دولت جدید آمریکا اکنون به راهبرد جدیدی در این دوران تازه در عراق نیاز دارد که در این راهبرد، نقش کشورهای بانفوذ همسایه عراق بسیار پررنگ است. در شرایط جدید که عراق در حال بازیابی استقلال سیاسی خود است، تعامل منطقهای به عنوان راهی برای خروج از بحران درکشور عراق باید مورد توجه قرار گیرد.
حمله آمریکا به عراق در اواخر اسفند ماه سال 1382 و اشغال این کشور، شرایط جدیدی را برای عراق و منطقه رقم زد. دولت بوش با اتخاذ راهبردهای نامناسب و بدون توجه به شرایط
قومی – مذهبی حاکم بر عراق و دیدگاههای مسئولان سیاسی این کشور بهدنبال آن بود که سیاستهای خود را به عراق دیکته کند که نتیجهای جز افزایش بیثباتی و ناامنی و فلج شدن امور کشور دربرنداشت.
اتخاذ رویکرد یکجانبهگرا و بیاعتنایی به کشورهای بانفوذ در عراق بهویژه همسایگان آن موجب شد تا وضعیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی عراق پیچیدهتر شود؛ بهگونهای که در سال 1385 خشونتهای فرقهای و ناامنی به اوج خود رسید و راهکارهای نظامی نتوانست راهگشا باشد، استمرار این وضعیت دغدغه و نگرانیهایی را برای ایران و برخی از کشورهای منطقه ایجاد کرد ازجمله:
الف: گسترش ناامنی و بیثباتی به کشورهای همسایه
ب: تجزیه احتمالی عراق و تأثیرات سوء آن بر منطقه
ج: تبدیل عراق به پایگاهی برای گروه القاعده و دیگر عناصر و گروههای افراطگرای خشونتطلب.
دولت بوش که بهدلیل وضعیت نابسامان عراق از سوی افکار عمومی جهانی و آمریکا تحت فشار بود ناچار شد بخشهایی از طرح بیکر – همیلتون را بپذیرد که از سوی گروهی از افراد متعلق به 2 حزب دمکرات و جمهوریخواه در کنگره تهیه شده بود و سیاستهای مناسبتری را در مقایسه با سیاستهای دولت بوش تجویز میکرد. ازجمله عواملی که باعث تغییر در رویکرد دولت بوش در عراق شد میتوان به تشدید خشونتهای داخلی در عراق و درنتیجه افزایش احتمال تجزیه این کشور و گسترش فشارها و مخالفت افکار عمومی داخل آمریکا با رویکردهای بوش اشاره کرد.
عدم موفقیت دولت بوش در عراق نیز خود با مؤلفههای مختلفی در ارتباط بود که مهمترین آنها عدم توجه به واقعیتهای جامعهشناختی و فرهنگی – اجتماعی عراق، نادیدهانگاری ساختار قدرت منطقهای و بازیگران ذینفوذ در عراق، تکیه صرف بر ابزارها و شیوههای نظامی و پیشبینی نادرست روند سیاسی و عملکرد گروههای سیاسی در عراق بهویژه حمایت مردم از جریانهای اسلامگرا بود. واگذاری وظایف بیشتر به دولت عراق و تشکیل نشستهایی با حضور کشورهای ذینفوذ در عراق و برگزاری چند دور مذاکره میان ایران و آمریکا حاصل این رویکرد جدید بود.
در 2 سال گذشته دولت عراق با حمایت مردم و برخی گروههایی که رویکرد واقعبینانه در عرصه سیاسی و امنیتی دارند توانسته است با افزایش توانمندی نیروهای امنیتی عراق جریانهای افراطگرا را تضعیف کند و از شدت ناامنیها بکاهد. ازجمله عوامل مؤثر در امنیتسازی و تضعیف افراطگرایی در عراق این بود که بسیاری از مردم عراق و بهویژه سنیها به این نتیجه رسیدند که گروههای شورشی و خشونتطلب مانند القاعده نهتنها در حفظ و افزایش قدرت آنها در روند جدید مؤثر نیستند، بلکه درصورتیکه بر اوضاع تسلط پیدا کنند موجبات سرکوب آنها و بروز ناامنیهای شدیدتر را فراهم خواهند کرد و بر این اساس تعامل با دولت عراق در برابر افراطگرایی را ترجیح دادند.
ضرورت اتخاذ یک راهبرد جدید
انعقاد توافقنامه امنیتی میان آمریکا و عراق برای خروج تدریجی نیروهای نظامی آمریکا از عراق و سپردن مسئولیتهای امنیتی به مقامات عراقی درصورتیکه بهخوبی اجرا شود، میتواند گامی در جهت استقلال و حاکمیت دولت عراق باشد. با وجود پیشرفتهای امنیتی، شرایط در عراق هنوز شکننده است.
از نظر سیاسی و اجتماعی، انتخابات شورای استانی در ماه گذشته نشان داد که مردم عراق در تعیین سرنوشت خود و حضور در عرصه سیاسی جدیتر شدهاند؛ بهویژه اینکه گروههای سنی مشارکت چشمگیری در این انتخابات داشتند. این بهمعنای برداشتن یک گام دیگر بهسوی مردمسالاری بود. از منظر اقتصادی نیز با بهبود شرایط امنیتی و در نتیجه درآمدهای نفتی، تحرک اقتصادی بیشتر شده و روند رو به پیشرفتی مشاهده میشود. با بهبود شرایط امنیتی، سیاسی و اقتصادی هماکنون بیش از گذشته فرصتها و زمینهها برای بازسازی اقتصادی، قانونمداری و تأمین منافع ملی فراهم شده است.
