به گزارش همشهری آنلاین، خلاصه مطلب اینکه چند روزی تیتر روزنامهها به سمت این ماجرا چرخید. کنکور امسال پرحاشیه بود و البته پرخبر. با این همه، میان این همه تیتر، خبرهای مهمتردیگری هم بود؛ یکیاش هم قبولشدن پیرمرد ۸۲ ساله در کنکور.
شاید باورتان نشود که در سن ۸۲سالگی میشود در کنکور امتحان داد و مهمتر اینکه در دانشگاه هم قبول شد. این اتفاقی است که در کنکور امسال رخ داد ویک پیرمرد ۸۲ساله توانسته بعد از سالها دوری از درس و کتاب، در رشته مترجمی زبان انگلیسی وارد دانشگاه شود.
او متولد سال ۱۳۰۵ شمسی است و همین چندوقت پیش توانست شاخ غول کنکور را بعد از سالها بشکند. او حالا در سن ۸۲سالگی پشت نیمکت دانشگاه مینشیند. از غلامرضا رمضانی حرف میزنیم؛ پیرمردی از اهالی روستای دُرخش بیرجند.
مژده قبولی در کنکور را مژده – دختر کوچکش – به او خبر داد. غلامرضا رمضانی دانشجو شده بود و این آغاز تماسهای تلفنی آشناها برای تبریک بود. شاید هیچکس باورش نمیشد که او در این سن و سال بتواند در کنکور دانشگاه پیام نور شرکت کند و قبول شود اما خودش میگوید: «فقط میخواستم به خودم ثابت کنم که میتوانم و موفق هم شدم».
چطور بعد از این همه سال؟
انگار قدیمیها بیدلیل نگفتهاند اگر ناامید نشوی، عاقبت به آرزویت میرسی. «غلامرضا رمضانی» یکی از قدیمیهاست و عاقبت به آرزویش رسیده است. او در تمام این سالهای سپریشده، به دانشگاه و ادامه تحصیل فکر کرده بود و منتظر بود در زمان مناسبی که همهچیز آماده باشد، به هدفش برسد. لابد میپرسید مانع اصلی برای رسیدن به این آرزو چه بوده؟ پاسخ ساده است؛ دغدغه سروساماندادن ۷ بچه که ثمرههای زندگی او بودند و البته موقعیت کاریاش. با این همه، یکبار قرار بود در سال ۴۸ کنکور بدهد اما به ماموریت کاری اعزام شد و فرصت شرکت در کنکور را از دست داد.
بعد هم که گرفتار زندگی و بچه شد تا امروز. «کلاس چهارم ابتدایی بودم که پدرم فوت کرد. بعد از آن هم با همان ۴ کلاس سواد وارد آموزشگاه ارتش شدم و کمتر وقت مطالعه داشتم. سال ۱۳۳۰ بود که با همسرم آشنا شدم و ازدواج کردیم و همان سال هم در کلاس ششم ابتدایی بهصورت داوطلب امتحان دادم و در کرمان قبول شدم». زندگی نظامی رمضانی بیشتر اوقات با ماموریتهایی همراه بود که باعث شد او خیلی دیرتر از حد معمول (۶ ساله) دبیرستان خود را به پایان برساند. با این همه، این پیرمرد بیرجندی درسخوان بالاخره توانست در سال ۱۳۴۰ دیپلم خود را در رشته ریاضی بگیرد.
اما این پایان ماجرا نبود؛ «وقتی دیپلم گرفتم، ۷تا بچه داشتیم. باید آنها را سروسامان میدادیم. بهخاطر همین بود که نتوانستم با خیال راحت دنبال درس بروم اما همیشه در این فکر بودم که یک راهی پیدا کنم یا یک اتفاقی بیفتد که بتوانم ادامه تحصیل بدهم».
نه شرط معدل، نه محدودیت سنی
«پیام نور را دختر کوچکم، مژده معرفی کرد؛ نه شرط معدل داشت و نه محدودیت سنی و برای همین، این دانشگاه را انتخاب کردم». این حرفهای غلامرضا رمضانی است.
