بر این اساس، واشنگتن اسرائیل را مهمترین مولفه سیاست خارجی و امنیت ملی خود در خاورمیانه قرار داد. به مرور برخی سران سازشکار عرب نیز در ترس از تکرار جنگ، به تسلیم در برابر فشارهای هدایت شده آمریکا با تحریک تلآویو عادت کردند.
در حیات ننگین رژیم صهیونیستی اگر 2 مرحله فوق در سالهای 48 و 67 میلادی را بتوان دوران افزایش استیلای این رژیم دانست، قطعا شکست در جنگ 33 روزه ژوئن 2006 علیه مقاومت لبنان و شکست قریبالوقوع در جنگ اخیر علیه مقاومت فلسطینی در غزه، دوران افول و فروپاشی اسرائیل را کلید زده است.
بنابراین تحولات آینده در حیات این رژیم بهجای سرمستی از تجربههای 48 و 67، بهشدت در سایه شکست خفتبار لبنان و غزه خواهد بود.
مقاومت فلسطین، از جمله حماس و جهاد اسلامی مهمترین موانع طرح صلح عربی بودند و بنابراین توافق نانوشته اعراب سازشکار و اسرائیل برداشتن این مانع بود.
اما بر خلاف پیشبینیهای «مثلث شوم» که حماس حداکثر 10 روزه نابود میشود، توان رژیم صهیونیستی رو به فرسایش گذاشت و یکپارچگی و مقاومت خیرهکننده فلسطینیها هر روز تقویت میشد.
و اما در یک نگاه تاریخی به دهه گذشته ؛ اشتباه بزرگ طراحان لابی صهیونیستی طراحی توطئهای با هدف زدودن چهره کاریزمای یاسر عرفات و نفوذ دادن نیروهای وابسته در ساختارهای حکومتی جدید بود که با حیله به عرفات تحمیل شده بود.
از یک طرف آنها مجلس تشریعی یا پارلمان فلسطین را تشکیل دادند و از طرف دیگر با تاسیس تشکیلات خودگردان فلسطین در گام اول محمود عباس را به ریاست آن برگزیدند تا چهرههای سازشکار عملا بدنه رهبری فلسطین را در دست گیرند.
همان هنگام بود که عرفات را در فرانسه کشتند. تا اینکه در امتداد همین مکانیسم و بر خلاف تصور طراحان این سناریو، حماس منتخب ملت فلسطین شد.
بنابراین تشکیل دولت حماس شکستی بزرگ در طرحهای سازش بود که قاعدتا باید از میان برداشته میشد.
مخالفت با حماس از نخستین روزهای دولت داری، تحمیل جنگهای خونین داخلی با بازیگری ابومازن و فتح و نهایتا محاصره کامل و بلندمدت تسلیحاتی، غذایی و دارویی سرزمین غزه و جنگ تمام عیار اخیر ادامه یافت.
جالب اینکه رژیم خائن مصر بهرغم تعهدی که به دولت حماس مبنی بر باز گذاشتن گذرگاهها بهویژه رفح داشت، عهد شکنی کرد. کما اینکه اسماعیل هنیه نخستوزیر قانونی فلسطین مدتهاست در غزه محبوس است و مصر مانع رفتوآمد وی میشود.
خیانت قاهره تا حدی ادامه یافت که جمعه شب وزرای امور خارجه آمریکا و اسرائیل توافقنامهای را امضا کردند که واشنگتن به تلآویو تعهد میداد قاهره مرزهای خود با ملت فلسطین را تحت کنترل آنها خواهد گذاشت!
اجلاسهای پی در پی نظیر آناپولیس و شرمالشیخ در همین راستا طراحی شد و نهایتا در اجلاس اخیر نیویورک عملا قبح زد و بند کردن با اسرائیل شکست و در کنار مصر، پادشاه عربستان هم به اسرائیل دست یاری داد؛ موضوعی که از دید رسانهها مخفی نماند.
مصر همواره تلاش داشت تا علاوه بر زد و بندهای پنهانی با آمریکا و اسرائیل، میان گروههای 9 گانه مقاومت فلسطین نیز تفرقه بیندازد. در عین حال این گروهها و در راس آنها حماس و جهاد با هوشیاری نه بهانه به سردمداران قاهره و پشت صحنه عربی آنها دادند و نه به دام اختلاف افتادند.