دولت جدید آمریکا نیاز به راهبرد جدیدی در عراق دارد در این راهبرد بهجای استفاده از زور و قدرت نظامی باید بیشتر بر استفاده از ابزارها و شیوههای سیاسی تأکید شود و کشورهای همسایه و بانفوذ ازجمله ایران در حل و فصل مسائل عراق مشارکت داده شوند. شاید زود باشد نسبت به تغییرات کلان در راهبرد آمریکا نسبت به عراق و منطقه سخن گفت. اما انتخاب دنیس راس بهعنوان مشاور ویژه وزیر امور خارجه در خلیج فارس و جنوب غرب آسیا با پیشینه فکری خاص وی نمیتواند علامت مثبتی از تغییر باشد مگر اینکه نامبرده و سیاستهای آمریکا در عمل باتوجه به شرایط و مقتضیات جدید منطقه دستخوش اصلاح و تغییر گردد.
اوباما در جریان مبارزات انتخاباتی خود، طرح خروج 16ماهه نیروهای آمریکایی از عراق را ارائه داد. اما اکنون در راهبرد دولت جدید آمریکا در عراق خروج بخش عمده نیروهای آمریکایی از عراق تا پایان اوت 2010 و باقیماندن حدود 35 تا 50 هزار نیرو از 142 هزار نفر نیروی کنونی در این کشور جهت مشاوره و امور آموزشی پیشبینی شده است.
علاوه بر این، در این طرح به تعامل با کشورهای تأثیرگذار منطقهای مانند ایران و سوریه در چارچوب منطقهای اشاره شده است. این درحالی است که بسیاری از فرماندهان آمریکایی در توانمندی نیروهای عراقی برای اداره مستقل امور امنیتی عراق ابراز تردید میکنند و همچنان بر حضور نیروهای آمریکایی در عراق تأکید میکنند و اینکه مشکلات عمدهای نیز در تعامل آمریکا با کشورهای ایران و سوریه وجود دارد.
دولت جدید آمریکا باید این تضاد را در سیاستهای آمریکا در عراق رفع کند و به بازتعریف نقش بازیگران منطقهای در تحولات سیاسی-امنیتی عراق بپردازد؛ امری که منجر به شکلگیری استراتژی دولت جرج بوش در ایجاد ثبات در عراق گردید.
نکته دیگر اینکه کاهش حضور نظامی آمریکا در عراق با تقویت حضور سیاسی و اطلاعاتی آن کشور همراه است که نوع جدیدی از رقابتها و مسائل را در عراق باعث میشود.
راه حلخروج از بحران عراق
در شرایط جدید، عراق درحال بازیابی استقلال سیاسی خود است و این موضوع فرصت مناسبی را برای تمامی کشورهای منطقه از جمله ایران ایجاد میکند تا نه از موضع یک مداخلهگر بلکه از موضع یک شریک و همکار به عراق بنگرند. پس از تجربه دوران پرتنش انتقال به نظام جدید در عراق، درحال حاضر بهنظر میرسد که شرایط در این کشور بهمیزانی از بلوغ رسیده که تمامی کشورهای همسایه بتوانند بدون احساس نگرانی از تلاشهای پشت پرده رقبا برای تأثیرگذاری و اعمال نفوذ، روابط متعادل و متوازنی را با دولت عراق برقرار کنند. در این میان نقش سازنده ایران حائز اهمیت زیادی است.
مردم ایران و عراق دارای پیوندهای تاریخی، قومی و مذهبی عمیق و دارای وجوه اشتراک بسیاری هستند، اما وجود رژیم بعثی و دولت اقتدارگرای ضدایرانی در دهههای گذشته امکان ایجاد روابط دوستانه را از بین برد و جنگ هشتساله را تحمیل کرد. اما ساختار سیاسی عراق جدید که برگرفته از قانون اساسی است به اقشار مختلف مردم براساس جمعیت اجازه مشارکت در حکومت را میدهد.
این امر باعث خواهد شد که ایران نهتنها دیگر عراق را تهدیدی برای خود تلقی نکند، بلکه ظرفیتهای بالقوه همکاری میان دو کشور را به عمل تبدیل نماید تا جایی که دو کشور از روابط دوستانه و استراتژیک برخوردار شوند. همکاریهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دو کشور در سالهای اخیر از توسعه مناسبی برخوردار بوده که نشانه عزم جدی دو ملت و دو دولت برای داشتن روابطی پایدار است.
ایران همواره خواهان یک عراق مستقل، یکپارچه، مرفه و باثبات است که با همه همسایگان خود رابطه دوستانه داشته باشد. چنین عراقی میتواند تأمینکننده منافع ایران نیز باشد. ایران تابهحال برای کمک به دولت عراق تلاشهای زیاد صورت داده است و ثباتسازی و ایجاد امنیت یکی از دغدغههای اساسی آن بوده است؛ بهطوری که بهرغم شرایط حاکم بر روابط ایران و آمریکا، جمهوری اسلامی ایران حاضر شد به 3 دور مذاکره با آمریکا دست بزند که متأسفانه دولت بوش نتوانست از این فرصت استفاده کند.
عراق جدید با کمک همسایگان و سایر کشورهای تأثیرگذار سریعتر میتواند اهداف خود را محقق سازد. در چنین شرایطی اگر آمریکا و برخی کشورهای عربی همسایه عراق سیاستهای خود را به سمت حمایت از دولت عراق معطوف نمایند، در آینده شاهد تحولات مثبتی در منطقه خواهیم بود.
*معاون پژوهش های سیاست خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک