همشهری آنلاین-فاطمه علمشاهی: بعضی هم لبخندی میزنند و خدا قوتی میگویند. میکائیل محسنی را خیلی از اهالی محله میشناسند. حدود ۱۴ سالی میشود که به همراه خانوادهاش به این محله آمدهاند. از وقتی که عمومیکائیل به این محله آمده، درختها و گلهای همیشه بهار، طراوتی صد چندان پیدا کردهاند، چون او تنها کسی است که تشنگی درختان را با لمس شاخ و برگ آنها به خوبی میفهمد و نسبت آنها بیاعتنا نیست. خیلی از درختها و بوتههای گل را اصلاً خود عمو کاشته است و به ثمر رسانده و زبانشان را بهتر از هرکسی میفهمد.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
وقتی گرمای هوا به اوج میرسد و طاقت همه را طاق میکند، وقتی همه برای رفتن و رسیدن به یک سایه سار یا خنکا شتاب دارند، عمومیکائیل به جای ماندن در خانه و لمیدن در خنکای باد کولر، چرخدستیاش را برمیدارد و راهی میشود. چرخدستی که به قول خودش، عصای دستش است و اگر نباشد خیلی از کارهایش لنگ میماند. توی چرخدستی عمو پر است از دبهها و سطلهای پلاستیکی. عمومیکائیل همراه چرخدستیاش میرود و میرود تا به پشت بلندی چشمهعلی برسد. گاهی نیمساعت و گاهی هم بیشتر پیادهروی میکند.
برگشت عمو اما سختتر و نفسگیر است. میگوید: «وقت رفتن، چرخدستی زیاد سنگین نیست اما زمان برگشتن، دبهها پر از آب شده و هل دادن چرخدستی نفس آدم را میبرد.» عمو، چرخدستی را که به خانه میرساند تازه کارش شروع میشود. دبهها را یک به یک و با سختی برمیدارد و پای درختهای کنار خیابان خالی میکند و بعد قامت راست میکند و زل میزند به برگهای درختهای نارون و توت، گویی با آنها حرف میزند. میگوید: «درختها را خیلی دوست دارم. در بین این همه آجر و آهن اگر همین چند تا دار و درخت هم نباشد که دلمان میپوسد.»
عمومیکائیل، هفتهای ۲بار تا باغ سنگ میرود و برای درختهای محله آب میآورد. او ۱۴ سال است که این کار را بدون خستگی و بدون چشمداشت انجام میدهد. همه درختهای کوچه به یک اندازه از عطوفت او بهرهمند میشوند. بیشتر درختها را هم خودش کاشته است اما در تمام این سالها کسی از او تشکر نکرده است. میگوید: «من برای تشکر دیگران این کار را انجام نمیدهم و انتظاری هم از کسی ندارم اما گاهی اوقات از بعضی کم لطفیها دلم میشکند. چند سال قبل درختی جلو در خانه یکی از همسایهها کاشتم. درخت کمی که بزرگتر شد و به بار نشست، همسایه شروع کرد به گلهگذاری که چرا جلو در خانه من درخت کاشتی. میگفت پشه و مگس جمع میشود و... من هم آن درخت را از جلو در خانه همسایه درآوردم و جای دیگری کاشتم اما درخت دیگر تاب نیاورد و خشکید و این یکی از خاطرات تلخ من است.»
عمومیکائیل درست ابتدای کوچه رحیمی، آنجا که یک درخت نسبتاً تنومند ناورن قرار دارد، یک سکو درست کرده است، سکویی از تنه درختهای خشکیده. آنها را از محل کارش آورد تا برای همسایهها و رهگذران سکویی بسازد. میگوید: «این سکو را درست کردم تا مردم زیر سایه این نارون بنشینند و استراحت کنند. حالا اینجا شده پاتوق اهالی محله.»
درختهایی برای پاتوق محله
این روزها اهالی محله صفائیه، وقتی از کنار پاتوق محلهشان میگذرند نگاهشان به نهالهای زیبایی میافتد که مدت زیادی از کاشت آنها نمیگذرد. ظاهراً همه این درختها را هم عمو کاشته و مرتب به آنها آب میدهد. میگوید: «محله مال ماست و باید دغدغه زیبایی و سرسبزیاش را داشته باشیم. من فقط درختهای جلو در خانه خودم را آبیاری نمیکنم بلکه همه درختها و بوتهها را آب میدهم. درختها زیبا هستند و سایهشان را از کسی دریغ نمیکنند. ما هم نباید مهربانیمان را از آنها دریغ کنیم. سخاوت و مهربانی عمو فقط شامل حال درختهای محله نمیشود. سفره مهربانی عمو برای غریبه و آشنا پهن است. موقع بازگشت با اصرار زیادی میگوید: «کارتان که تمام شد، به منزل من بیایید. افطار منتظرتان هستم. این جمله را چندبار تکرار میکند طوری که گویی یکی از بستگان خود را به خانهاش دعوت میکند. یکی از همسایهها میگوید: «عمومیکائیل فیلم بازی نمیکند. واقعاً مرد سخاوتمندی است.»
بچهها مخالفت میکنند
فیروزه سهرابی، همسر عمومیکائیل است. میگوید: «بچهها زیاد با کار همسرم موافق نیستند. البته دلیل مخالفت آنها بعضی کم لطفیهایی است کهگاه و بیگاه شامل حالمان میشود اما من مخالفتی با همسرم ندارم. آقامیکائیل با علاقه این کار را انجام میدهد و من هم با خوشی او خوشم.» بعد سکوی زیر درخت ناورن را نشان میدهد و میگوید: «تمام این کندههای درخت را یکی یکی از محل کارش آورد تا برای همسایه و رهگذران سکو بسازد. همسرم دوست دارد به همه خیر برساند ولو به اندازه آب دادن به گلهای جلو خانه یا ساخت یک سکو برای رهگذران.»
یک هممحلهای با غیرت
عبدالرحمان میرزایی سرچشمه، همسایه آقامیکائیل است. میگوید: «آقامیکائیل نمونه یک هممحلهای با غیرت است. عمو بدون آنکه کسی از او خواسته باشد هر هفته درختان محله را آبیاری میکند. مسئولیتپذیری آقامیکائیل فقط به آبیاری درختان محدود نمیشود. گاهی اوقات کوچه را تمیز هم میکند. حتی برای همسایهها یک سکو زیر درخت ناورن درست کرده که هر روز عصر روی آن مینشینیم و دقایقی را کنار هم هستیم.»
خادمان خاموش
محمد اکبری، دبیر شورایاری محله چشمهعلی میگوید: «یک روز داشتم در کوچهپسکوچههای محله قدم میزدم که چشمم به عمومیکائیل افتاد که داشت درختها را آب میداد. آدمهایی مثل عمومیکائیل این روزها زیاد نیستند. من اسم این آدمها را گذاشتهام خادمان خاموش. آدمهای بیادعایی که بیهیچ چشمداشتی بعضی از مسئولیتها را به عهده میگیرند و خستگیناپذیر به آنچه که باور دارند عمل میکنند.»
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۲۰ در تاریخ ۱۳۹۵/۲/۱۳
نظر شما