ببینم، نکند خدای ناکرده، تو هم از آن دسته افرادی هستی که دنبال خرید جنسهایی با مارکهای ایکس و وای و دبلیو هستند؟! بله؟ همینطور است؟ پس وای- وای هیچ فکر کردهای وقتی جنس خارجی میخریم، به نوبه خود، چه مسایلی را به وجود میآوریم؟ حتماً میگویی ای بابا، حالا از همه چیز گذشتی و آمدی به این یکی گیردادی؟! خوب، این که ارزش پرسیدن ندارد! چون دلم میخواهد! به همین راحتی! این هم که نباشد، دلیلش میتواند...
اصلاً بگذارید ببینیم دیگران چه میگویند! به خصوص این که نزدیک عید است و همه روانه کوچه و خیابان شدهاند ورفتن به این مغازه، آن مغازه و...
- میشود خودت را معرفی کنی و بگویی معمولاً چهطور خرید میکنی؟
اسمم ملیکا حکیمزاده است، کلاس دوم دبیرستانم. خرید کردنم هم بستگی دارد که چه بخواهم. اما معمولاً سعی میکنم چیزهای بدی نخرم.
- فکر میکنی جنسهای گران، همه خوبند؟
به قول معروف هرچهقدر پول بدهی، همانقدر هم آش میخوری!
- پس اینطور که پیداست باید حسابی آش خور باشی؟!
(میخندد) اوه... نه... ولی یک چیزی را بگویم. هر چیز گرانی، معلوم نیست حتماً خوب باشد! بعضیها به مشتری شان نگاه میکنند؛ بعضیها هم هر چهقدر دلشان بخواهد، جنسشان را میفروشند.
- جنس داخلی یا خارجی، کدام را انتخاب میکنی؟
فرق میکند. اگر بخواهم زیادی پز بدهم (میخندد) خارجکی! اگر نه که خوب، جنس معمولی!
- منظورت این است که جنسهای ایرانی معمولیاند؟!
نه... آره... یعنی منظورم این است که... وای... چه سؤال سختی... بگذریم!
نسیم امید خادم- سوم دبیرستان
- فروشنده به مشتری نگاه میکند، جنس میفروشد یعنی چه؟
اِ... آهان، متوجه شدم. یعنی این که اگر مشتری، پرت بود و ادا اصول در آورد، آن وقت یک جنس مثلاً 20 هزار تومانی، ممکن است بشود 50 هزار تومان!
- برای خرید چهقدر وقت صرف میکنی؟
آنقدر که تا آن چیزی را که میخواهم، پیدا کنم و بخرم. راستش کمی سخت پسندم. میدانید دلیل اصلیاش چیست؟ برای این که بیشتر جنسهای ما، با بیسلیقگی تهیه میشود. اما یک جنس خارجی مرتب و تروتمیز است. بارها از خودم میپرسم چرا باید اینطور باشد.
عکس : تامیلا یاوری
- پس در کل، همیشه جنس خارجی میخری؟!
ببینید، بیشتر کالاهای تولید داخل، بزن و دررویی است! البته نمیگویم جنس خارجی هیچ ایرادی ندارد، ولی بیشترش خوب است. اما با این حال، همیشه دنبال جنس ایرانیام. اگر پیدا نشد یا خوشم نیامد، خوب، معلوم است دیگر، مجبورم جنس خارجی بخرم.
سارا حسینزادگان- سوم راهنمایی
- مبارک است! همهشان عیدیاند یا مال خودت است؟
(میخندد) ممنون. نه، چیز زیادی نیست. کیسههایشان زیاد است. دوست خواهرم از خارج آمده بود، رفتیم ببینیم چه خبر است! من هم یک چیزهایی گرفتم. ولی پولش ماند برای بعد از عید!
- مگر چهقدر خرید کردی؟
مال من شد سیهزار و هشتصد تومان. یک شلوار خریدم با یک بلوز آبی. خیلی قشنگ و شیکاند. آدم بپوشد، حسابی تیپ میزند!! آخ که چهقدر همیشه دلم میخواهد تیپ باشم!!
هستی فخرالدینی- دوم دبیرستان
- میگویند جنسهای تولید داخل، با جنسهای خارجی رقابت میکنند، درست است؟
راستش... نمیدانم... البته الان، همینطوری که میآمدیم و ویترین مغازهها را تماشا میکردیم، دیدیم، لباسهایی که مال خودمان است، خیلی شیک و خوش مدلاند.
