به گزارش همشهری آنلاین، این ماجراجوها به استقبال خطرهای غیرقابل پیشبینی رفتهاند، از مرزهای زیادی عبور کردهاند و با گرسنگی، تشنگی و بیپولی کنار آمدهاند تا دست به ماجراجویی زده و پیام صلح و دوستی مردم کشورشان را به گوش ساکنان کشورهای دیگر برسانند. با اینکه تعداد زوجهای جوانی که در کشورمان دست به این کار زدهاند، انگشتشمار است اما آنها به خودشان افتخار میکنند که خطرپذیر بوده و تجربههای گرانبهایی به دست آوردهاند.
رکابزنی دور دنیای زوج ایرانی
از مشهورترین زوجهای جهانگرد کشورمان میتوان از جعفر ادریسی و نسیم یوسفی نام برد؛ زوج جوانی که در اردیبهشت ماه ۸۶ با شعار صلح و حفظ طبیعت ۱۸ هزار کیلومتر را در خارج از کشور و ۲ هزار کیلومتر را داخل ایران رکاب زدند. آنها بعد از رکاب زدن نیم کرهشمالی زمین، در اسفند ماه سال ۸۷ سفر خود را به پایان رساندند.
جعفر و نسیم هر دو کوهنوردند آنها جزو لیدرهای سازمان میراث فرهنگی هم هستند و وظیفه راهنمایی طبیعتگردان را بر عهده دارند؛ آنها در سفر خود، از ۱۵ کشور آسیایی، اروپایی و آمریکایی عبور کردند؛ «ما برای این سفرمان دو سال زمان پیشبینی کرده بودیم و کمی دلهره داشتیم از این بابت که در این دو سال باید از جیبمان بخوریم. برای همین تنها برای خرید غذا پول داشتیم.»
اولین کشوری که نسیم و جعفر پا به آن گذاشتند، ترکیه بود. آنها مدت زیادی در این کشور نماندند اما در مدت کوتاه اقامت خود به «یه ره باتا» رفتند؛ آب انبار بزرگی که توریستهای زیادی را به خود جذب میکند.
جایی که دارای یک ستون بود و افراد میتوانستند با تکیه به این ستون، سکه بیارزشی را داخل آب بیندازند و در همان لحظه آرزو کنند؛ «یونان هم کشوری بود که ما خیلی در آنجا راحت بودیم؛ چراکه مردم مهماننوازی داشت. جالب اینکه آنها در یک دیس غذا میخوردند. ما که بیخبر بودیم، منتظر میماندیم تا بشقاب بیاورند اما وقتی جریان را متوجه شدیم، ما هم مثل آنها از یک دیس غذا خوردیم.»
تا اینجای سفر برای نسیم و جعفر همه چیز رو به راه بود اما وقتی پای آنها به ایتالیا رسید، پول زیادی برایشان باقی نمانده بود؛ به همین دلیل به این نتیجه رسیدند که از ذوق و خط زیبایی که داشتند، برای پول درآوردن استفاده کنند؛ «ما هر دو خوشخط هستیم. ما چند نمونه کار را نوشتیم و چیدیم روی زمین و هر کس کنجکاو میشد، ما هر چه اطلاعات راجع به خط نستعلیق داشتیم، در اختیارشان میگذاشتیم و به آنها میگفتیم یک یورو میگیریم تا اسمشان را به نستعلیق بنویسیم.» همین خلاقیت ساده باعث شد آنها در یک روز ۳۲ یورو به دست بیاورند.
برای نسیم و جعفر خاطرات سفرشان تمام شدنی نیست. این زوج جوان ایرانی در فرانسه علاوه بر موزه لوور، کلیسای نتردام، زندان باستیل و برج ایفل جشن موز را هم در این کشور تجربه کردند؛ جشنی که در آن فرانسویها از شب تا صبح میتوانند از آلات مختلف موسیقی استفاده کنند و همراه با اجرای موسیقی بخوانند، هر چند که صدایشان گوشخراش باشد و البته کسی هم با آنها کار نداشته باشد.
