2سال پیش مارتین اسکورسیزی اسکاری را برای «مردگان» گرفت که بارها برای آثاری چون «راننده تاکسی»، «گاو خشمگین» و «رفقای خوب» از او دریغ شده بود. پارسال کوئنها فاتح اسکار شدند و امسال هم گویا نوبت به دیوید فینچر رسیده است. با «مورد عجیب بنجامین باتن» قرار است بیمهریهای آکادمی به فیلمهای «هفت» و «باشگاه مشتزنی» جبران شود. البته دلیل قانعکنندهای هم برای این کار وجود دارد چون فینچر اینبار همه قواعد بازی موفقیت در اسکار را رعایت کرده است.
«مورد عجیب بنجامین باتن» در حالی بالاترین بخت را برای موفقیت دارد که بهترین فیلم سال از نگاه منتقدان، «میلیونر زاغهنشین» است.دنی بویل در بازگشتی درخشان، چشمهای همه را خیره کرده و برخی معتقدند او اگر اسکار بهترین فیلم را به فینچر ببازد، اسکار بهترین کارگردانی را به خانه خواهد برد.گاسون سنت، کارگردان مستقل آمریکایی هم با نزدیکشدن به سینمای جریان اصلی در «میلک» در چندین رشته نامزد اسکار است. رانهاوارد بهعنوان کارگردانی اسکاری پس از چندسالی بهبیراههرفتن با درام سیاسی خوشساخت «فراست- نیکسون» میتواند روی گذشتهاش حساب باز کند.دالدری هم که با «خواننده» احتمالا اسکاری را برای کیت وینسلت رقم خواهد زد.
مورد عجیب بنجامین باتن
فیلم آخر دیوید فینچر، بالاترین شانس را برای موفقیت در اسکار دارد. «مورد عجیب بنجامین باتن» در 13رشته نامزد دریافت اسکار است و از همین حالا میتوان پیشبینی کرد که بخت بالایی در رشتههای فیلم، کارگردانی، فیلمنامه و بازیگر نقش اول مرد دارد.
فینچر که در گذشته مورد بیاعتنایی اعضای آکادمی قرار میگرفت، حالا همان فیلمسازی است که اسکار دوست دارد. هم فیلم عظیم و پرهزینهای را ساخته است، هم مایه فانتزی و رویاپردازی (از علایق همیشگی اعضای آکادمی) را لحاظ کرده، هم با ستارهها کار کرده و تصویر متفاوتی از آنها ارائه داده (برد پیت در نقشی بازی کرده که انگار نوشته شده تا بازیگرش در اسکار بدرخشد) و هم اینکه اریک راث فیلمنامهنویس «فارست گامپ» متن آن را نوشته است.
فینچر در سالی که شاهکاری چون «هفت» را ساخته بود، نادیده گرفته شد و قافیه را به فیلم عظیم «شجاع دل» ساخته ملگیبسون باخت. پس از فیلم متوسط «اتاق وحشت» و فیلم طولانی «زودیاک» که اغلب دوستداران «هفت» را ناامید کرد، «مورد عجیب بنجامین باتن» حکم بازگشت دوباره فینچر را دارد.
فیلم که براساس داستانی از اسکات فیتز جرالد ساخته شده ماجرای مردی را روایت میکند که در 80سالگی به دنیا میآید و درواقع مسیر زندگی را بهصورت معکوس طی میکند. شکوه تصویری، جاذبههای سینمایی و سلیقه درجهیک فینچر در فضاسازی، «مورد عجیب بنجامین باتن» را به فیلمی تماشایی تبدیل کرده است؛ هرچند گرایش او به ریتم آرام و پرطمأنینه (که با «زودیاک» آغاز شد) برخلاف آنچه اغلب منتقدان نوشتهاند قدری به ملالآورشدن اثر منجر شده است.
