اولین تجربه بازیگری شما با کیومرث پوراحمد (پرونده باز است) وقتی اکران می شود که کارگردان آن حضور ندارد. درباره این تجربه چه احساسی داری؟
- من و آقای پوراحمد در طول ساخت این فیلم رابطه صمیمانهای داشتیم. ایشان به من اعتماد به نفس می داد و من را سرصحنه مارلون براندو صدا می کرد. این رابطه باعث شد که من به ایشان خیلی علاقه مند بشوم؛ علاقهایی قلبی و عمیق. از لحظهایی که این خبر را شنیدم انقدر حالم بد است که نمی توانم در درون خودم با آن کنار بیایم. کاری جز اشک ریختن ندارم. همه لحظات پشت صحنهایی که با هم داشتیم و برای بازی من را راهنمایی می کردند و صدایشان جلوی چشمم و در گوشم می پیچد . تصویر اقای پور احمد لحظهایی از خاطرم دور نمی شود. نمی دانم چه بگویم. کاش این انقاق نمی افتاد.
تو آخرین نوجوانی بودی که با کیومرث پور احمد کار کرده. از تجربهات با این کارگردان برایمان بگو؟
- من از طریق اقای فرزاد ظریفی (دستیارکارگردان درفیلم پرونده باز است) به آقای پور احمد معرفی شدم. ایشان به من زنگ زدند که بیا دفتر دفتر آقای پوراحمد. وقتی که آقای پوراحمد را دیدم خیلی خوشحال شدم. چون احساس می کردم که این ملاقات برای من سرنوشت سازخواهد شد. دیدن کسی که بخش مهمی از خاطرات من و خیلی ها مثل من از فیلمهایی آقای پوراحمد بود. برایم خیلی لحظه ارزشمندی محسوب می شد که با ایشان ملاقات می کردم و اگر ایشان قبول می کرد در فیلمشان بازی کنم نهایت چیزی بود که می خواستم.
از فیلمهای آقای پوراحمد چه چیزی در ذهن داشتی وقتی به ملاقاتش رفتی؟ کدام فیلم و یا سریالش بیشتر در ذهنت بود؟
- من همه فیلمهای اقای پور احمد را دیده ام. و همه آثارش را دوست دارم. چون وقتی می خواستم با ایشان کار کنم می دانستم برای من به عنوان یک بازیگر در ابتدای راه چه امکان بزرگی است که با این کارگردان و فیلم او شناخته شوم. این آروزی من بود که در فیلم از اقای پور احمد بازی کنم. وقتی این آرزو براورده شد همه فیلم ها را دوباره دیدم. شاید چیزی که امروز بیشتر مرا ناراحت می کند همین رابطهایی است که با ایشان و آثارشان در درونم ایجاد کردم.
اگر بخواهی برای کسانی که کیومرث پوراحمد را نمی شناختند او را توصیف کنی، چه می گویی؟
- آقای پوراحمد مرد مهربان و دل نازک و از ادم هایی محسوب می شدند که ادم دوست داشت همیشه ارتباطش را با آنها حفظ کند و نظرش را درباره انتخاب ها و شرایط مختلف زندگی و کارش در میان بگذارد. این برای خیلی غم انگیز است که ادمی تا این حد دوست داشتنی را از دست بدهم. اخرین باری که با هم صحبت کردیم الان به خاطرم میآید. آنقدربه من انرژی و روحیه دادند که حال من تغییر کرد. الان که به یاد ان لحظه می افتم نمی توانم جلوی اشکم را بگیرم. او برای من مثل همه بازیگرانی که با او کار کردهاند فقط یک کارگردان نبود. او برای ما بخشی مهم از زندگی مان است.
نظر شما