از همین رو است که در روز 14مارس (24اسفند) که «روز جهانی حفاظت از رودها در برابر سدسازی» نام گرفته دوستداران طبیعت در سراسر جهان با برگزاری مراسم ویژه، نسبت به پیامدهای زیانبار ساخت این سازههای هزینهبر کممصرف هشدار میدهند. آنچه در پی میآید گزارشی است از وضعیت بحرانی رودهای ایران؛ وضعیتی که ساخت سدها رقم زده است.
مگر این سرزمین کهن چند رودخانه داشت که بیش از 500سد روی آنها ساختهایم، 200 سد در دست ساخت داریم و 300 سد در دست طراحی و مطالعه؟ شرکتهای مجری، پیمانکار و مشاور منتفع در سدسازی، به نام مردم رودهای کشور را قتل عام کردهاند و جوامع بومی و کشاورزان و عشایر و زحمتکشترین اقشار و طبقات این مردم، زیانکارترین بخش این معامله پرسود بودهاند. در این نوشتار نخست پیشینه سدسازی در کشور و سپس 5دهه ناپایداری در آبخیزهای کشور با سدسازی که به نابودی همه رودهای میهن عزیزمان انجامیده بررسی میشود.
پیشینه 2500 ساله سدسازی در ایران
پیشینه سدسازی در ایران به 2500 سال پیش بازمیگردد. بسیاری از نخستین سدهای دنیا در این سرزمین کهن ساخته شدند که از معروفترین آنها سدهای بهمن و شادروان است. نخستین سد قوسی جهان یعنی سد ایزدخواست در 41 کیلومتری جنوب اصفهان در دوره ساسانیان ساخته شد. همچنین بلندترین سد جهان تا اوایل قرن بیستم سد کریت طبس با 60 متر ارتفاع بود. ایرانیان سدسازان ماهری بودند اما با آزمودن سدهای پر از رسوبشده قدیمی، ایرانیان خردمندانه و از روی آگاهی 5سده پیش سدسازی را کنار گذاشتند و سایر روشهای پایدار تامین آب مانند قنات و آب بندان را گسترش دادند.
سدسازی مدرن
دور دوم سدسازی در کشور پس از کودتای 28 مرداد سال1332 و سقوط حکومت ملی، به دست شرکتهای چند ملیتی آمریکایی، انگلیسی، فرانسوی و... آغازشد. متأسفانه بیتوجهی به آزمودههای پیشینیان سبب شد تا تکنوکراسی ایران با شیفتگی به فناوریهای آموزه مدرنیزاسیون بنگرد و با وجود جوهره ضدتوسعه آن حتی پس از تحولات استقلالطلبانه ملی، بهدنباله روی از آن ادامه دهد. ساخت و ساز در آبخیزها در 5دهه گذشته 5 ویژگی عمده داشته است:
نخست آنکه سدسازیها بدون مطالعات جامع اکوسیستمی و بررسیهای منابع و مصارف حوضه آبخیز انجام شدهاند که در نتیجه ناپایداری شدیدی را برای همه آبخیزها- این اکوسیستمهای شکننده و بسیار پرارزش کشور- به ارمغان آورده اند. نمونههای زیادی از این نگرش نقطهای و غیرجامع در همه آبخیزهای کشور از آبخیزهای دامنههای شمالی رشته کوههای البرز، از گلستان و نرماب و تجن و بابلرود و سفیدرود و شفارود تا آبخیزهای اردبیل، همچنین آبخیزهای شرق و غرب آذربایجان در دوسوی دریاچه ارومیه تا آبخیزهای کردستان و زاگرس غربی تا خوزستان و نیز زاگرس شرقی در اصفهان ،کرمان، فارس و کهگیلویه تا هرمزگان، همچنین آبخیزهای شرقی کشور از خراسان تا سیستان و بلوچستان و... دیده میشود.