پژمان افکاری- اول دبیرستان
- اگر قرار باشد همه، همیشه وسایل و جنسهای غیر ایرانی بخرند، فکر میکنی چه اتفاقی میافتد؟
هیچی! فقط به تعداد آدمهای بیکار افزوده میشود و در کارخانهها و تولیدیها هم بسته میشود!
- بهترین راه برای رونق اقتصادی کشور کدامست؟
هیچی. جنسهای چینی از بازار جمع بشود. فروش جنسهای خارجی تاناکورا، قدغن بشود. کفش و لباس و هر چیز دیگری که در اینجا تولید میشود، خوشرنگ و خوشمدل و خوش دوخت و خوش جنس باشد.
محمد فرمانآرا- دوم دبیرستان
عکس : تامیلا یاوری
- شنیدهای که میگویند، ایرانی، جنس خارجی بخر؟!
(میخندد) ای بابا... کجا اینطوری است؟ چرا برعکس میگویید؟! تا آنجا که من به یاد دارم همیشه گفتهاند، ایرانی، جنس ایرانی بخر.
- چیزی که من گفتم بهتر است یا این که شما گفتی؟
(میخندد) چیزی که من گفتم. اما خوب، گاهی وقتها به خاطر رو کمکنی، باید چیزهای فرنگی یعنی مد هم بخری! بخصوص وقتی قرار است به دید و بازدید صدسال به این سالها هم بروی!
- برای چی؟ روی چه کسی اینطوری کم میشود؟!
بعضی از دوستان و رفقا! وقتی یکی، یک کلاه خارجی میخرد، آیآی، نمیدانید چه افهای میآید! خوب، جلوی یک چنین آدم ندید- بدیدی، باید مثلاً یک کاپشن یا کفش، یا هر چیز دیگر خارجی بگیری تا ببیند و بعد... معلوم است دیگر... پیش تو، کم میآورد! چرا؟ چون تو، شدهای نامبروان!! یعنی با حال. یعنی یک یک! نامبروان، حتی با تاناکورای غلطانداز خارجی!
نازنین قریشی- سوم راهنمایی
- تن آدمی شریف است به جان آدمیت/ نه همین لباس زیباست نشان آدمیت، یعنی چه؟
یعنی این که زیبایی هر انسانی به انسان بودن و شعور اوست، نه به ظاهر فریبنده و زیبای او. ما ایرانی هستیم ، باید فرهنگ و هویت ایرانی خودمان را حفظ کنیم. از اینها گذشته، مثل خارجیها گشتن و جنس خارجی خریدن و پوشیدن که نشد کار! کار آن است که ما هنر و علم خودمان را بیشتر کنیم تا بتوانیم روی پای خودمان بیایستم. وقتی ایستادیم، همه چیزمان درست میشود.
- یعنی ما فقط باید خودمان همه چیز را تهیه کنیم و با بقیه کشورها دادوستد نداشته باشیم؟
نه، منظورم این است که ما، وقتی میتوانیم گلیممان را از آب بیرون بکشیم،چرا سراغ دیگران برویم.
- در لابهلای حرفهایی که زدی،به تعهد- فرهنگ و هویت، اشاره کردی، میتوانی بهطور خلاصه اینها را معنا کنی؟
یعنی پایبندی به یک تربیت درست ایرانی. یعنی خط اصالت و روش درست ایرانی، یعنی این که فراموش نکنیم، اصل ما به کجا مربوط و متعلق است. یعنی این که مثلاً روی یک بلوز قشنگ به جای کلمه یا حروف انگلیسی، ایرانی بنویسیم و خیلی چیزهای دیگر. امیدوارم منظورم را درست بیان کرده باشم. حالا دیگر با اجازه، تا بیشتر از این دیرم نشده، بروم که از خرید عید هم جا ماندم!
نازنین قریشی میرود و دیگران هم! آن وقت، تنها من میمانم و یک خیابان شلوغ پر از مغازه، که پشت سر هم از مردم،
پر و خالی میشوند! به مردم، به ویترینها، به مدلها و مارک روی لباسها و کیفها و پیراهنها نگاه میکنم! با خودم میگویم، باید درباره همه چیز فکر کرد! از مارک ایکس و وای و دبلیو گرفته تا مارک الف و لام و میم و تمام صحبتهایی که شنیدم و چیزهایی که نشنیدم! باید به همه چیز فکر کرد!