آنها زمانی که به آمریکا رسیدند مدت بیشتری را در این کشور گذراندند و در حین سفرشان به عنوان نمایندگان فرهنگ ایران مصاحبههای زیادی را با شبکههای مختلف انجام دادند و همه تلاششان این بود که فرهنگ ایرانی را به بهترین شکل به مردمان این کشور معرفی کنند؛ «ما در آمریکا با یک گروه صلح آشنا شدیم و با رئیس این گروه یک درخت صلح در فیلادلفیا کاشتیم.» به هر حال با همه سختیهایی که بود، این زوج ایرانی سفر خود را به پایان رساندند و هر از گاهی که دلشان تنگ میشود، عکسها و خاطرات سفرهایشان را با یکدیگر مرور میکنند.
جهانگردی با موتور هزار
زن و شوهر جوان گزارش ما سفری تاریخی داشتهاند؛ سفری به دور دنیا آن هم در ۸۰۰ روز. آنها قبل از این سفر دور و دراز به مسافرتهای زیادی رفته بودند و با تجربههایی که داشتند، دلشان میخواست دست به یک کار منحصر به فرد بزنند. از محمود قیدی و معصومه امیری مقدم حرف میزنیم؛ زوج جوانی که با موتور سنگینشان از کشورهای مختلف عبور کردند و هدفشان معرفی فرهنگ ایرانی از نوع پوشش گرفته تا حرف زدن بود به همه جهانیان.
ترکیه، یونان، ایتالیا، اسپانیا، فرانسه، آمریکا، کانادا و... از کشورهایی هستند که این زوج جوان از آنها عبور کردهاند. آنها بعد از گرفتن مجوزهای لازم و ویزای کشورهای مختلف سفرشان را شروع کردند.
زوج جوان در گفتوگو با مجله همشهری خانواده اشاره کردند: «ما در این سفر برای اینکه صرفهجویی کنیم، ترجیح دادیم هر روز یک وعده غذا بخوریم و شبها را هم در چادر به صبح برسانیم.» آنها قبل از سفر دستی هم به موتور قدیمیشان کشیدند. محمود و معصومه از آنجایی که بیشتر سفرهایشان را با این موتور رفته بودند، تصمیم گرفتند با همین موتور هم به دور دنیا بروند؛ «مجبور شدیم قبل از حرکت تغییراتی در موتورسیکلت بدهیم. مثلا دو جعبه بزرگ در طرفین موتور قرار دادیم تا وسایلمان را داخل آن بگذاریم، از طرفی فرمان موتور هم طوری بود که باید تعویض میشد.» البته آنها برای اینکه سفر راحتتری داشته باشند، زین موتورشان را دو نفره کردند.
اینها مقدمه سفر زوج جهانگرد بود؛ «همه ویزاهای ما را وزارت امور خارجه ایران پیگیری کرد و برایمان گرفت و به همه سفارتخانههای کشورهای مختلف نامه زده شد تا همکاری لازم را با ما داشته باشند.» البته اگر میخواهید شما هم مثل این زوج جهانگرد ماجراجویی کنید و دور دنیا را زیر پا بگذارید، لازم است که علاوه بر مقدمات سفر، زبان انگلیسی خود را هم تقویت کنید تا در کشور غریب با مشکل برنخورید؛ «ما در سفر قبلیمان به جاده ابریشم چون زبان بلد نبودیم، نمیتوانستیم با مردم ارتباط برقرار کنیم اما این بار از آنجایی که بیشتر کشورهایی که از آنها میگذریم، اسپانیایی زبان هستند، علاوه بر زبان انگلیسی، زبان اسپانیایی را هم یاد گرفتیم و در میانه سفر این زبان خیلی به کارمان آمد.»