او میگوید: «درست است که خودم زیاد مطالعه داشتم و همیشه درحال خواندن و یادگیری بودم اما اگر فداکاریهای همسرم نبود، نمیتوانستم هیچوقت دانشجو شوم و به آرزویم برسم».
پیامنوریهای واحد ورامین که این پیرمرد بیرجندی در آنجا قبول شده، او را بهخوبی میشناسند. شاید او با خیلیها آشنا نباشد اما وقتی از کنارشان عبور میکند، همه سلام و احوالپرسی میکنند.
غلامرضا رمضانی میخندد و میگوید: «وقتی من به همراه همسرم برای ثبتنام به دانشگاه رفته بودیم، از من خواستند در جشنی که برای ورودیهای جدید تدارک دیده بودند شرکت کنم. در این جشن که تا ساعت ۴ بعدازظهر ادامه داشت، از من هم بهعنوان مسنترین دانشجوی دانشگاه پیام نور واحد ورامین تقدیر شد».
به خاطر همین است که بیشتر دانشجوهای تازهوارد من را میشناسند. البته به غیر از او پیرمرد دیگری هم متولد ۱۳۲۱ بوده و در این دانشگاه قبول شده اما گویا آن روز برای ثبتنام نیامده یا اینکه از ادامه تحصیل صرفنظر کرده است.
بعد از قبولی
«اول دختر کوچکم و نوهام که در کرمانشاه است، موضوع را فهمیدند و کمکم تماسهای تبریک شروع شد. پسرها و دخترهایم که خیلی خوشحال شده بودند، هرکدام ۳ دفعه با ما تماس گرفتند. غیر از آنها نوهها و دوستان و فامیل از دور و نزدیک تماس گرفتند و به همسرم تبریک گفتند». حالا قرار است حرفهای عصمت احمدپور – همسر غلامرضا رمضانی – را بخوانیم. او هم قرار بوده همپای همسرش به دانشگاه برود اما از بخت بد مدتهاست مدارک تحصیلیاش را گم کرده و نتیجه اینکه نتوانست در کنکور شرکت کند.
با این حال، او از قبولی شوهرش خیلی خوشحال است؛ «همسرم از زمان جوانی به درس و یادگیری علاقه داشت. به خاطر علاقه او بود که فرزندانمان در رشتههای مختلف پزشکی فارغالتحصیل شدند؛ فقط یکی از دخترهایم بازنشسته ارتش است و ۲ نفر هم معلم هستند». نکته جالب اینکه چند نفر از نوههای رمضانی هم دانشجو هستند و از این به بعد، قرار است این پدربزرگ ۸۲ساله وارد جمع دانشجویی آنها شود و با نوههایش در درسخواندن رقابت کند!
ترس از درسهای ناآشنا
غلامرضا رمضانی از آن دسته پیرمردهایی است که با وجود سن و سال زیادش، دل جوانی دارد و از پیشرفت و رسیدن به اهدافی که برای خودش تعیین کرده، لذت میبرد. وقتی قرار شد در آزمون ورودی دانشگاه شرکت کند، به شدت شروع به درسخواندن کرد و مثل تمام پشتکنکوریها زمان خاصی را به مطالعه اختصاص داد. البته او پیش از این هم همیشه درحال مطالعه بود و پیشزمینه خوبی در زمینه آشنایی با درسها داشت؛ «از زمانی که یک ارتشی بودم، ساعت ۴ صبح از خواب بیدار میشدم و بعد از خوردن صبحانه از خانه بیرون میزدم.
این عادت الان هم در سرم ماندهاست و از قبل از کنکور در همین ساعت از خواب بیدار میشدم و به مدت ۳ ساعت درس میخواندم. درواقع در یک روز هروقت فرصتی برای مطالعه داشتم میخواندم و بیشتر اوقات زمان مطالعهام به ۸ ساعت در روز هم میرسید».