دو دیگر آنکه ساخت و ساز در آبخیزها بدون مطالعات مستنددرباره نیاز حقیقی و بررسی همه گزینههای ممکن تامین آب انجام شده است. سدهایی ساختهایم که برای زمینهایی که آبی هستند دوباره آب تامین کنند. مانند همه سدهای گلستان، مازندران، گیلان، آذربایجان، کردستان، کرمانشاه، لرستان و بخش بزرگی از سدهای خوزستان، اصفهان، کرمان، خراسان و... . نیز در همه سدهای ساخته شده بیتوجهی به سایر گزینههای تامین آب بهچشم میخورد تا آنجا که دیگر گزینههای تامین آب مانند قنات یا آب بندان یا روشهای مدیریت تقاضای آب و... را نه تنها ندیدهایم که قناتها و آببندانها که شیوههای پایدار تامین آب بهشمار میروند را تخریب کردهایم تا سدهای ناپایدار به شیوه مدرنیزاسیون آبخیزها ساخته شوند؛ البته با کارایی کمتر و هزینه و پیامدهای منفی بسیار بیشتر.
سوم دیگر آنکه مدرنیزاسیون آبخیزها بدون بررسیهای تخصیص مؤثر انجام گرفته است. ازاینرو به توصیه شرکتهای سدساز غالباً ناکارآمدترین روش تامین آب را برگزیدهایم. بیشتر سدهای ما الگوهای مثال زدنی از نامؤثرترین شکل تخصیص منابع ملی بهشمار میروند.
چهارم آنکه سدسازی در آبخیزهای کشور بدون بررسیهای هزینه مؤثر انجام شده است تا هزینهای نجومی که سالهای دراز بیش از یک سوم بودجه کشور را بهخود اختصاص میداد را صرف ساخت سدهایی کنیم که نهتنها پرهزینهترین گزینه تامین آب بودهاند که به توهم فراوانی آب در کشور دامن زدهاند و میزان مصرف سرانه در شهرها را تا چند برابر استانداردهای جهانی بالا میبرند.
و پنجم آنکه سدسازی در کشور فعالیتی بدون ارزیابی و ممیزی بوده است. پس از 50 سال سدسازی و پیشنهاد هزار سد، حتی یک نمونه ارزیابی تطبیقی کامل از یک سد انجام ندادهایم تا روشن شود که این فعالیت بسیار پرهزینه به اهداف اعلام شدهاش رسیده یا نه؟ بازدهی اقتصادی واقعی داشته است یا نه؟ مؤثرترین تخصیص بوده است یا نه؟ چه بر سر جوامع بومی مخزن سدها آورده است؟ چه بر سر کشاورزان و جوامع بومی دشتها و سیلابدشتها آورده است؟ بر سر عشایر پس از زیر آب بردن مراتع موروثیشان چه آورده است؟ چه تغییراتی را به اکوسیستمهای گوناگون مرتبط و وابسته با آبخیزها تحمیل کرده است؟ سدسازی چه پیامدهایی بر رودها، تالاب، دریاچهها و چاهه رودها داشته است؟ و آیا این فعالیت با قانون اساسی و نیز تعهدات کشورمان هماهنگ و همسو بوده است یا نه؟
اهداف سدسازی
اهداف اعلام شده برای ساخت سدها تامین آب کشاورزی، آب شرب، برق و کنترل سیلاب بودهاند. هدف ساخت بسیاری از سدهای کشور تامین آب کشاورزی بوده است. اما سدهای کشاورزی ما غالباً بدون مستندات واقعی برای شبکههای آبیاری و کشاورزی به مراحل تصویب و اجرا رسیدهاند. بسیاری از سدهای کشور را برای زمینهایی ساختهایم که بدون سد نیز اراضی آنها آبی بوده است.
سدهای البرز و تجن مازندران و نیز همه سدهای استانهای دامنههای شمالی البرز تا اردبیل و نیز سدهای آذربایجان، کردستان، کرمانشاه و... و نیز بسیاری از سدهای خوزستان، فارس، اصفهان، خراسان و... را به نام آبیاری زمینهایی ساختهایم که پیش از سد نیز اراضی آنها آبی بودهاند. به همین دلیل کشاورزان زیادی از زهدار شدن اراضی شان پس از ساخت و آبگیری سد زیان دیدهاند. نمونههای بسیار پررنگ آن در اراضی پاییندست سد زرینهرود و دیگر سدهای آذربایجان، جیرفت و سیستان مشاهده شده است.