از آنجا که آکادمی هیچگاه با فیلمهای فینچر میانه خوبی نداشته، به نظر میرسید که شانس فیلم در اسکار بالا نباشد ولی حالا همه «مورد عجیب بنجامین باتن» را پرامیدترین گزینه اسکار 2009 میدانند؛ یک دلیلش میتواند این باشد که این بار خیلی با فیلمی فینچری سروکار نداریم.
میلیونر زاغهنشین
دنی بویل با «میلیونر زاغهنشین» بدون شک پدیده سال هالیوود است. فیلم تقریباً در همه آرای منتقدان آمریکایی، توانسته گوی سبقت را از دیگر فیلمها برباید و در مراسم گلدن گلاب هم فاتح اصلی جوایز بود. اگر میشد گفت که اعضای آکادمی بر مبنای آرای منتقدان تصمیم میگیرند، از همین حالا میشد اسکارهای امسال را هم برایش کنار گذاشت. دنی بویل پس از چند تجربه نهچندان موفق، «میلیونر زاغهنشین» را در هند کارگردانی کرد. ماجرای جمال مالک، جوان آسوپاس هندی که در مسابقه «چه کسی میخواهد میلیونر شود» برنده جایزه 20 میلیون روپیهای میشود و همین موقعیت، او را به دردسر میاندازد.
پلیس میخواهد بداند او چگونه پاسخ همه سؤالها را درست داده است. جمال به اتهام تقلب دستگیر و بازجویی میشود. درخلال بازجویی جمال توضیح میدهد که در طول زندگی محنتبارش چگونه پاسخ تکتک سؤالهای مسابقه را یاد گرفته است. دنی بویل در «میلیونر زاغهنشین» ابایی از استفاده از عناصر شناختهشده بالیوود و حتی بازیگران هندی نداشته است. حتی خط داستانی فیلم هم به سینمای رویاپرداز هند نزدیک است؛ فرد آسوپاسی که یکشبه میلیونر میشود، عشق در دل فقر و حتی فصلهای موزیکالی که مشخصه بالیوود است...
بویل اما موفق شده از دل این عناصر، به نوعی واقعگرایی بیواسطه و عریان دست یابد.
کارگردانی خلاقانه بویل او را شایستهترین فیلمساز برای دریافت اسکار بهترین کارگردانی نشان میدهد. موقعیت بویل بیشباهت به جمال- کاراکتر اصلی فیلم- نیست؛ کسی که از شکستها و دشواریهایی که متحمل شده بهخوبی درس گرفته و یکشبه ره صدساله رفته است. کارگردان فراموششده «قطار بازی» پس از چندین فیلم ناموفق، حالا فیلمی را کارگردانی کرده که خیلیها آن را بهترین اثر سال نامیدهاند.
فراست- نیکسون
درام سیاسی «فراست- نیکسون» همانطور که پیشبینی میشد، مورد توجه اعضای آکادمی قرار گرفت. از سویی مضمون سیاسی فیلم، همان چیزی است که اسکار همواره به آن توجه نشان داده و از سوی دیگر رانهاوارد با وجود افولش در این سالها، به هر حال یک کارگردان اسکاری است. رسوایی واترگیت، از زمان «همه مردان رئیس جمهور» مورد توجه هالیوود بوده است. «فراست- نیکسون» به ماجرای گفتوگوی تلویزیونی دیوید فراست با ریچارد نیکسون میپردازد. نیکسون چند سال پس از خروج از کاخ سفید، به تقاضای مصاحبه فراست پاسخ مثبت میدهد تا از این فرصت برای تبرئه خود بهره بگیرد.
