دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۷ - ۱۱:۱۹
۰ نفر

ترجمه - نیلوفر قدیری: میخاییل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی پیش از فروپاشی آن بود.

 او همچنین آخرین دبیرکل حزب کمونیست شوروی بود. مجموعه اصلاحات پیشنهادی او موسوم به پرسترویکا و گلاسنوست، در کنار کنفرانس‌ها و مذاکراتش با رونالد ریگان رئیس‌جمهور وقت آمریکا به پایان جنگ سرد منجر شد.

او در سال 1990 به خاطر همین اقدامات برنده جایزه صلح نوبل شد. او اکنون رهبر حزب اتحاد سوسیال دمکرات‌ها در روسیه است که آن را بعد از فروپاشی حزب سوسیال دمکراتیک در 20‌اکتبر 2007 پایه‌گذاری کرد. او در سال‌های اخیر در حوزه بین‌المللی هم فعال بوده‌است. گورباچف از مخالفان حمله به یوگسلاوی در سال 1999 و جنگ عراق در سال 2003 بود. او در جولای سال 2007 از سیاست‌ خارجی آمریکا به شدت انتقاد کرد و آن را مجموعه‌ای از اقدمات یکجانبه منجر به جنگ و نادیده‌گرفتن سازمان ملل خواند.

بعد از شروع به کار اوباما ، رئیس‌جمهور جدید آمریکا، گورباچف در مقاله‌ای در روزنامه آمریکایی اینترنشال هرالد تریبیون، توصیه‌هایی به او کرده که خواندنی است.

حمایت از باراک اوباما، رئیس‌جمهور جدید آمریکا در میان مردم این کشور حتی در میان کسانی که به او رای نداده‌اند، بی‌سابقه و بسیار زیاد است. در کل جهان هم انتخابات آمریکا با علاقه دنبال می‌شد و اکنون امید زیادی به تغییر در سیاست‌های آمریکا وجود دارد. بسیاری از همین امیدواران به اوباما، اکنون آرزوی موفقیت او را دارند.

دلیل اصلی این همه امیدواری فشارهای اقتصادی در جهان و تنش‌های سیاسی است که سال‌ها و دهه‌هاست دنیا با آن روبه‌روست. اوباما در نطق مراسم تحلیف خود به‌صورت خلاصه به این مشکلات اشاره کرد. او گفت: «بحران جاری نتیجه طمع و بی‌مسئولیتی بعضی‌هاست و همچنین نتیجه ناکامی جمعی ما برای انجام انتخاب‌های سخت و آماده‌کردن ملت برای عصر جدید.»رئیس‌جمهور جدید آمریکا ابتدا و پیش از هر چیز بر بحران اقتصادی متمرکز خواهد شد و این قابل درک است.

 اما حل مشکلات اقتصادی آمریکا بدون تغییرات عمیق و جراحی‌گونه در دنیا، غیرممکن است. این اجماع در واشنگتن بر سر اینکه اقتصاد جهان را از یک گوشه از دنیا می‌تون اداره و طراحی کرد، اکنون بی‌اعتبار شده‌است. این اجماع بر انگیزه منفعت‌طلبانه و مصرف بیش‌ از حد استوار بود و شکست خورد. با این شکست بسیاری از نهادها و مفاهیم هم نابود شدند. در الگوی جدیدی که در راه است، باید ضرورت همکاری چندجانبه به رسمیت شناخته شود. اوباما در سخنرانی روز 20‌ژانویه خود اعتراف کرد که تهدیدهای دنیای امروز نیازمند همکاری بیشتر و درک متقابل میان ملت‌هاست. او گفت:

« من اطمینان دارم که با وجود زیادبودن انتقادها و حتی خشم از بعضی اقدامات آمریکا در سراسر دنیا، در اروپا، چین، هند، روسیه، آمریکای لاتین و نقاط دیگر، رهبران و افکار عمومی اهمیت نقش آمریکا را درک می‌کنند و آماده همکاری هستند.» اما آیا آمریکا هم چنین آمادگی‌ای دارد؟ اوباما در سخنرانی خود گفت: «دنیا تغییر کرده و ما هم باید به همراه آن تغییر کنیم.» اما تعهد به این کلمات باید با اقدامات خاص و تصمیمات عملی به اثبات برسد. این نیازمند تحلیل واقع‌بینانه وضعیت جهانی است؛ تحلیلی که نزدیک به دو دهه است که کمبود آن احساس می‌شود. آمریکا یک تک‌روی صرف به‌نظر می‌رسد.

تکبر و برتری طلبی، چشم آمریکا را به‌عنوان یک سیاستگذار، کور کرده است. در آمریکا شعار، جایگزین تفکر واقعی شده‌است. بیل کلینتون زمانی گفته‌بود، قرن بیستم، قرن آمریکاست؛ بیایید قرن 21 را هم به قرن آمریکا تبدیل کنیم. آنها که در صدر سیاستگذاری‌های سال‌های اخیر در آمریکا بوده‌اند هم به این سخن اعتقاد داشتند. اما دنیا دیگر نمی‌پذیرد که نقش سیاهی لشکر فیلم‌های آمریکا را بازی کند. به‌نظر می‌رسد که در آمریکا بالاخره این واقعیت در حال شناخته شدن است.

نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا نشانه‌ای از پذیرش این واقعیت است. به‌نظر می‌رسد که در آمریکا عده‌ای پذیرفته‌اند که قدرت این کشور از سلطه‌گری و ماجراجویی‌های نظامی به دست نمی‌آید بلکه از توانایی در تصحیح مشکلات به دست می‌آید. مسیر سیاست خارجی یک شبه تغییر نمی‌کند، به ویژه اگر قرار باشد به جای تغییرات اندک، کل مسیر بازبینی شود. آنچه رئیس‌جمهور جدید و اعضای تیم او تا کنون گفته‌اند، برای تغییر این مسیر کافی نیست.