میتوان پیشبینی کرد که اراضی پائین دست سد و تونل گاوشان نیز بهزودی با همین سرنوشت روبهرو شوند. دشتهای یادشده از سفرههای آب زیرزمینی سرشاری برخوردارند که ورود آب اضافی به افزایش سطح سفرهای که در چندمتری به آب میرسد و در نتیجه به زهدار شدن اراضی خواهد انجامید. جای شکرش باقیاست که گویا یک تا 1.5 میلیون از شبکههای وعده داده شده درزمان ساخت سدها، یا جانمایی نشدهاند و یا اجرا نشدهاند، وگرنه میزان کشاورزان خسارت دیده بسیار بیش از اینها بود. اما بدنیست یادآوری کنیم که شبکه کشاورزی قدیمیترین سد کشاورزی کشور یعنی سد دز را هم هنوز تکمیل نکردهایم اما سد دیگر پر از رسوب و ترک است و امکان بهرهبرداری از آن بسیار کم است.
ساخت سدهای کشاورزی با کور کردن قناتهای فعال و پایدار برای آبیاری همان اراضی و ساخت سدهای کشاورزی با تخریب آببندانها برای آبیاری همان زمینهایی که آببندانها آبیاری میکردند از دیگر اشتباهات ماست. گرچه سدها در مخزن خود آب زیادی را تبخیر میکنند اما قناتها که مخزنهای طبیعی زیرزمینی هستند آبی را تبخیر نمیکنند. با وجود هزینههای بسیار گزاف پرداخت شده از بودجه عمومی، میزان مشارکت سدها در تامین آب کشاورزی کشور شاید چند درصد بیشتر نباشد.
سدهای زیادی به نام تامین آب شرب شهرها و کلانشهرها ساخته شدهاند. سدهای کرج، لار، لتیان، طالقان، ماملو و دیگر سدهای ساخته شده از سوی سازمان آب منطقهای تهران نزدیک به 2 میلیارد مترمکعب از حقابه کشاورزان رودخانههای کرج، لار ، جاجرود، طالقان و... را بدون کسب اجازه غصب و برای مصارف شهری منحرف کردهاند. تهرانیها بیش از 4 برابر استاندارد سرانه مصرف دنیا آب مصرف میکنند و برای تامین سرانه 390 مترمکعب سازمان آب تهران مجبور بوده است که نیمی از آب مصرفی اهالی تهران را از آب زیرزمینی تامین کند؛ یعنی اگر سازمان آب تهران حقابه کشاورزان را اینگونه غیرعادلانه و به زور منحرف نکرده بود امروز تهرانیها باز هم میتوانستند با برداشت از آبهای زیرزمینی تا 2برابر استانداردهای جهانی آب مصرف کنند.
مصرف زیاد آب در آلودهسازی سفرهها و انباشت مواد شیمیایی خطرناک در چاههها بسیار مؤثر است و پیامدهای زیستمحیطی بسیار ناگواری دربردارد. به همین دلیل است که در کشورهای اسکاندیناوی بسیار پرآب، نهتنها هزینه استحصال آب بهصورت کامل که تا 10برابر آن نیز بابت تصفیه فاضلاب و پیشگیری از آلودگی دریاچهها و تالابها، از شهروندان گرفته میشود. اما گویا ما با شهرنشینان رودربایستی داریم از اینرو هر بلایی دلمان میخواهد سر کشاورزان و عشایر در میآوریم تا برای دهک بالای درآمد کشور آب رایگان تامین کنیم.
سامانههای مدیریت غیرسازهای و مدیریت تقاضای آب در نروژ، دانمارک و سوئد از نمونههای کارآمد مدیریت آب بهشمار میروند. سدسازی برای تامین آب شرب شهرها نامؤثرترین هزینه و نامؤثرترین تخصیص است. تهران 500 رشته قنات داشته که بازسازی آنها میتواند باردیگر تامین پایدار آب شهر و جبران بیعدالتی روا شده درباره کشاورزان حقابهبر کرج، شهریار، جاجرود و... را بهدنبال داشته باشد.
دیگر هدف اعلام شده برای ساخت سدها تامین برق بوده است. با وجود بودجه بسیار سنگینی که برای سدهای برقابی کشور هزینه کردهایم برقابیها تنها 7.5 درصد برق کشور را تامین کردهاند. برقابیها پرهزینهترین شیوه تامین برق هستند.
شبکههای انتقال برق از نامطلوبترین شیوههای انتقال هستند و برای سلامت انسان و سایر جانداران بسیار زیانبارند. متأسفانه ما تصمیمگیری را به شرکتهایی محول کردهایم که بدون توجه به معیارهای پنجگانه یادشده در آغاز این نوشتار، سدسازی را تنها راه دانستهاند و هیچ مقایسه و معیاری را نپذیرفتهاند. پیامدهای بسیار ناگوار برقابیها بر محیطزیست همانند همه دیگر سدها انکارنشدنی است.
