اوایل خردادماه، یک تاجر عراقی به خاطر درمان چشمانش به ایران سفرکرد و برای اقامت چند روزه به یکی از هتلهای پایتخت رفت.
همان شب وقتی او برای صرف شام به رستوران هتل رفت مرد میانسالی به او نزدیک شد و سر صحبت را باز کرد. مرد میانسال به زبان عربی حرف میزد و همین مسئله باعث شد دوستی آنها آغاز شود.
مرد تاجر چند روزی در تهران بود و در این مدت کوتاه مرد میانسال هر روز به دیدنش میرفت. بعد از اینکه پزشکان اعلام کردند چشمان مرد تاجر باید تحت عمل جراحی قرار گیرد، او تصمیم گرفت به کشورش برگردد تا زمان عمل جراحی بار دیگر راهی ایران شود.
به این ترتیب مرد تاجر بعد از خداحافظی با دوست ایرانیاش راهی عراق شد و دوست جدیدش از وی خواست هنگام بازگشت به ایران با او تماس بگیرد تا باز همدیگر را ببینند.
15 روز بعد، مرد تاجر به ایران برگشت و با دوست جدیدش تماس گرفت، مردایرانی هم با چربزبانی از او خواست به هتل نرود و این چند روز را در خانه او بگذراند.
مرد تاجر غافل از نقشه شومی که او برایش طراحی کرده بود، پیشنهاد او را قبول کرد و به طرف خانه وی به راه افتاد. این مرد بعد از ورود به خانه دوستش، با سفره رنگینی روبهرو شد که برای او پهن شده بود اما به محض خوردن غذا، ناگهان بیهوش شد و چند ساعت بعد وقتی چشمهایش را باز کرد خود را کنار خیابان دید.
«6 هزار و500 دلار همراهم بود. صاحبخانه که تصور میکردم دوستم است همه این مبلغ را از من ربود و مرا بیهوش در کنار خیابانی که حتی اسم آن را نمیدانستم رها کرد.»
با شکایت این مرد در اداره پلیس، جستوجوی ماموران برای دستگیری این سارق آغاز شد. از آنجا که تاجر عراقی تهران را نمیشناخت و آدرس متهم را نمیدانست ماموران به بررسیهای مخابراتی پرداختند و بعد از گذشت 6 ماه به سرنخهایی از این مرد دست یافتند.
با شناسایی مخفیگاه این مرد، وی در یک عملیات ضربتی دستگیر شد و بعد از انتقال به اداره آگاهی در بازجوییها گفت: وسوسه پولدارشدن باعث شد نقشه سرقت از تاجر عراقی را طراحی کنم.
آن شب وقتی در هتل این مرد را تنها دیدم به طرفش رفتم و با او طرح دوستی ریختم. بعد از آن نقشه سرقت اموال او را طراحی کردم ولی به خاطر اینکه او پول زیادی همراه خود نداشت نقشهام را به تعویق انداختم.
بعد از بازگشت دوباره او به تهران چون میدانستم وی برای پرداخت هزینه جراحی پول زیادی همراه خود میآورد، او را به خانهام کشاندم و با خوراندن غذای مسموم وی را بیهوش کردم. بعد از آن همه پولهایش را به سرقت بردم و او را در خیابانی خلوت رها کردم.
بعد از اعترافات این مرد، قاضی روشن - بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی تهران - برای وی قرار قانونی صادر کرد و متهم تا انجام تحقیقات تکمیلی راهی بازداشتگاه پلیس شد.