او البته درباره برنامههای درسخواندنش برای کنکور حرفهای دیگری هم دارد؛ «بیشتر منابعی که برای موفقیت در کنکور استفاده میکردم، یکسری سیدی آموزشی بود که از نوههایم گرفته بودم و غیر از این اگر فرصتی هم به دست میآوردم، سری به کتابخانه نزدیک محلهمان میزدم و از کتابهای درسی آموزشی آنجا استفاده میکردم».
این پیرمرد ۸۲ ساله هرکجا که به مشکلی برمیخورده، از نوههایش کمک میگرفته است و به قول خودش، تنها درس ادبیات فارسی نگرانش کرده بود؛ «ادبیات را زیاد مطالعه کردم چون از زمان جوانی من تا به امروز تغییرات زیادی کرده بود».
رمضانی در جلسه کنکور به بهترین شکل از وقتش استفاده کرد و همه تستها را در کمال آرامش پاسخ داد و مثل برخی از داوطلبان بازیگوش، چشم به برگههای دیگران نینداخت. خودش میگوید: «در روز امتحان یکی از داوطلبان که در نزدیکی من نشسته بود، پرسید اگر در امتحان قبول نشوی چه میکنی؟ من هم در یک جمله قاطعانه به او گفتم ادامه میدهم تا آخر خط». و عاقبت رمضانی به آرزویش میرسد و جالب اینکه در رشته مترجمی زبان انگلیسی در ۲واحد رودهن و ورامین پذیرفته میشود که خودش ترجیح میدهد ورامین را انتخاب کند. چرا؟ پدربزرگ ۸۲ ساله میگوید رودهن زمستانهای سرد و طاقتفرسایی دارد که قابل تحمل نیست.
مترجمی زبان چرا؟
اول دلش میخواست در زمان انتخاب واحد در رشته کامپیوتر ثبتنام کند اما یکی از مشاوران درسی توجیهاش میکند که یک رشته آسانتر را که متناسب با سن و سال او و قدرت فراگیریاش است، انتخاب کند. به همین خاطر زبان انگلیسی را که دومین گزینه مورد علاقهاش محسوب میشد، برای ادامه تحصیل انتخاب میکند؛ «آقایی که برای انتخاب واحد با او مشورت میکردم، به من گفت که برای کامپیوتر باید درسهای سنگینی را مطالعه کنم و گفتند که بهتر است یک رشته آسانتر را بخوانم.
من هم قبول کردم و ترجیح دادم علاقه دوم خود را که زبان انگلیسی بود، ادامه بدهم. از قبل روی زبان مطالعه کرده بودم و بیشتر اوقات اخبار خارجی میدیدم و روزنامه انگلیسی مطالعه میکردم؛ ضمن اینکه در سالهای گذشته که در خدمت ارتش بودم، چند دوره آموزش زبان انگلیسی را در تهران برایمان برگزار کردند که در آنها شرکت کردم و سطح مکالمه و یادگیری خود را در این رشته بالا بردم. الان هم تا حدودی میتوانم حرف بزنم و متوجه حرفهای استادم میشوم».
به لطف خدا ادامه میدهم
میخواهد تا هر کجا که امکان دارد ادامه بدهد و ضربالمثل «ز گهواره تا گور دانش بجوی» را در عمل تجربه کند. خواندن انتهای این گزارش شاید برای آنهایی خوب باشد که امسال در کنکور قبول نشدهاند و فکر میکنند به آخر خط رسیدهاند. غلامرضا رمضانی درباره ادامه تحصیل خود میگوید: «همه موفقیت من به لطف خدا بستگی داشته و دارد و اگر خداوند به من عمر بیشتری بدهد، تمام وقتم را صرف یادگیری خواهم کرد».
هدف او از ادامه تحصیل فقط یادگیری است؛ «من، هم ازدواج کردهام و هم کار کردهام و الان هم بازنشسته شدهام؛ پس احتیاجی به ادامه تحصیل ندارم. هدفم تنها این بود که به خودم و همسن و سالانم ثابت کنم همه وقت اگر اراده کنیم، میتوانیم». پیرمرد ۸۲ ساله حالا میخواهد جشنی به مناسبت قبولیاش در کنکور پیامنور برپا کند.
نظر شما