سد بتونی دو قوسی کارون3 با ارتفاع 205 متر از پی و حجم کل 3 میلیارد مترمکعب با دریاچه به وسعت 48 کیلومتر مربع، دهها روستا و هزاران هکتار زمین کشاورزی و مرتع و جنگل در شمال شرق شهرستان ایذه خوزستان را به زیر آب برد. ساخت سد کارون3 در منطقه ایذه با آثار به جا مانده از دوران عیلامی از دیدگاه یادگارهای فرهنگی نیز خسارات زیادی دربرداشت.
فتوولتائیکها و نیروگاههای کوچک خورشیدی از پایدارترین روشهای تامین برق هستند که با توجه به سرزمین همیشه آفتابی ما شیوههای تامین برق بدون پیامدهای منفی زیستمحیطی و بدون هزینههای کمرشکن سدسازی بهشمار میروند. نگارنده در کشور همیشه ابری نروژ در شمالیترین بخش اروپا نیروگاههای گازی- خورشیدی کوچکی را مشاهده کرده است که از بسیاراندک ساعتها و روزهای آفتابی این کشور نیز بهرهبرداری کرده و برق یک محله یا شهری را تامین میکند.
چرا ما این کار را اینهمه به تعویق انداختهایم؟ چرا کارون4 را میسازیم؟ اگر سامانه درستی برای گزینهیابی و تخصیص مؤثر و هزینه مؤثر راهاندازی کرده بودیم، گزینههای بسیار ارزانتر و پایدارتر تامین برق مانند نیروگاههای گازی و یا سلولهای فتوولتائیک و نیروگاههای کوچک خورشیدی در این کشور پرآفتاب به برقابیها اجازه رقابت نمیدادند.
سدهای زیادی را ساختهایم تا سیلها را کنترل کنند بیتوجه به آنکه سدها در زمان سیلهای بزرگ به عاملی خطرناکتر از سیل بدل میشوند. شکست سد دشت در خراسان شمالی در مرداد 1380 متأسفانه تلفات انسانی و مالی زیادی بهدنبال داشت. اگر این سد وجود نداشت سیل بهروال عادی خسارات بسیار کمتری دربرمیداشت. در این حادثه روستای دشت و چندین روستای دیگر دچار خسارات جبرانناپذیری شدند. چاره سیل نه سدسازی که مدیریت غیرسازهای است. این مدیریت دربرگیرنده احیای جنگلها و پوشش گیاهی در آبخیزها، تهیه نقشههای پهنهبندی سیل و مدیریت توسعه در نقاط امن و نیز آموزش جوامع بومی و محلی برای رویارویی با سیل و کاهش خسارات است.
تامین آب پایدار بدون سدسازی
دانش بومی این سرزمین در زمینه دستیابی به منابع آب از درخشانترین فناوریهای جهان شناخته شده است. قناتهای ایران که طول آبراهههای آنها رویهم نزدیک به 3 برابر فاصله زمین تا ماه برآورد شده است از سوی سازمانها و مراکز جهانی مرتبط با توسعه پایدار شناسایی و ارزشگذاری شدهاند. ارزشگذاری و توجه به دانش بومی یکی از مهمترین سرفصلهای دستور 21کنفرانس ریو و سایر اسناد مربوط به توسعه پایدار را تشکیل میدهد. کاربرد قناتها در نواحی کم باران و نیز کاربرد آببندانها و سایر فناوریهای بومی این سرزمین کهن در نقاط پرباران و مرطوب استانهای شمالی تا اردبیل و نیز آذربایجان و غرب کشور روشهای پایدار تامین آب بدون سدسازی هستند.
بهبود کارایی مصرف آب
میانگین کارایی مصرف آب در کشور نزدیک به 35درصد است. شرکتهای سدساز تنها راه تامین آب را سدسازی معرفی میکنند اما اینکه آب تامینشده با هزینه بسیار زیاد یک سد چگونه مصرف شود دغدغه مدیریت سازهای آب نیست. هر تغییر کوچکی در رقم بالا به معنای دستیابی به منابع تازه آب است.
