همشهری آنلاین – سمیرا باباجانپور: پای صحبت های خانواده شهدای مدافع حرم منطقه ۵ نشسته ایم تا به بهانه نوروز خاطراتی را مرور کنیم که برای آنها هیچگاه فراموش نمی شود.
خواندنی های بیشتر را اینجا بخوانید
هفتسینمان را روی مزارت پهن میکنیم
اگرچه بعد از ۱۳ فروردین سال ۱۳۹۴ آغاز بهار برای خانواده شهید مدافع حرم علی اصغرشیردل رنگ و بوی غم گرفته است و هنوز بساط هفتسین پهن نکرده باید مراسم سالگرد شهید را برگزار کنند. ولی هدی کمالیان، همسر شهید علیاصغر شیردل مثل هر سال به رسم خاطرات خوشی که با همسرش داشته سفره هفتسین پهن میکند و بر تن امیرعلی لباس نو میپوشاند و قرآن میخواند. در خانواده شیردل آغاز سال نو با تلاوت قرآن آغاز میشد و شهید علیاصغر شیردل از لای قرآن عیدی همسر و فرزندش را تقدیم میکرد. حالا همسر شهید از میان قرآن وصیتنامه شهید را برمیدارد و میخواند. همسر شهید میگوید: «وصیتنامه علی درس زندگی من است. راهگشای این روزهای زندگی من. دلم که بدجوری میگیرد و کم میآورم مینشینم با خدا حرف میزنم. همانجور که علی گفت. یادم میآید روحانی نقل میکرد با خدا که حرف میزنید مودب باشید. حرمت نگه دارید. احترام این گفتوگو را حفظ کنید. اگر حاجتی داشتید و نداد بیاحترامی نکنید.»
«او خودش نتیجه کار را میداند.» همه زندگی علی بر پایه این حرف بود. همسر شهید با بیان این مطلب میافزاید: «او رفت دنبال اعتقادش. او نرفت رو بهروی دشمن بگوید من را شهید کنید. او رفت دنبال وظیفهاش. در آخر هم خدا نتیجه کارش را داد. شهادت نتیجه و پاداش کار علی بود. علی همیشه میگفت چرا فکر میکنی باید چشم بصیرت داشتهباشی یا آدم خارقالعادهای باشی. ببین مرتاضهای هندی هم آدمهای خارقالعادهای هستند. کارهایی میکنند که عجیب و غریب است در حالی که دین ندارند. تو دنبال این چیزها نباش. کار خودت را انجام بده. وظیفهای که خدا بر دوشت گذاشته را انجام بده. اینکه روزه مستحبی بگیری یا یک ماهه قرآن را ختم کنی مهم نیست، مهم این است که نماز اول وقت بخوانی. حالا توانش را داشتی کارهای مستحبی را هم انجام بده. هدی جان نتیجه کارهایت را بسپار به خدا. توکاری نداشته باش نتیجه چه میشود. توقع هم نداشته باش.» هدی خانم میگوید: «علی بسیار اهل سفر بود. برای همین همیشه ایام نوروز به مسافرت میرفتیم. خیلی هم مقید بود تا سال تحویل در خانه خودمان باشیم در این ۱۰ سالی که با او زندگی کردم همیشه سال تحویل در خانه بودیم. حتماً لباس نو میپوشیدیم و قرآن میخواندیم. بعد به دیدار پدر و مادرهایمان میرفتیم. »
بوی خوش میثم
میثم پسر شاد و پر شور خانواده نظری با اینکه شهید شده ولی هنوز هم خانه از خاطرات او پر از شور و شوق است. مادر و پدر به همراه خواهران و برادرش امسال هم به یاد او دور سفره هفتسین جمع میشوند و عکس او را در لوح دلشان قاب کردهاند. راضیه نظری، خواهر شهید مدافع حرم میثم نظری میگوید: «میثم در کارهای خانهتکانی حسابی کمک میکرد. جابهجایی وسایل و تمیز کردن شیشهها کار میثم بود. سال تحویلی دوست داشت در زیارتگاه و امامزادهای باشد. میگفت حال و هوای تحویل سال در این مکانها جور دیگری است. راستش خیلی به خرید لباس اهمیت نمیداد. بعضی اوقات یادش میرفت برای خودش چیزی بخرد ولی همیشه مرتب و خوشبو بود.»
خواهر میگوید: «میثم همیشه از قول شهید باکری میگفت: آدم یک روز میمیرد اما چه بهتر که این مرگ با شهادت باشد.»
