این مجموعه چندی پیش در کتابفروشی انتشارات آینده روشن با حضور 3 نفر از نام آشنایان غزل این روزها و دیروزها بررسی شد که گزارش آن در پی میآید.
علیرضا طبایی در ابتدای نشست نقد و بررسی آخرین مجموعه شعر بهرامی گفت: در مقایسه با نخستین دفتر شاعران بنام معاصر، مجموعه شعر «تا آخر دنیا برایت مینویسم» چیزی کم ندارد و کسی که آغاز کارش با این مجموعه همراه است در آینده آثار ارزندهتری را عرضه خواهد کرد. «تا آخر دنیا برایت مینویسم» ضمن اینکه به سنتهای پویای ادبیات کلاسیک نظر دارد، در حال و هوای غزل امروز نفس میکشد.
طبایی در ادامه درباره ویژگیهای شعر بهرامی گفت: شاعر در این مجموعه گرایش به سوی غزل امروز دارد هرچند ویژگیهای آثار کلاسیک را در اثرش رعایت کرده است. آنچه ما در غزل امروز با عنوان ساختارشکنی، چندزبانهبودن، تعدد راوی و مسائل دیگر میشناسیم در غزل بهرامی، هم هست و هم نیست. هست، به این جهت که آن ویژگیها به شکل تلطیفشدهای در غزلهایش هست، و نیست هم از اینرو که گرفتار آن گرایشهای افراطی نمیشود. تعلیق، ویژگی دیگر غزلهای بهرامی است. درواقع شاعر تمام ذهنش را برای مخاطب در آغاز غزل رو نمیکند.
طبایی افزود: بهرهگیری از واژههای تازه و حتی استفاده از کلمات بیگانه که گاهی خطر برای زبان فارسی به حساب میآید و برخی از این واژگان در زبان فارسی برابری برای آنها تعریف نشده است و به اعتقاد من این جنس واژهها در آثار غزلسرا میتواند خطر باشد، ویژگی آثار بهرامی است. اما میبینیم که شاعر به شکل اغراقآمیزی از این واژهها استفاده نکرده است.
نویسنده «شاید گناه از عینک من باشد» افزود: بهرامی به انسان امروز نظر دارد و در برج عاج ذهنش درباره وضعیت انسان قضاوت نمیکند. همچنین استفاده از اوزان بلند در غزلهای بهرامی، نشان از تبحر شاعر در استفاده از وزنهای بلند میدهد و ارتباط عمودی و افقی در شعر این شاعر به خوبی رعایت میشود.
این شاعر پیشکسوت از بهرامی با عنوان شاعر تعادل یاد کرد و نگاهش به زندگی را در اشعارش مسئولانه دانست.
اودر بیان ضعفهای «تا آخر دنیا برایت مینویسم» گفت: شاعر نیاز به جسارت دارد و ما در این مجموعه جسارت را کم میبینیم. البته این با گرفتار خودمحوری شدن متفاوت است. جسارت به این معناست که شاعر افقهای تازهای را تجربه کند و در آفاق بالاتری بال بزند و سعی کند بیشتر از حصارهای غزل کلاسیک بیرون برود.
پس از او محمد رمضانی فرخانی با طنز و کنایه از طرح جلد کتاب «تا آخر دنیا برایت مینویسم» تمجید کرد و با استناد به شعر «مرگ بیمعنی» نکاتی کوتاه را در اینباره گفت و خطاب به شاعر دفتر اظهار کرد: خوشبختی بهرامی در این بوده که غزل به سراغش آمده است. سلامت ذوقی شاعر مایه امیدواری است و از آن حرکتهای آیروبیک در شعرش خبری نیست.
وی در ادامه با انتقاد از نسل شاعران جوانی که نسبت به شعر سادهانگارانه برخورد میکنند، تأکید کرد: شعر حاصل است، محصول نیست. عدهای میگویند غزل شعر زمانه ما نیست و یا «ضیاء موحد» برمیدارد غزلی را در آخر دفتر شعرش منتشر میکند و میگوید ما همزمانی از این بوقها میزدیم، خب اگر غزل به درد نمیخورد چرا آمدهای در مجموعهات گذاشتهای؟!
این شاعر با انتقاد از آشفتگی موجود در حوزه شعر امروز تصریح کرد: شعر و کلمه بیارزش شده است و شاعران امروز اگر بزرگ بودند به ناشر فکر نمیکردند.