لباسهای دولایه
این زن و شوهر خوشذوق برای خودشان لباسهای ویژهای هم طراحی کردند؛ لباسی گارددار که اگر به طور ناگهانی زمین بخورند، از آنها محافظت کند؛ «لباس ما از دو لایه تشکیل شده که در شرایط گرم آب و هوایی یک لایهاش از لباس جدا میشود که موتورسوار بتواند به راحتی مسافرت کند.» به هر حال آنها بعد از تهیه مقدمات لازم، سفرشان را در اواخر تیرماه ۸۶ از میدان آزادی شروع کردند و بعد از خداحافظی با دوستان و آشنایانشان، پا به دل ماجرا گذاشتند.
آنها بعد از عبور از مرز وارد ترکیه شدند و بدون اتلاف وقت به سمت یونان رفتند؛ «بیست وسوم مردادماه سال ۸۶ بود که ما به اطراف آتن رسیدیم.» زوج جوان خیلی زود توانستند در آتن دوستانی پیدا کنند؛ «ما به کلیسای مون پدلی رفتیم. مردم برای مراسم مذهبی در پانزدهم آگوست به آنجا آمده بودند و هرکدام دستهای گل همراه آنها بود و در این روز نوعی نان مخصوص به نام آرتوس پخش میکردند.» البته این تنها جای دیدنی آتن نبود. آنها از شهر معروف آکروپلیس هم عبور کردند، جایی که با مجسمههای تاریخیاش از مجسمه آتنا و آفرودیت (خدایان جنگ و عشق) گرفته تا مجسمههای افلاطون، سقراط و ارسطو معروف شده است.
جشن تولد در فرانسه
زوج موتورسوار ایرانی بعد از آتن به سرعت خود را به ایتالیا رساندند. آنجا خیالشان از بابت جا و مکان راحت بود، چراکه برادر آقا محمود در آنجا درس میخواند و به خوبی با نقاط دیدنی این کشور و زبان مردم آنجا آشنایی داشت و این خودش کمک بزرگی بود برای زوج ماجراجو؛ «ما در ایتالیا به خانه یکی از دوستان برادرم رفتیم و آنها برای ما غذاهای خیلی خوشمزهای آوردند.
غذای آنها دو بخش دارد: پریمیرو غذای ابتدایی و سگونر که غذای بعد از آن بود. یعنی برای غذای ابتدایی ما اول پاستا خوردیم و در سری دوم مازولو آوردند؛ یک نوع غذای خوشمزه که با گوشت گوساله سرخ شده و ذرت پختهشدهبود.»
البته جاذبههای ایتالیا فقط به غذاهای خوشمزهاش محدود نمیشود؛ «خب ما همیشه خیلی دلمان میخواست شهر رم را از نزدیک ببینیم. هوای آنجا گرم و شرجی بود مثل شمال خودمان. ما زمانی که به این شهر تاریخی رسیدیم به کنار چشمه تروی هم رفتیم؛ چشمهای که به چشمه آرزوها معروف است و شما میتوانید با انداختن یک سکه در آن آرزویی کنید تا برآورده شود.» آنها همچنان به سفرشان در ایتالیا ادامه دادند تا اینکه از ونیز، شهری که روی آب قرار دارد، و شهر پیزا هم عبور کردند تا به سمت فرانسه بروند؛ «ما با برج کج و معروف پیزا عکس گرفتیم و با عبور از تونل فرجوس که از زیر کوههای آلپ میگذشت و طول آن به ۱۲ کیلومتر میرسید، خود را به فرانسه رساندیم.»
موتورسواری در شانزهلیزه
معصومه خانم سفرشان به فرانسه را خیلی خوب به خاطر دارد؛ چراکه دهم شهریور آن سال جشن تولد همسرش را در فرانسه گرفت؛ یک تولد منحصر به فرد و به یادماندنی؛ «ما طوری حرکت کردیم که به بزرگداشت مولانا که در تاریخ ۱۵ شهریور در پاریس و در مقر یونسکو برگزار میشد، برسیم و همین طور هم شد اما قبل از آن، ما جشن تولد محمود را در بین راه جشن گرفتیم.»
