همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: نجف دریابندی، مترجم بود اما یکی از معدود کسانی در ایران بود که داستان را خوب میشناخت. ترجمه رمانهایی همچون «بازمانده روز» اثر «کازوئو ایشی گورو» -برنده نوبل ادبیات-، «رگتایم» و «بیلیباتگیت» اثر «ای.ال. دکتروف»، رمان خواندنی و درخشان «وداع با اسلحه» اثر برنده نوبل ادبیات «ارنست همینگوی» و انبوهی اثر دیگر او را به مترجمی زبده تبدیل کرد. او که زبان انگلیسی را خودآموخته فراگرفت، داستان را فراتر از یک مترجم صرف میشناخت. زندهیاد دریابندری، همچنین با مقدمه کتابهایی که درباره رمانها و سبک نویسنده، خودانگیخته و با دانش وسیعش مینوشت، معروف بود و همین ویژگی او را از دیگر همنسلانش ممتاز میکرد.
اما به هر روی رمان و داستاننویسی اصولی دارد که باید با رعایت آنها و صد البته به قول علی اشرف درویشیان خواندن و نوشتن و دوباره خواندن و نوشتن مدام، آن اصول درونی خواهد شد و باعث میشود که از فرد یک داستاننویس ساخته شود. زندهیاد دریابندری در گفتوگویی در سال 1393 به خبرنگار همشهری گفت: «ما در عرصه داستاننویسی همهچیز را از غربیها فراگرفتهایم و همچنین باید بدانیم که خواندن تئوری خوب است اما راه به جایی نمیبرد و ما را به جایی نمیرساند.» تئوری از قدرت شهودی نویسنده که با خواندن و خواندن و نوشتن حاصل میشود ممزوج است و با یک خط فارق نمیتوان این دو را از هم جدا کرد.
در عین حال ممکن است نویسندهای اصول داستاننویسی را با خواندن مداوم فراگرفته باشد و تئوری نداند اما به دلیل مطالعه داستانهای درخشان آن اصول در ذهنیت او درونی شده باشد. به طور مثال زندهیاد محسن سلیمانی، مترجم و پژوهشگر زبده که اغلب کتابهای مفیدش در عرصه داستان و داستاننویسی از سوی انتشارات سوره مهر منتشر میشد، در ابتدای کتاب «درسهایی درباره داستاننویسی» در یکی از نخستین درسها در متن ترجمه مینویسد: «اگر داستان را با خلاف آمد میل مخاطب آغاز کنید، خواننده میپذیرد. اما اگر داستان سرراست و عادی شروع شود، باورپذیریاش لنگ میزند.» این کتاب سالها پس از نوشتن «مدار صفر درجه» احمد محمود منتشر شد. اما محمود بدون خواندن این تئوری قاعده اصلی را به شکل نانوشته رعایت میکرد. در ابتدای رمان میخوانیم: «کوسه، زد، زد و برد.» و بعدا متوجه میشویم با آواهایی که مدام تکرار میشود، داستان مانند اغلب آثار محمود در اقلیم جنوب اتفاق میافتد. باران که بابا را «بابو» خطاب میکند، شاهد از دست دادن پدرش است.
پس اصول و قواعد و تمرین ممارست و درونی شدن قواعد داستاننویسی لازم و ملزوم یکدیگرند اما در عین حال هیچ یک را از دیگری نمیتوان جدا کرد و تئوری به تنهایی، کسی را داستاننویس نمیکند. با این مقدمه سراغ سخنان دو تن از مدرسان داستاننویسی حال حاضر ایران، یعنی قاسمعلی فراست و جواد جزینی رفتیم و سپس 10 اثر تئوری در زمینه تدریس اصول و مبانی تئوری داستاننویسی را معرفی کردیم.