از سوی دیگر فراست نیز قصد دارد در این معرکه بازنده نباشد. پروژههای چندسال اخیر هاوارد در بهترین حالت جنجالآفرین بودند تا موفق! «ذهن زیبا» که اسکار بهترین فیلم و کارگردانی را هم برای هاوارد به ارمغان آورده آخرین فیلم خوب این فیلمساز بود و حالا پس از نزدیک به یک دهه ناکامی، هاوارد موفق شده یک متن تئاتری را تبدیل به درامی نفسگیر کند، حتی طولانی بودن زمان فیلم و پردیالوگ بودن آن هم، به ملالآور شدن «فراست- نیکسون» نینجامیده است.آکادمی اگر بخواهد به درامهای سیاسی توجه نشان دهد هاوارد میتواند به موفقیت فیلمش امیدوار باشد هرچند که نامزدی پر تعداد فیلم در گلدنگلاب، در نهایت موفقیتی را برای او به همراه نداشت.
خواننده
راه یافتن فیلمی چون «خواننده» به فهرست نامزدهای رشتههای اصلی اسکار، به تنهایی میتواند یک موفقیت برای این ساخته استفن دالدری به شمار آید که برای «ساعتها» هم نامزد دریافت بهترین کارگردانی بود. دالدری کارگردان کمالگرایی است و هرچند سال یکبار فیلم میسازد. «خواننده» هم مثل «فراست- نیکسون» مضمونی سیاسی دارد ولی مانند فیلم هاوارد سیاست، محور ماجرا نیست.
مرد جوانی با زنی آشنا و به او علاقهمند میشود، سالها بعد مرد که حالا وکیل دعاوی شده است مشغول بررسی پرونده جنایتکاران جنگی است که ناگهان با پرونده زنی روبهرو میشود که سالها پیش عاشقاش بوده است. کیت وینسلت در نقش زنی که زندگی پر فراز و نشیبی داشته در میان عوامل فیلم «خواننده» بیشترین شانس را برای دریافت اسکار دارد. کیدمن که برای فیلم قبلی دالدری ساعتها اسکار بهترین بازیگر زن را گرفت قرار بود در «خواننده» نیز بازی کند ولی مصادف شدن زمان فیلمبرداری فیلم با «استرالیا» باعث شد تا وینسلت جای او را بگیرد. تصور موفقیت فیلم در رشتههای بهترین فیلم و کارگردانی، دور از ذهن است ولی در این که دالدری سالها پس از «ساعتها»، دوباره فیلم تاثیرگذار و عمیقی ساخته شکی وجود ندارد.
میلک
«میلک» حاصل آشتی گاسون سنت با سینمای جریان اصلی آمریکاست. البته فیلم در شمایل فعلیاش نیز در مقایسه با دیگر نامزدها، بیشتر نمایندهای از سینمای مستقل به نظر میرسد ولی در قیاس با ساختههای ضدجریان سازندهاش چون «فیل» و «پارانوید پارک»، فیلمی کاملا همه فهم است! زندگی هاروی میلک سیاستمدار جنجالی آمریکا در دهه 70، دستمایه ونسنت در «میلک» بوده و البته او مثل دالدری چندان پیرامون سیاست نمیگردد و بیشتر به کاوش در روح و روان کاراکتر اصلی فیلمش متمرکز شده است.
فیلمهای ونسنت همواره ستایش گران پرشوری میان منتقدان داشته و «میلک» هم از این قاعده مستثنا نیست. صرف نامزدشدن فیلم در رشتههای اصلی نشان از عنایت ویژه اعضای آکادمی به کارگرانی داشته که جز «ویل هانتینگ خوب» بقیه آثارش شایسته نامزدی اسکار دانسته نمیشدند. ونسنت که خیلیها او را شاخصترین فیلمساز سینمای مستقل آمریکا میدانند، پس از تجربیاتی غریب و منحصر به فرد، در «میلک» گامی به سوی سینمای جریان اصلی برداشته است. با توجه به مضمون حساسیت برانگیز «میلک» احتمال گرفتن جوایزی جز بازیگر مرد (شون پن) و فیلمنامه غیراقتباسی، کمی بعید به نظر میرسد.