معصومه برای تولد همسرش شویدپلو با مرغ درست کرد و از آنجا که قیمت ارزانترین کیک ۱۳ یورو بود، آنها تصمیم گرفتند یک بیسکویت یک یورویی بخرند؛ «ما بعد از آن جشن تولد به یادماندنی از موزه لوور پاریس، خیابانهای معروف سن میشل و سن ژرمن و شانزه لیزه، برج ایفل ۳۲۰ متری، رودخانه سن و... بازدید کردیم.» جهانگردان جوان به موقع توانستند خود را به جشن بزرگداشت مولانا برسانند؛ جایی که حسابی و از هدفشان برای این سفر گفتند و با ایرانیهایی که آنجا بودند، عکس یادگاری گرفتند و همه این اتفاقها به زوج جوان ایرانی جان دوبارهای بخشید تا با قوای بیشتر به سمت اسپانیا بروند.
محمود و معصومه خاطرات زیادی را در طول سفرشان پشت سر گذاشتند و برنامه سفرشان را طوری تنظیم کردند که بعد از عبور از اسپانیا، وارد مراکش در آفریقا بشوند و از آنجا هم با کشتی، به کشورهای آمریکا و کانادا بروند و چرخی هم در خیابانهای آنجا بزنند.
ماه عسل یا سال عسل؟
گذشته از زوجهای جهانگرد هموطنمان که به نقاط مختلف جهان سفر کردهاند، زوجهای خارجیای هم بودهاند که در طول سفرشان از ایران هم عبور کردهاند؛ یکی از این زوجهای خارجی رز و تیریلو، اهل فرانسه هستند که اواخر مهرماه سال ۸۸ به ایران آمده و سری هم به تحریریه سرنخ زدند. آنها با یاد گرفتن یک زبان بینالمللی، رکاب زدن دور دنیا را شروع کردند؛ آنها حالا سفیران زبان اسپرانتو هستند؛ همان زبانی که زبان مشترک این دو نفر و خیلیهای دیگر در گوشه و کنار جهان است.
رز ۴۰ ساله است و تیریلو ۴۴ سال دارد. رز و تیریلو دقیقا در دهه پنجم زندگیشان یک سفر طولانی و ماجراجویانه را شروع کرده و همه پس انداز سالهای گذشته زندگیشان را صرف این سفر کردند. جالبتر اینکه آنها، کارمند رسمی اداره پست پاریس هستند و از محل کارشان یک مرخصی دو ساله گرفتهاند. رز در باره سفرشان گفت: «هر دوی ما نزدیک به ۲۰ سال سابقه کار داریم، وقتی قضیه سفر به دور دنیا را مطرح کردیم، آنها هم موافقت کردند و یک مرخصی تشویقی طولانی به ما دادند. »
تیریلو هم این طور ادامه داد: «بالاخره ۲۰ سال برای آنها کار کرده بودیم و این مرخصی یک جور حمایت بود از سفر ما به دور دنیا.» زوج دوچرخه سوار ما هنگام آغاز سفرشان تنها یک سال بود که با هم آشنا شده و چند ماهی هم میشد که با هم ازدواج کردهبودند! این ازدواج هم مثل خیلی از ازدواجهای دیگر یک واسطه برای آشنایی داشته؛ یک واسطه به نام زبان اسپرانتو!