گزارش ما را درباره کتابهای تئوری و بحث تدریس داستان بخوانید:
قاسمعلی فراست، داستاننویس میگوید: «بین کلاس داستاننویسی و کارگاه داستاننویسی، بهتر و مفیدتر و اثرگذارتر، کارگاه داستاننویسی است. دلیلش کاملاً روشن و مشخص است. در کلاس داستاننویسی ما با تئوری سروکار داریم. سخنانی که میشنویم و به ما یاد میدهند، حرفهای تئوری و بهاصطلاح پا در هواست. کاربرد این سخنان تئوری را به شکل عملی در کلاس به شاگرد نمیآموزند. درحالیکه کارگاه به این شکل است که افراد، هم با مبانی داستاننویسی آشنا میشوند و هم کاربرد آن مبانی را در متن و بطن داستان میآموزند. فرض کنید وقتی میگویند شروع داستان باید توجه مخاطب را جلب کند، استادی که در کارگاه با نویسندگان کار میکند، مثالی میآورد و همراه با دیگران، آن مثال و داستان را میخواند. سپس میگوید این 4 داستان، شروعی دارد که ما را به بطن و متن داستان میبرد و از همان نخست توجه ما را جلب و مخاطب را کنجکاو میکند اما بهفرض، این دو داستان، چنین نیستند. در کلاس، امکان عملی این آموزش، چندان وجود ندارد؛ لذا من بین کلاس و کارگاه داستاننویسی، کارگاه را ترجیح میدهم و انتخاب میکنم. شاید یکی از دلایل اینکه زندهیاد هوشنگ گلشیری شاگردان زیاد و نسبتاً موفقی از اتاق و خانهاش بیرون داد، همین جنبه کارگاهیبودن آموزشهای ایشان باشد. اما دانشکده هنرهای زیبای ما، با وصف بر اینکه نام عریض و طویل دانشگاه را یدک میکشد و مرکزی آکادمیک محسوب میشود و اشخاص بهعنوان استاد و دانشجو به آنجا میروند، یقین دارم که بازدهی و بهرهدهیای که اتاق کوچک گلشیری و امثال او داشت، نداشته و نخواهد داشت.»
جواد جزینی، داستاننویس و مدرس این حوزه نیز میگوید: «طی 3 سال اخیر همانطور که شاهد بودیم، بسیاری از فعالیتها، ناچار شدند به فضای مجازی بگریزند. بچههای شهرستانی گلایه میکنند که آموزشهای غیرحضوری قطع نشود، اما به گمانم ما یاد گرفته و دریافتهایم که در این فضای اجباری، چه امکانات بالقوهای وجود دارد و پیش از آن برخی از علاقهمندان به فضای مجازی درگیر بخش سطحی این فضا بودند، اما امروز متوجه شدهایم که این فضا چه امکانات متنوعی دارد و میتوانیم با دورترین فرد علاقهمند در هر جای کشور ارتباط برقرار کنیم و همزمان خواندن کتابی را به او پیشنهاد دهیم. یکی از بچهها میگفت، هیچوقت فکر نمیکردم که روزی، داستانم را برای فلان استاد بخوانم و او آن را نقد کند. این فرصت طلایی برای نیروهای دور از مرکز ایجاد شده است؛ اینکه از چه استعدادهایی در این فضا بهره میبریم، یک روی موضوع است و سویه دیگرش این است که فضای مجازی به ما امکان توسعه فعالیتهایی را در ارتباط با داستان، هنر و کتاب داده است. وصل کردن صدها علاقهمند در سراسر کشور به یک مدرس و تخصصاش، گویی تجربهای کمنظیر بود که طی 3 سال اخیر رخ داد. هر چه هم میگذرد گویی تجربه و وابستگی ما و یافتن امکانات در این فضا بیشتر میشود و بهنظرم نمیتوانیم آن را رها کنیم.»
- شباهت نویسندگی با خیاطی از نگاه یک نویسنده| سبک دوره قاجار را نمی توان به خورد مخاطب داد!
- اینفوگرافیک| پرفروشهای ناشران بزرگ در دی ۱۴۰۱ کدامند؟
معرفی 10 کتاب آموزش تئوری داستاننویسی:
یک- درس هایی درباره داستاننویسی- نویسنده: لئونارد بیشاپ- مترجم: محسن سلیمانی
دو- راه داستان؛ فن و روح نویسندگی- نوشته: کارتین آن جونز- مترجم: محمد گذرآبادی- انتشارات هرمس
سه- قصهنویسی- رضا براهنی- انتشارات نگاه
چهار- داستان و نقد داستان- احمد گلشیری- انتشارات نگاه
پنج- حرکت در مه(چگونه مثل یک نویسنده فکر کنیم)- حسن شهسواری- نشر چشمه
شش- هنر داستاننویسی- ابراهیم یونسی- انتشررات نگاه
هفت- قصهها از کجا میآیند- اصغر عبداللهی- نشر اطراف
هشت- چگونه میتوان داستاننویس شد- جمال میرصادقی- انتشرات سخن
نه- لوازم نویسندگی- نادر ابراهیمی- انتشارات روزبهان
ده- هنر رمان- ناصر ایرانی- نشر نو
نظر شما