شما در عرض چند ساعت میتوانید با حدود چهل امامزاده درد دل کنید و به داستانهایی که اهالی مجاور هر امامزاده ازحاجتهای داده شدة امامزاده محلهشان برایتان تعریف میکنند، گوش دهید.
در هیچ کدام از شهرهای ایران، یکجا این تعداد امامزاده نمیتوانید زیارت کنید. اینجا هر محلهای، یک امامزاده دارد. تنها رنگ متفاوت در این شهرِ یکدست خاکی، آبی گنبدها است.
اگر کنار یکی از این گنبدها بایستید و با دست روی چشمتان سایه بیندازید (اینجا هر چه نداشته باشد به اندازه همه دنیا آفتاب دارد) میتوانید بدون هیچ مانعی کویر مرکزی ایران را ببینید.
اینجا دروازه کویر است. دو روستای بزرگ بسیار قدیمی که اکنون با هم یکی شده اند و شهری بزرگ را ساختهاند و با اینکه در نقشه به هم چسبیدهاند، اگر به یک بیدگلی بگویید شما آرانی هستید، سریع حرف شما را رد و اصلاح میکند و بر عکس.
نظام وفا شاعر و نمایش نامهنویس و صاحب مجله وفا در آران به دنیا آمده. یحیی آرینپور میگوید: او نخستین کسی بود که بر نیما تأثیر شگرفی گذاشت و به قول خود نیما، تشویقها و مراقبتهای او بود که او را به خط شعر گفتن انداخت .
وطن به بیدگل، اما کسی ندید صباحی/ به دست، دستة گل یا به فرق شاخة بیدم.
این آخرین بیت شعری است که روی سنگ قبر رفیق شفیق هاتف اصفهانی، کنده شده. صباحی بیدگلی دویست سال پیش این شعر را گفته.
مسجد نقشینه در بیدگل و مسجد قاضی در آران، از مساجد کهنسال و قدیمیاند با شبستانها و مقرنسکاریهای زیبا.
روایت است که زینت بیگم، عمه شاه عباس و بانوی اول حرم، یکی از شفاگرفتهگان امامزاده قاسم بیدگل است و بنای امامزاده هم به اشارة او ساخته شده .
اینجا کویر مرنجاب است که کاروانسرای مرنجاب درست وسط آن است. کاروانسرایی که بین راه کاشان و گرمسار (یکی از مسیرهای جاده ابریشم) است . کنار کاروانسرا هم ، دریاچه نمک قرار گرفته. مساحت دریاچه تقریبا به اندازه کشور قطر است. از آران و بیدگل دو ساعتی راه است تا دریاچه نمک.
برای تمامی بیماران (روحی و جسمی) این سفر را تجویز میکنیم. هیچ کجای طبیعت مانند کویر بیصدا نیست. آنقدر که شک میکنید نکند کر شدهاید.
فقط گاه گاهی صدای ماشینِ آدمها، کویر را از خواب بیدار میکند. اگر شب هم ماندید که دیگر خودتان صاحب کرامات میشوید. البته در طول شب چند تا عقرب هم ممکن است سری به شما بزنند تا تنها نمانید
اینجا ساختمان مزرعه صالحآباد است. خانهای که روزگاری پر از رفت و آمد بزرگان مملکت بود. مزرعة مبصرالممالک پدر صالحها؛ اللهیار و جهانشاه و پاشاصالح. اگر آنها را نمیشناسید از پدرهایتان بپرسید، میشناسند. اندرین کشور هر کس لاف یاری میزند/ یار بسیارست اما هرکس اللهیار نیست. این بیت را دکتر افشار گفته
دخیلآقا ناظرناظرحضرت یکی از خادمین ارثی هلال علی بوده. پدرش و پدر بزرگش هم خادم امامزاده بودهاند. دخیلآقا جای قبر تمامی بزرگانی که در صحن دفن بودهاند را به من نشان میدهد (به خاطر اینکه سنگ قبرها را در نوسازی حرم کندهاند و الان هیچ نشانی از آنها نیست.) و اشعار و ماده تاریخی همه را بدون کلمهای کم و زیاد برای من میخواند (با اینکه هشتاد و چند ساله است).
از زحمات پدرش میگوید وقتی که گلدستهها را میساخته و از مقاومت خودش میگوید در برابر مردم که میخواستند سر در هفتصد ساله صحن را به بهانة کوچک بودن خراب کنند. و کردند.
میگوید من تا آخرین لحظه پای بنا ایستادم و مردم به من سنگ زدند و بنا را خراب کردند. و در آخر میگوید: «هر بنا مانند یک سند است.» (لطفاٌ چند بار این جمله را با خودتان تکرار کنید. دخیلآقا چند شعر زیبا هم گفته که جا کم است و فونت ریز و...
اینجا زیارتگاه پسر امام علیست. میگویند امام علی بعد از دیدن او رو به آسمان کرد و گفت: «هذا هلال وجهه» به همین خاطر به هلال علی معروف است. روز بیست و یکم رمضان، روز زیارتی اینجاست. نصف مردم کاشان و آران روز شهادت امام علی اینجایند. اینجا یک گنجینه هم دارد که از همت اللهیار صالح است. گنجینه کتابخانة هلال ابنعلی حدود پانصد نسخه خطی دارد که از بسیاری از آنها، فقط یک نسخه در دنیا موجود است. البته خدا را شکر مسئولین کتابخانه متوجه اهمیت نسخهها هستند
اینجا هم بقعه یکی امامزادگان بیدگل است. شاهزاده هادی فرزند امام چهارم که مردم بیدگل هنگامی که اختلافی بینشان پیدا میشود به این امامزاده قسم میخورند. بنای صفوی با یک صحن زیبا. زیر گنبد فرشتگانی دسته گل به دست پرواز میکنند و میخندند. (البته چند وقتی است که پیراهن و شلوارهای شکلاتی به آنها پوشاندهاند)
اینجا شهر هراسکان است. شهری در دل کویر .با قدمتی چند هزارساله. هنوز میراث فرهنگی سراغ اینجا نیامده ولی عاشقان عتیقه با بولدوزر به اینجا میآیند و ویرانهها را دنبال عتیقه زیر و رو میکنند. وقت راه رفتن در اینجا بارها تکههای سفالی چند هزارساله زیر یایتان صدا میکنند.
قرار است سال دیگر یک هیأت باستانشناسی به هراسکان بیاید. البته اگر تا آن وقت چیزی باقی مانده باشد
عکسها: ابوالفضل شاهی