رز و تیریلو در تمام ۲۰ سالی که در اداره پست عریض و طویل شهرشان کار میکردند، با هم آشنا نشده بودند اما همین که سر کلاسهای آموزش زبان اسپرانتو پشت یک میز نشستند، کم کم ارتباطشان بیشتر شد. بقیه ماجرا را از زبان رز بخوانید: «من و تیریلو مدت زیادی به صورت مداوم کار کرده بودیم. وقتی تصمیم به ازدواج گرفتیم، دیدیم یک مرخصی برای ما لازم است. فقط زمان این مرخصی را کمی طولانیتر کردیم. »
و این یعنی رز و تیریلو فقط سه هفته بعد از ازدواجشان شال و کلاه کرده و نشستهاند روی زین دوچرخه و راه افتادهاند توی جادههای دنیا! پس شما میتوانید اسم این سفر را بگذارید یک ماه عسل طولانی؛ فرقی هم نمیکند که این «ماه» تبدیل به «سال» شود. تقویم زندگی رز و تیریلو حالا یک مبدأ مشخص دارد؛ روزی که سفرشان را شروع کرده اند: پاریس؛ سیزدهم مارس ساعت یک بعد از ظهر!
در بین وسایلی که رز و تیریلو با خودشان حمل میکنند، یک نقشه بزرگ جغرافیا بیشتر از همه خود نمایی میکند، نقشهای در ابعاد یک متر و نیم در یک متر! آنها مسیری را که تا به هنگام ورودشان به ایران طی کردهبودند را با رنگ قرمز روی نقشه مشخص کرده: فرانسه، موناکو، ایتالیا، کرواسی، بوسنی، مونته نگرو، آلبانی، مقدونیه، یونان، ترکیه و ایران. و وقتی هم که یک مسیر خیلی طولانی را در ترکیه رکاب زدند، از غربیترین مرز ترکیه تا شرقیترین مرز آن و بعد از طریق ماکو وارد ایران شدند.
تیریلو درباره وارد شدنشان به تهران میگوید: «بعد از ماکو به تبریز رفتیم و از آنجا به زنجان، قزوین و کرج. بعد از آن به تهران رفتیم تا تکلیف ویزای پاکستان مشخص شود.» رز اضافه میکند: «ما فکر میکردیم که پاریس شهر بزرگ و شلوغی است؛ اما تهران واقعا بزرگتر و شلوغتر از پاریس ماست.»
زبان اسپرانتو شاید برای شما عجیب و غریب باشد؛ اما تیریلو تعصب خاصی روی آن دارد؛ «با اینکه میگویند زبان انگلیسی یک زبان بینالمللی است اما در سفرهایی که ما به کشورهای مختلف انجام دادیم، تعداد آدمهایی که انگلیسی میدانستند خیلی کم بود؛ اما اسپرانتودانان زیادی را دیدیم که به ما کمک کردند.» این دو دوچرخه سوار از آنجایی که نمیتوانند از هر شهری یک یادگاری با خود به همراه ببرند، هر کدام یک دوربین شخصی دارند و از چیزهایی که دوست دارند، به یادگار عکس میگیرند.
آنها برای ورود به هر کشوری سعی میکنند یک سری کلمات ضروری مثل آب، نان، خداحافظ، سلام و... را برای رفع احتیاجاتشان یاد بگیرند. حالا وقتی اسم نان میآید، رز سریع میگوید: «بربری!» بعد هم اضافه میکند: «من نان شما را خیلی دوست دارم چون در فرانسه فقط نان ماشینی و صنعتی وجود دارد و نان تنوری کمتر دیده میشود.» شاید باور نکنید؛ اما آنها در این سفر حامی خاصی ندارند؛ «ما این سفر را با پس انداز خودمان شروع کردهایم؛ اما در سایت ما جایی برای سفارش عکس وجود دارد که اگر کسی خواست از یک نقطه دیدنی در یک کشور عکس اختصاصی ای داشته باشد، آن را سفارش میدهد و مبلغی را که برای آن تعیین شده، میپردازد و ما عکس را برای او میفرستیم.»
این روش شاید خیلی درآمدزا به نظر نرسد؛ اما تیریلو معتقد است که خیلیها از این کار استقبال کردهاند؛ «آنها میدانند که با سفارش این عکسها در حقیقت ما را حمایت میکنند.»
