همشهری آنلاین- ابوذر چهل امیرانی: منافقان در روزهای منتهی به ترور مدام به حجتالاسلام «محمداسماعیل مالک» اخطار میدادند دست از فعالیتهایش بردارد. جوانها را به حضور در جبهه تشویق نکند و حرفی هم علیه سازمان مجاهدین خلق نزند، اما نهتنها اعتنایی به تهدیدهای آنها نکرد، بلکه خودش نیز راهی جبهه شد. بالاخره یکروز قبل از شهادت رجایی و باهنر، هنگامی که حجتالاسلام مالک از مسجد به سمت خانه میرفت، هدف ترور قرار گرفت و مقابل منزلش به شهادت رسید.
بازجویی به دلیل بزرگداشت سیدمصطفی
اوایل دهه۵۰ بود که ساکن محله ابوذر در منطقه۱۷ شد. همسایههایش را میدید که برای شرکت در نمازجماعت، از خیابان شاندیز و کوچههای اطراف به مساجد محلههای دیگر میروند. سراغ اهالی و معتمدان محله رفت و آنها را برای ساخت مسجدی در این خیابان تشویق کرد. خودش اولین کسی بود که آستین بالا زد و در کنار کمک مالی، برای روی هم گذاشتن خشتخشت این مسجد تلاش کرد. مدتی بعد مسجد آماده شد و اسمش را بابالحوائج(ع) گذاشتند.
همان زمان فعالیتهای مردم برای مبارزه با رژیم شاهنشاهی به اوج رسیده بود و حجتالاسلام مالک هم این مسجد را به پایگاهی برای مبارزات سیاسی انقلابیون محله تبدیل کرد. فعالیتها و نقش او در این مبارزات از چشم مأموران ساواک دور نماند و بارها به اتهام سخنرانیهای سیاسی و نشر و توزیع اعلامیهها و پیامهای امام(ره) محبوس شد. او سال۱۳۵۶ هم به خاطر همراهی با حجتالاسلام «رضا مطلبی» به دلیل برپایی مجلس ختم و بزرگداشت برای شهید سیدمصطفی خمینی در مسجد جامع ابوذر دستگیر شد، اما پس از بازجویی آزاد شد. مدتی هم بهدلیل زندانی شدن حجتالاسلام مطلبی، امامت نماز جمعه مسجد ابوذر را برعهده گرفت.
آشتی دادن همسایهها و زوجها در مسجد
یکی از ویژگیهای حجتالاسلام مالک، رسیدگی به معیشت و مشکلات مردم بود. با اینکه زندگی مرفهی نداشت، اما نمیتوانست نسبت به زندگی سخت نیازمندان بیتفاوت بماند. بههمین دلیل واسطه خیّران و خانوادههای بیبضاعت شد. پس از آن تعاونی مسجد را راه انداخت تا نیازمندان از آنجا لوازم موردنیازشان را رایگان تحویل بگیرند. در همین تعاونی، تهیه جهیزیه برای نوعروسهای بیبضاعت انجام میشد و اگر کسی برای اجاره سرپناه یا ادای قرض به مضیقه میافتاد، به اینجا پناه میآورد.
حجتالاسلام مالک در جذب نوجوانان و جوانان به این مسجد هم موفق بود و آنها پای ثابت جلسات سخنرانی و منبرهای موعظه او بودند. همین صمیمیت و همدلی سبب شده بود تا اگر حجتالاسلام مالک متوجه غیبت یکی از نمازگزاران در صف نمازجماعت یا برنامههای مسجد میشد، بهسرعت کسی را سراغش میفرستاد تا از حالش خبر بیاورد. اگر متوجه بیماری آنها میشد، همسایهها را جمع میکرد و به دیدارش میرفتند. آشتی دادن همسایهها و زوجها هم در این مسجد، از برنامههای مالک بود و تا زمانی که بین آنها صلح برقرار نمیکرد، آرام نمیگرفت.
شهادت در مقابل منزل
جنگ که شروع شد، حجتالاسلام مالک جزو نخستین افرادی بود که برای یادگیری فنون نظامی داوطلب شد. هنگامی هم که در صف داوطلبان اعزام به جبهه ایستاد، جوانها روحانی ۵۵ساله محلهشان را تنها نگذاشتند و با او راهی جبهه شدند. همان زمان مسجد باب الحوائج(ع) به محل جمعآوری کمکهای مردمی برای جبههها و آموزش مهارتهای رزمی به جوانان محله تبدیل شد. همین فعالیتها سبب شد تا منافقان او را از تشویق جوانان به حضور در جبهه منع کنند و در لیست هدفهای ترور قرار دهند، اما مالک اعتنایی به آنها نکرد. در نهایت او را ۷شهریور سال۱۳۶۰ جلو منزلش ترور و شهید کردند تا حجتالاسلام مالک به عنوان نخستین روحانی شهید منطقه۱۷ شناخته شود.
طبق اعتراف منافقانی که آن زمان دستگیر شدند، افرادی به نامهای محسن یحیوی و حسین عظیمی، از عوامل ترور حجتالاسلام مالک بودند. محمد مقدم، یکی از مسئولان واحدهای تروریستی، هدف منافقان از ترور روحانیون و ائمه جماعات را ایجاد ترس بین روحانیون عنوان کرده بود تا هیچ تبلیغاتی بر علیه سازمان مجاهدین خلق در منبرها و مساجد نکنند.
راه پدر را در پیش گرفت
حجتالاسلام مالک، فعالیتهای خیرخواهانه خود را از پدرش «ملا میرزاعلی خیارجی» به ارث برده بود. اگر گرهی در کار و زندگی اهالی روستای خیارج میافتاد، راهی خانه روحانی ده میشدند و از او کمک یا راهنمایی میخواستند. میرزاعلی تمایل زیادی داشت تا پسرش محمداسماعیل جا پای او بگذارد و لباس روحانیت بپوشد. بههمین دلیل در هر فرصتی او را پیش خود مینشاند و درسهای طلبگی را برایش توضیح میداد. هر زمان هم که به جلسات روضهخوانی یا حل مشکلات مردم روستا میرفت، پسرش را همراه خود میبرد تا منش او را یاد بگیرد. اینگونه بود که حاج محمداسماعیل بعد از تحصیلات ابتدایی وارد حوزه علمیه قزوین شد. همان زمان پدرش به رحمت خدا رفت و مسئولیت خانه و کارهای خیر پدرش به او سپرده شد.
پسر ارشد محمداسماعیل هم علاقه زیادی داشت مثل پدر و پدربزرگش لباس روحانیت بپوشد. برای همین وارد حوزه علمیه قزوین شد، اما در سن کم فوت کرد. حاج محمداسماعیل پس از فوت فرزندش، به شهر مقدس قم رفت و پس از مدتی ساکن منطقه۱۷ شد. حاج «احمد مالک» فرزند دیگر او جانباز شیمیایی دوران دفاعمقدس است.
نظر شما