اوباما همه جور توصیه و پندی را می‌شنود که از جمله آنها، توصیه‌های برژینسکی برای تمرکز بر روابط با چین است. سخنان اخیر او در پکن که حاوی پیشنهاد ایجاد نوعی هم‌پیمانی و حاکمیت مشترک‌بود در چارچوب تشکیل گروه 2  بود که بخشی از توصیه‌هایش به رئیس‌جمهور جدید آمریکا هم هست. اهمیت اقتصادی و سیاسی چین در جهان روز به روز در حال گسترش است. اما به‌نظر من، اگر آمریکا از این هم‌پیمانی قصد شروع بازی ژئوپلیتیک جدیدی را داشته‌باشد، ناامید خواهد شد. چین این را نمی‌پذیرد زیرا چنین بازی‌هایی به گذشته تعلق دارد. هنری کیسینجر هم توصیه‌ها و پیشنهادهایی برای اوباما دارد. او پیشنهاد نظم نوین جهانی را داده که در آن تقسیم‌بندی ژئوپلیتیک جدیدی در جهان ایجاد خواهد شد. اما آنچه دنیای امروز نیاز دارد، رویکردهای مدرن و جدید است.

گروهی از شخصیت‌های اروپایی از اوباما خواسته‌اند سیاست‌‌هایی از گذشته را که در سال‌های اخیر نادیده گرفته شده‌اند، مورد بازنگری قرار دهند. آمریکا که در سال 1990 منشور پاریس را برای ایجاد اروپای جدید امضا کرد، می‌تواند شریک طبیعی در ایجاد ساختار جدید اروپا باشد. این طرحی است که اکنون در اروپا مورد بحث و بررسی قرار دارد.
من همچنین امیدوارم رئیس‌جمهور جدید آمریکا به توانایی بالقوه‌ای که در رابطه با روسیه وجود دارد توجه کند. این توانایی در سال‌های اخیر نادیده گرفته‌شده‌است. تغییرات در جهت بهتر شدن اوضاع هر چه زودتر صورت گیرد بهتر است. این تغییر روابط می‌تواند به بهتر شدن وضعیت همسایگان روسیه و همچنین بهبود شرایط داخل اروپا کمک کند.

در زمینه سیاست‌های خاورمیانه‌ای، بدون شک کشمکش جدی درون واشنگتن روی خواهد داد. تحولات سال‌های اخیر یک نکته را در ارتباط با خاورمیانه نشان داده و آن اینکه، اگر شرایط به حال خودش رها شود، خاورمیانه خطرناک‌تر خواهد شد. سیاست‌‌های کنونی آمریکا برای منطقه به‌طور کلی خوب نبوده است. در میان همه مشکلات پیش روی آمریکا، دو موضوع بیشترین و فوری‌ترین توجه را می‌طلبد: یکی از آنها مسئله تکثیر هسته‌ای و دیگری بحران محیط زیست است. این دو موضوع با مجموعه‌ای از تضادها همراه هستند و نمی‌توان آنها را بدون پرداختن به تضادهایشان بررسی کرد.

محدود کردن موضوع تکثیر هسته‌ای تنها به درخواست از ایران و کره شمالی برای توقف برنامه‌ هسته‌ای‌شان؛ یعنی یک تلاش بدون نتیجه. قدرت‌های هسته‌ای دنیا دیگر نمی‌توانند انحصار انرژی هسته‌ای را در دست خود حفظ کنند. حتی پیمان منع تکثیر هسته‌‌ای هم چنین اجازه‌ای به آنها نمی‌دهد. راه حل این است که به سوی دنیای بدون سلاح هسته‌ای حرکت کنیم. اما اگر یک کشور برتری بلامنازع در تسلیحات غیرمتعارف داشته‌باشد، این هدف قابل تحقق نخواهد بود. بدون برداشتن گام‌های مؤثر و خاص برای کاستن از این سلاح‌ها و بدون عاری کردن سیاست بین‌الملل از تسلیحات، این راه به جایی نمی‌رسد و فقط در مرحله حرف باقی می‌ماند. ما به یک گشایش واقعی در این زمینه نیاز داریم مانند آنچه در دهه 1980 روی داد.

اگر معیار قضاوت را سخنرانی مراسم تحلیف اوباما قرار دهیم، باید گفت که او می‌داند و درک می‌کند که در عین رو‌به‌رو بودن با چالش‌های بحران اقتصادی در جهان، نباید مشکلاتی مانند فقر و مسائل محیط زیستی و به ویژه موضوع تغییرات آب و هوایی را به حاشیه براند. تقویت توسعه اقتصادی و حفاظت از کره زمین برای نسل‌های آینده، دو هدف متضاد هستند. تنها راه برای حل این مناقشه و مشخص کردن اولویت‌ها، ایجاد سیاست‌هایی چند جانبه است. این البته برای همه مشکلات صادق است. بسیاری در دنیا، درخواست اوباما برای عصر جدیدی از مسئولیت‌پذیری را با نگاه دقیق بررسی می‌کنند. شاید نه او و نه ما ندانیم، این عصر جدید چه عصری خواهد بود اما یک موضوع روشن است و آن اینکه ما در مسیر یک دوران جدید به سوی یک دنیای جدید هستیم. این مسیر را باید با هم طی کنیم.

اینترنشنال هرالد تریبیون- 23 ژانویه

کد خبر 73912

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار روسیه‌ و قفقاز

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز