میدان تعزیه به عشق واقعی میرسد نظیر این اتفاق در سریال مناسبتی دیگری از حسن فتحی تکرار میشود. در «میوه ممنوعه» اینبار با حاجی خداترسی مواجهیم که صنعانوار دل به دختری میبازد و آبرو و دل و دین را از دست میدهد تا در آخر سریال به راه صلاح میآید.
این سریالها قابلیت آن را دارند که خیلی زود تبدیل به سریالهای آموزنده کماثر و نصیحتگو شوند یا از طرف دیگر برای خلق و ایجاد جذابیت از مفاهیمی که مورد نظرشان است چنان فاصله بگیرند که خود به اثری مبتذل تبدیل شوند. به عنوان مثال در عالم سینما این روزها در سینماهای پایتخت فیلمی اکران شده به نام «چارچنگولی» که فیلمساز در آن سعی کرده بحث افراط و تفریط در اعتقادات مذهبی را به چالش بکشد اما بهجرأت میتوان گفت این فیلم به یکی از مبتذلترین آثار سینمایی بعد از انقلاب تبدیل شده است.