اما همان طور که در نقش فرو رفتهایم، از آن جدا شده و به زندگی عادی بازگشتهایم. اما گاهی چنان درگیر احساس یا نقشی میشویم که آن را میپذیریم و تلاشی هم برای رهایی از این نقش نمیکنیم؛ چون ادامه این بازی، منافعی، هر چند کاذب را برای مان به دنبال دارد؛ ولی آگاهانه یا نا آگاهانه فراموش میکنیم که ادامه این بازی ما را به فرد بیمار و ناتوانی تبدیل خواهد کرد.در این ستون با دکتر پرویز مظاهری، روانپزشک و دبیر انجمن روانپزشکان ایران درباره یکی از همین موارد صحبت میکنیم: اختلال تمارض.
- آقای دکتر برای شروع بحث تعریفی از تمارض ارائه میدهید؟
تمارض یعنی وانمود کردن به یک بیماری برای رسیدن به یک منفعت بهطوری که فرد این کار را کاملا بهصورت آگاهانه انجام میدهد.
- در حالی که ظاهرا فرد بیمار نیست. نه؟
درست است، ولی به هر حال تمارض به نوعی اختلال محسوب میشود. زیرا همه افراد اقدام به این کار نمیکنند.
- شما گفتید در تمارض فرد برای به دست آوردن منفعتی خاص سعی در بیمار نشان دادن خود دارد، ولی این مشکل در چه افرادی دیده میشود؟
این مشکل مخصوص افرادی است که بهطور طبیعی نمیتوانند به خواستههای خود برسند؛ بهطوری که این اختلال شایعتر از همه در سربازان و کارکنان اداراتی دیده میشود که رؤسای سختگیر دارند یا اینکه نمیتوانند به مرخصی بروند.
- در دانشآموزان هم میتوان درجاتی از این اختلال را دید. اینطور نیست؟
بله، در درجه سوم نیز این اختلال در میان دانشآموزان دیده میشود؛ یعنی کسانی که توانایی و تمایل به انجام تکالیف خود را ندارند.
- آقای دکتر، حالا چطور میتوان افراد متمارض را شناخت؟
شناخت بیشتر افراد متمارض با گرفتن مصاحبه و شرح حال دقیق و ارتباط گرفتن صحیح با فرد متمارض انجام میشود؛ بهطوری که مشاور یا درمانگر با اخذ شرح حال کامل متوجه نیت فرد متمارض میشود.
- و بهترین راه درمان این افراد؟
بهترین راه درمان این افراد تشخیص صحیح و بیتوجهی به خواسته فرد متمارض است، زیرا تایید بیماری توسط درمانگر خود باعث تکرار این عارضه شده و فرد درمییابد که از این طریق میتواند در دفعات دیگر نیز به خواسته خود برسد؛ بهطوری که تمارض جزء عادات او میشود. برای همین بهترین توصیه درمانی درخواست از معلمان، فرماندهان و مسئولان برای درک بیشتر فرد متمارض و ایجاد برخی تسهیلات برای اوست.
- اصلا آمار دقیقی از میزان شیوع این اختلال داریم؟
نه، آمار دقیقی از میزان شیوع این اختلال در دست نیست چون مطالعات آکادمیک خاصی در این مورد در ایران انجام نشده است ولی بهطور تقریبی میتوان از شیوع رقم 2 تا 5 درصد با توجه به بررسیهای کلینیکی در ایران نام برد.