واقعیت این است که ارتش فعلی اسرائیل نهتنها با ارتش ژوئن 1967، بلکه با ارتش ژوئن 2006 و حمله به جنوب لبنان قابل مقایسه نیست. عقبه لجستیک این ارتش بعد از جنگ 33 روزه نه تنها در تلآویو محصور نشد، بلکه به واشنگتن و حتی قاهره و برخی پایتختهای عربی گسترش یافت.
جنگ غزه، جنگی حقیقی و تمام عیار بین یک ارتش آماده و تا بن دندان مسلح و یک ملت بیدفاع بود. در روز اول یکصد فروند جنگنده اسرائیلی با حضور عملیاتی فرمانده نیروی هوایی این رژیم بیش از 160 تن بمب به روی ساکنان یکصد کیلومتر منطقه پیرامونی شهر غزه ریختند. این پروازها تاکنون به هزار سورتی بمباران با بمبهای فسفری و اورانیومی بالغ شده است. سایر فرماندهان و اعضای کابینه هم به تماشای صحنه آمدند تا پیروزی را قطعی جلوه دهند،اما ورق برگشت.
اولا ؛ تاکتیک اسرائیل شلیک از هوا، ناوچهها از شرق و نیز تانکها از غرب نوار غزه بود زیرا آنها از جنگ مستقیم و رویارو بهشدت هراس داشتند. به همین علت بیش از 95 درصد تلفات فلسطین، غیرنظامیان هستند و بنابر اخبار رسیده حداکثر شهادت نیروهای کادر مقاومت و حماس فلسطین حدود 60 نفر است که از تلفات ارتش اسرائیل کمتر است.
ثانیا ؛ در حالیکه اسرائیلیها قبل از هجوم گمان میبردند حداکثر توان موشکی حماس نشانه گرفتن عمق 15 کیلومتری اسرائیل است، اکنون عملا تا عمق 50کیلومتری خود مورد هدف قرار گرفتهاند و دیگر تضمینی برای ایمنی مناطق حساسی چون صحرای حاشیه بئر السبع و بهویژه محدوده نیروگاه اتمی دیمونا نیز نمیبینند.
ثالثا؛ اسرائیل از جنگ خیابانی هراسناک است و بهشدت دنبال راهی شبه آبرومندانه برای صرفنظر کردن از مرحله سوم عملیات طراحی شده است. موضوعی که کابینه اسرائیل را هم به اختلاف مجدد کشانده است.
بنابراین هجوم به غزه هیچ دستاورد نظامی و سیاسی برای تلآویو نداشت، بلکه هزینههای سنگینی را بر این رژیم تحمیل کرد و موجودیتش را نیز در عرصه افکار عمومی جهان به چالش کشید. جنگ غزه بیتردید با شکست قطعی اسرائیل پایان میپذیرد و این سرآغاز تحقق پیشبینی بن گوریون نخستین نخستوزیر رژیم صهیونیستی است که گفته بود: «اسرائیل با نخستین شکست سقوط را آغاز خواهد کرد.»و اما دستاوردهای نبرد غزه؛
1- حقانیت جریان مقاومت و نتیجه بخش بودن آن به اثبات رسید. همچنین مخالفت افکار عمومی جهان اسلام با طرحهای پی در پی سازش و خفت بار و بینتیجه بودن آن (مانند طرح آناپولیس) ثابت شد. سخنان جمعه گذشته بشار اسد مبنی بر مرده بودن طرحهای صلح عربی عملا به معنی دفن سازش کاری است.
2- جبهه مقاومت جغرافیای گسترده تری یافت تا حدی که میتوان گفت از جهان اسلام نیز فراتر رفت. اگر زمانی تنها حزبالله لبنان و گروههای مقاومت فلسیطنی بدنه جبهه مقاومت محسوب میشدند، اکنون مقاومت یک آرمان بینالمللی است.
علاوه بر ملتهای آزاده جهان، نشست استانبول و دوحه و اظهارات برخی مقامهای برجسته عرب مثل بشار اسد و امیر قطر و همچنین نخستوزیر ترکیه عملا نشانه گسترش رسمی جبهه مقاومت است.