فرخانی در دفاع از غزل گفت: غزل جایی اوج پیدا کرده است که یک رنسانس یا رستاخیزی بوده است. شاعران امروز ما به غزل تنها بهعنوان یک قالب نگاه میکنند و در بهترین حالت شعرهایی با حس و حال نیمایی را در وزن غزل میگویند. این غزل نیست؛ غزل ظرفیتها و امکانات خودش را دارد که باید آنها را دید.
او بیمطالعه بودن را ایراد بزرگ شاعران امروز دانست و گفت: ساعتها مینشینیم و درباره «زبان» حرف میزنیم اما از پس خواندن بدون غلط شاهنامه برنمیآییم.
او در پایان اظهار کرد: بعد از شاعران سبک هندی ما یک شاعر قدرتمند فارسی داریم که آن هم اقبال لاهوری است و این شاعر زبان مادریاش اردو است اما بهتر از من و شما شعر به فارسی میگوید. تا اینکه زمان به دوران شعر و میرسد و یک حرکت تازهای آغاز میشود و شاعران دهه 40 را پرورش میدهد. اما برای ما بعد از انقلاب این اتفاق نیفتاده است چون که ما سنگ بزرگی را برداشتهایم. البته این سنگ بزرگ نشانه نزدن نیست.
همچنین آرش شفاعی در این نشست گفت: بعد از نخستین خوانش دفتر «تا آخر دنیا برایت مینویسم» یک ناامیدی توأم با امیدواری در من ایجاد شد و به این دلیل به اثر بهرامی نگاه خاصتری داشتم که با او علاوه بر جنبه و جاذبه شاعری دغدغه مشترک کار رسانهای هم دارم و دنبال این پرسش بودم که کار رسانه مزاحم کار هنری است یا نه. از آنجایی که این پرسش برای کسانی که با عنوان مشترک شاعر- خبرنگار فعالیت دارند شاید چندان معنیدار نباشد، ناامید شدم از این جهت که دیدم شاعر زیاد دغدغه و زیست رسانهایاش را در کار بازتاب نداده و خوشحال شدم که دیدم میتوان شعر گفت و گرفتار زبان مصرفی روزمره رسانهای نشد.
او افزود: بهنظر میآید بهرامی جریانهای غزل امروز را رصد کرده و برخی از عناصر تازه را در شعرش تجربه کرده است. او گاه از شیوههای غزل رباعی بهره میبرد و گاه وزن بلند را در شعرش به کار میگیرد؛ هرچند آنقدر وزن بلند است که موسیقی شعر را میکشد. او همچنین از ردیفهای نو مثل «که میشوم»، «انگار» و « برایت مینویسم» و نیز قافیههایی تازه در غزلش استفاده میکند؛ اینها یعنی که بهرامی شاعری تجربهگراست.
او در نقد «تا آخر دنیا برایت مینویسم» گفت: بهنظر میآید برایند تجربههای بهرامی جز در چند غزل که به سلامت گذشته است در اغلب شعرهایش دیده نمیشود و شاعری را میبینیم که شعر بیحادثه میگوید. من برخلاف جناب طبایی فکر میکنم که معتقد است بهرامی شاعر تعادل است و علت اینکه شعر بیحادثه میگوید هم مواجهه خودآگاهانه با شعر است.
شاعر با حسابگری و حسابهای دودوتا چهارتایی برای تحقق شعر با شعر مواجه میشود. درواقع در شعر او ظرفیت نسبت به رخدادها کم است. شاعر جسارت
وارد شدن به جزئیات رخدادها را ندارد که این البته مربوط به شعر بهرامی نیست؛ شعر من و بسیاری دیگر از همسن و سالان ما هم کموبیش این ویژگیها را دارد.
این شاعر ادامه داد: بهرامی در شعرش درگیر کلان روایتهاست و وارد جزئیات نمیشود، درحالیکه با استناد به یکی دو شعرش میتوان گفت آنجا که شاعر جسارت ترجمه احساسش را در شعر دارد و با واردشدن در اصل خبر و تشریح آن حس و حال، میبینیم که خوب عمل میکند و البته این منوط است به اینکه شاعر از برخورد مودبانه با زبان دست بردارد.
این روزنامهنگار و منتقد در پایان گفت: ما به بهرامی شورشیتر در زبان نیاز داریم که اینقدر محترمانه با زبان برخورد نکند. در برایند کلی «تا آخر دنیا برایت مینویسم» چند غزل برجسته دارد که نقطه عزیمت شاعر برای رسیدن به ساحت غزلی است که از او انتظار میرود.