وعده دیدار ما مشهد حرم امام رضا(ع)
همسر شهید آخرین عکس مسافرت نوروزیشان را نشان میدهد. همان سفری که به مشهد رفته بودند و شهید سعید انصاری دستان دو دخترش را گرفته بود. آنها عادت داشتند هر سال در روزهای نوروز به زیارت امام رضا(ع) بروند. لیلا خوش مرام، همسر شهید مدافع حرم سعید انصاری میگوید: «سعید خیلی به روزهای نوروز و دید و بازدید اهمیت میداد. حتماً برای بچهها و من عیدی تهیه میکرد و خلاصه دوست داشت سفره هفتسین پهن کنیم. هرچند بیشتر در مأموریت بود و نمیتوانست کنار ما باشد.»
او میافزاید: «سفره هفتسین که پهن میکردیم میگفت ماهی نگذارید راستش دلش برای ماهی میسوخت و میگفت حیوان را آزار میدهیم. ماهی را در تنگ کوچک میاندازیم این کار خوبی نیست. یکی دو بار هم که ماهی خریدیم خیلی زود بعد از سال تحویل بردیم و داخل رودخانه یا حوض انداختیمش. سعید اهل مسافرت بود. بهخصوص دوست داشت در روزهای اول سال نو در یک مکان زیارتی باشیم. راستش بعد از شهادتش هم رسم سعید هنوز در خانه ما پابرجاست.»
بهترین عیدی را به من داد
عروس جوان شهید مدافع حرم روحاللهقربانی هنوز خاطره عید ۱۳۹۴ را به خوبی یاد دارد. وقتی روحالله مجبور میشود به مأموریت برود و زینب خانم دلش تنگ میشود. زینب فروتن، همسر شهید میگوید: «عید ۱۳۹۴ برایشکاری پیش آمد. ۲۹ اسفند به سمت جنوب کشور راهی شد. روز سوم و چهارم فروردین تماس گرفت و حالم را پرسید. عذرخواهی کرد که پیش من نیست. من هم گفتم عیبی نداره صبر میکنم ولی روز هشتم عید زنگ زد خیلی دلم تنگ شده بود. پرسید: خوبی؟ گفتم: نه. گفت فردا تهرانم. باور نکردم. گفتم شوخی میکند ولی فردا زنگ خانه را زدند. روحاللهآمده بود. گفت همان موقع که گفتی دلت تنگ شده راه افتادم. راستش این بهترین عیدی بود که گرفتم.» زینب خانم ازمنش همسرش در روزهای نوروز میگوید اینکه بسیاربه صله رحم اهمیت میداد. میگوید: «قبل از عید لای قرآن برای بچهها عیدی میگذاشت. قرآن میخواند. در ضمن خیلی دوست داشت برای من خرید کند.
همیشه سال نو اول با ذوق و شوق برای من خرید میکرد و بعد برای خودش چیزی میخرید.» زینب میگوید: «بعد از ۱۳ آبان ۱۳۹۴ و شهادت روحالله، من دیگر آن زینب قبل نیستم. زینبی که یکجا بند نبود و شیطنت و شور و هیجانش مثالزدنی بود. من فرق کردهام. حالا کوهی از مسئولیت بر دوش دارم. مسئولیت من راه روحالله است. مسئولیت من رسیدن به تقوایی است که بتوانم امثال روحالله را پرورش دهم. »
عید بدون تو
وقتی حرف عید و نوروز میشود پدر شهید مدافع حرم مهدی ذاکر حسینی لبخند میزند و میگوید: «حال مهدی خوب است. شهادت بهترین جایگاهی بود که مهدی میتوانست بهعنوان یک انسان به آن برسد. وقتی او حالش خوب است پس حال ما هم خوب است. عید ما بیشتر از سالهای قبل سفره هفتسینمان را گلباران میکنیم. مادرش برای مهمانها تدارک دیده است. حال همه خوب است چون افتخار میکنیم به مهدی به راهش، به اینکه ما را سربلند کرد. اینکه عاقبت به خیر شد.»
پدر میگوید: «مهدی در هنگام سال تحویل بیشتر سر کار بود. همیشه سعی میکرد آمادهباش باشد. معتقد بود باید او و امثال او آمادهباش باشند تا بقیه مردم در آرامش بسر ببرند. چون مجرد بود سعی میکرد این زمانها جای همکاران متاهلش بایستد تا آنها کنار خانوادهشان باشند. »
نظر شما