3- نتیجه بخشی مقاومت، سران کشورهای عربی و اسلامی را به انتخاب صریح موضع واداشت. اکنون دیگر برخی سران عرب نمیتوانند از یکسو ژست عربی بودن فلسطین و دفاع از آن را بگیرند و از سوی دیگر با اسرائیل علیه منافع ملت فلسطین پنهانی معامله کنند.
انتقاد علنی امیر قطر از سران مصر و عربستان و تاکید بر نمایندگی حماس از ملت فلسطین در این زمینه آغاز انزوای سازشکاران عرب است. ایستادگی جبهه مقاومت فلسطین، زمینه ساز وحدت جهان اسلام و خیزشی علیه موجودیت رژیم صهیونیستی شد که تا چند دهه نیز سران عرب جرأت نادیده گرفتن آن را نخواهند داشت.
4- سبعیت و اقدامات جنایتکارانه اسرائیل علیه مردم بیدفاع غزه چنان بود که به جای ماهیت ضداسلامی، ذات حقیقی این رژیم یعنی ماهیت ضدانسانی آن را به نمایش گذاشت. گستردگی بیسابقه نفرت جهانیان از اسرائیل نتیجه ثابت شدن این ماهیت ضدبشری بود. اکنون اسرائیل برای جهانیان یک رژیم ضدبشریت است.
در حالیکه بعد از جنگ 33 روزه چنین فضایی پدید نیامده بود. اشتباه بزرگ سران تلآویو شیرجه آگاهانه در چاه انحطاط غزه برای فرار از بیآبرویی در لبنان بود.
این بیآبرویی تا آنجا بود که نیکولا سارکوزی رئیسجمهوری فرانسه هم گفت اسرائیل در غزه جنایت کرد و حماس پیروز شد.
5- مقاومت در غزه دفاع از مظلوم را یک ارزش جهانی کرد. در برابر مظلومیت دروغین صهیونیستها که در پشت ادعاهایی چون هولوکاست استتار شده بود، برملا شد و با عینی شدن نسلکشی این رژیم در غزه، ظلم و ستم آن توسط صدها رسانه و دوربین جهانیان مستند و جاودانه شد.
اسرائیل و حامیانش در برابر افکار عمومی جهان رسوا شدند. قدرت رسانههای مستقل در رساندن حقایق این جنگ نابرابر به مردم جهان باعث شد سانسور واقعیت جنایات صهیونیستها در آمریکا و درون رژیم صهیونیستی بر ملا شود.
تظاهرات کم نظیر در آمریکا علیه رسانههای وابسته این کشور به صهیونیستها و حتی تظاهرات و اعتراض ساکنان مناطق اشغالی و رسانههای صهیونیستی به سانسور، به جهان ثابت کرد که آمریکا خواهان چه جور آزادی بیانی است.
6- ایستادگی جبهه مقاومت قطع ارتباط با رژیم صهیونیستی را به ارزشی فراتر از جغرافیای اسلام تبدیل کرد. چنانچه ونزوئلا و بولیوی نخستین کشورهایی بودند که قطع روابط دیپلماتیک با تلآویو را اعلام کردند، قطر و موریتانی هم به آنها پیوستند و قطعا سایر کشورهای اسلامی نیز به این حرکت خواهند پیوست.
7- اینک باید توجه داشت که ادامه محاصره غزه، استمرار نسل کشی است. این حصار باید به هر قیمتی شکسته شود؛ بنابر این مصر روبهروی یک دو راهی بزرگ تاریخی قرار گرفته است و باید از میان فلسطین و اسرائیل و یا جبهه اسلام و صهیونیسم یکی را انتخاب کند.
دیگر اینکه سران ریاض و قاهره نمیتوانند یک دل و دو دلبر داشته باشند!در عین حال اکنون قبح حمایت تسلیحاتی از حماس باید شکسته شود چرا که وقتی جنایتکاران جنگی آزادند، حق مشروع دولت منتخب فلسطین برای تامین قدرت دفاعی باید احصا شود.
8- نهایتا اینکه واقعه غزه همچنین به ملل اسلامی ثابت کرد که جمهوری اسلامی ایران به وحدت و یکپارچگی جهان اسلام از بسیاری از مدعیان عرب وفادارتر است.