جهانگردی پیاده
خردادماه سال ۸۶ فرصت خوبی بود تا خانواده نصیری هم یک سفر طولانی به دور دنیا را شروع کنند. آقای نصیری همراه همسرش تصمیم گرفتند دار و ندارشان را داخل کوله پشتی ای بریزند و ۲۷ کشور دنیا را پای پیاده بگردند و با پیام صلح و دوستی ایران را به اهالی کشورهای مختلف معرفی کنند، «ما در طول سفرمان سخنرانیها و گزارشهای مفصلی هم تهیه کردیم تا آنها را در سمینارهایی با موضوع طبیعتگردی ارائه کنیم.»
البته یکی از اتفاقات جالب سفر این زوج جوان این بود که دو فرزند چهار و هفت ساله خود را هم به همراه بردند تا تجربه طولانیترین سفر خود را در تقویم زندگیشان به ثبت برسانند. همه چیز به خوبی پیش میرفت اما در شهریور ماه همین سال سفر خانواده داوود نصیری در نیمههای راه در حالی که از کشورهای ترکیه و آذربایجان عبور کرده بودند، متوقف شد و پدر خانواده دلیل بر هم خوردن برنامهشان را بروز بعضی مشکلات برای فرزندانشان عنوان کرد؛ «با وجود این ما نمایشگاهی از عکسهایی بر پا کردیم که در ترکیه و آذربایجان گرفته بودیم و عنوان آن را گذاشتیم مسافران عشق.» البته این پایان ماجراجوییهای خانواده نصیریها نبود؛ چرا که آنها قصد دارند زمانی که شرایط مناسب سفر را به دست آوردند، سفر خود را ادامه بدهند.
آنها در برنامه سفرشان قرار بود از استانهای تهران و مازندران و گیلان و اردبیل عبور کنند و در ادامه راه استانهای آذربایجان شرقی، کردستان، کرمانشاه، ایلام، خوزستان، سیستان و بلوچستان، خراسان و... را زیر پا بگذارند و پس از آن با عبور از منطقه قفقاز وارد کشورهای آسیای شرقی، کشورهای آمریکای لاتین، آمریکای جنوبی و دست آخر هم کشورهای اروپایی بشوند اما متاسفانه این سفر به ترکیه و آذربایجان بیشتر ختم نشد.
آقای نصیری در گفتوگو با ایسنا اظهارداشت: «از آنجا که بچههایمان کوچک بودند، مجبور شدیم مسافرتمان را متوقف کنیم.» تنها چیزی که باعث شد تا خانواده نصیری دست به این مسافرت طولانی بزنند، عشق و علاقه آنها به سیر و سیاحت بود؛ «زمانی که میخواستیم ماجراجویی خود را شروع کنیم اطرافیانمان حسابی تعجب کرده بودند و این موضوع برایشان قابل هضم نبود؛ اما ما دلمان میخواست سفر خود را به پایان برسانیم و رکورد مسافرت پیاده در دنیا را بشکنیم.»
البته آقای جهانگرد در گذشته از مسیرهای جمهوری آذربایجان و ترکیه با پای پیاده به همراه خانوادهاش عبور کرده بود؛ «من سعی کردم با این مسافرت بچه هایم را آماده سفر کنم؛ آن هم با پای پیاده. در این سفر هم با هماهنگیهایی که با واحد امور بینالملل آموزش و پرورش انجام داده بودیم، قرار شده بود همسرم مینا کاشانچی با دخترمان کار کند و در بین راه به هر شهر و کشوری که رسیدیم در خرداد ماه دخترمان امتحانش را بدهد. گرچه این سفر که میتوانست برای خانواده نصیریها خاطره انگیز باشد، به انتها نرسید؛ اما برای فرزندان خانواده بد نشد. چرا که آنها توانستند با پای پیاده از شهرهای کشورمان عبور کنند، از مرز رد بشوند و کشورهای ترکیه و آذربایجان را با حوصله بیشتری بگردند.
نظر شما