با افزایش جمعیت تهران، مرگ برنامهریزیها شروع شد؛ نه به این دلیل که خود فاقد برنامهریزی است بلکه برنامهریزی هیچ تاثیری در آن ندارد. 3 عنصر اصلی هر شهر عبارتست از: راه، بناها و طبیعت.
راهها گسترش مییابند، فرسوده شده، تحلیل میروند و از دور خارج میشوند. خیابانها شلوغ میشوند و شهر از افقی بودن به سمت عمودی شدن پیش میرود. ساختمانها در همه جا میتوانند وجود داشته باشند. آنها به نحو غیرقابل پیشبینی رشد میکنند یا از بین میروند. خانهها به ادارات و ادارات به خانهها تبدیل میشوند. در این بناها آرامش، سکوت و خاطره گم شده است. ساختمانها با مردم شهر بیگانهاند. چند میلیون نفر در اتاقهای آن حبس شدهاند.
با گسترش شهر تهران، طبیعت را در مناطق جدید از بین بردیم. طبیعت را به فراموشی سپردهایم. این عمل تبدیل به یکی از معضلات اصلی شهر، یعنی همان آلودگی هوا شده است. اگر از تصاویر ماهوارهای به تهران نگاه کنیم، حاصل گسترش را میبینیم؛ شهری مایل به خاکستری (ابرهای آسمان)، شهری از جنگل آسفالت و ایزوگام، خیابانها و پیادهروهای پر ترافیک، کانالهای آب و تنها لکههای کوچک سبز (فضاهای سبز).
در این شهر با افزایش جمعیت شهری حسی نامتقارن توسعه یافتهاست. درست همزمان با مهاجرت و توسعه جمعیتی، نبود هویت معاصر در شهر گسترش یافته است. هویت مثل کلمهای است که مردم مرتب آن را تکرار کرده و به گفتن آن افتخار میکنند. هویت مخلوطی از سیاست و چشمانداز و... است. تهران شهری در منطقه کوهستانی است؛ باید بروشورها، تبلیغات، تابلوها، همه و همه به تپهای بودن این شهر و اقلیم طبیعی آن تاکید کنند.
جمعیت به 2، 3 یا 4 برابر افزایش پیدا میکند. پوسته شهر میشکافد، اقتصاد شتاب پیدا کرده، سرعتش کاسته، منفجر شده و فرو میپاشد.
جوانان معماری ایران باید کشف کنند که مردم در چه بناهایی، با چه معیارهایی احساس آرامش میکنند.
در شهری که بناهای یک خیابان یا یک کوچه شکل همدیگر نیستند؛ نماها آجری، انواع سنگی، فلزی، شیشهای است. هنوز زیبایی عامهپسندانه طرفدار دارد. ولی آلودگی هوا و ترافیک و آبهای سطحی (کانالهای آب و جویها)، امروزه دغدغه مردم است.
فیلمها و سریالهای رسانه ملی به خیابانها و محلهها و در مجموع به شهر گسترش یافته هویت نداده است، داستانها در جایی نامشخص اتفاق میافتد؛ تنها از طریق تزئینات و دکوراسیون آن فضا میتوان سطح طبقه آن خانواده را حدس زد. در این برنامهها تنها تزئینات و دکوراسیون آن فضا دارای اهمیت است. ما امروزه میتوانیم بگوییم لوازم این فیلم یا سریال برای چه سالی با چه قیمتی است. در کل پیام بازرگانی چند ساعته است؟ در یکی از کشورهای همسایه، تبلیغات ابتدا با نام کشور شروع، به شهر، منطقه و بنای مورد نظر اشاره میکند. لوازم زندگی در قدم بعدی قرار دارد. این همان خلق هویت توسط رسانه است.
در برنامهها چشمانداز منطقهای، شهری، ملی معنایی ندارد؟ در اینجا وظیفه رسانه ملی چیست؟ با استفاده صحیحتر از رسانه ملی در حوزه شهرنشینی میتوان انگیزه پرسش مردم از معماری را به وجود آورد؟
معماران جوان این سرزمین باید ابتدا دنبال پیدا کردن سؤال و راه ارائه آن به مردم باشند؟ تا آن زمان پیدا کردن جواب سؤالهای فرضی در جهان امروزه، اهمیت چندانی نداشته و عملا ارائه راهکار بدون حاصل است.