کارایی مصرف آب کشاورزی در بسیاری از کشورهای جهان حتی در کشورهای آفریقا وضعیت بسیار بهتری دارد. مدیریت بهبود کارایی مصرف آب به کمک راهکارهایی چون کاربرد ابزارهای مالی میتواند کارایی ملی مصرف آب در کشور را تا هدف 80درصد برنامهریزی کند. اینگونه مدیریت غیرسازهای و مدیریت تقاضای آب میتواند با هزینه بسیار کمتر از ساخت یک سد معادل حجم تنظیم همه یکهزار سد ساخته یا در دست ساخت یا در دست مطالعه کشور آب جدید در دسترس گذارد. تغییر کارایی مصرف آب تا 80درصد به معنای دستیابی به 40 میلیارد مترمکعب آب در هر سال بدون هیچ سدی است.
کاهش مصرف
برنامهریزی کاهش مصرف در شهرها از مهمترین راهکارهای مدیریت آب است که تاکنون به آن توجه نکردهایم. حذف یا سامانمند کردن یارانه آب به برقراری عدالت در چارچوب اصل 48 قانون اساسی کمک زیادی میکند. از سوی دیگر پرداخت هزینه آلودهسازی منابع طبیعی در اثر مصرف آب و آلودن آن به مواد شوینده و پاککننده نیز در کاهش مصرف و کاهش آلودگی محیطزیست در چارچوب اصل 50 قانون اساسی بسیار مؤثر است. کاهش مصرف شهرها ضرورتی است که نه تنها نیاز به احداث سدها را از میان میبرد و محیطزیست را سالمتر میکند، صرفهجویی بزرگی در بودجه کشور نیز بهشمار میرود.
بازچرخانی بازیافت و بازکاربرد آب
متأسفانه این جنبههای مدیریت آب را کاملاً ناگشوده گذاردهایم. سازمانهای مجری و پیمانکاران و مشاور آب تمایلی به این مباحث نشان ندادهاند، درحالیکه بازچرخانی و بازیافت و بازکاربرد آب از مهمترین دستورات توسعه پایدار است که نه تنها بسیار کمهزینهتر از ساخت هر سدی است که دسترسی به میزان قابل توجهی آب جدید را میسر میسازد. قیمت پایین و یارانه آب، صنایع و سایر مصرفکنندگان را برای تلاش در این زمینه بیانگیزه کرده است.
پیامدهای اجتماعی سدسازی
دستاورد سدسازی برای جوامع بومی آبخیزها بسیار اندک بوده است. حقابه میلیونها کشاورز و باغدار را بدون نظرپرسی و جلب رضایت آنان برای مصارف دیگر ازجمله شرب شهرها ضایع کردهایم. صدها هزار خانوار کشاورز و باغدار را با راندن اجباری از موطنشان در دریاچه سدها با سرنوشتی بسیار تلخ و ناعادلانه روبهرو ساختهایم. تصور کنید که در دریاچه سد کرخه با وسعت 160کیلومترمربع یا دریاچه سد کارون3 با وسعت 48کیلومترمربع چند هزار خانوار تولیدکننده کشاورز یا عشایر دامدار را از زمینهای موروثیشان راندهایم.
جستوجو و پژوهش در این زمینهها گویی چندان مرسوم نیست. سد البرز به تنهایی اهالی 13 روستای دهستان لفور با همه کشاورزی پررونق شالیکاری ، باغداری و دامداری را از حق معیشت و مسکن محروم ساخت. سدهای کشور میلیونها خانوار کشاورز مخازن خود را با سرنوشت بسیار تلخی روبهرو ساختند. کشاورزانی که زمینشان در پی ساخت سدی زهدار شد کم نبودند و نیستند. کشاورزان سیلابدشتهایی که پس از سد سفره آب زیرزمینی شان خشکید نیز کم نبودند و نیستند. عشایری که مراتع موروثیشان و مسیر کوچشان در مخزن سدها دفن شد نیز هرگز جبران خسارت نشدند. آیا جبران خسارت اصلاً میسر است؟
جوامع بومی وابسته به دهانه رودها در دریاها یا دریاچهها و تالابها نیز از ساخت سدها خسارت زیادی متحمل شدهاند. بارزترین آنها خشکیدن 180هزار هکتار از سطح دریاچه ارومیه است که روزگاری یکی از نقاط بسیار پر اهمیت گردشگری استان بهشمار میرفت. خانوارهای زیادی که در گردشگری این دریاچه سرمایهگذاری کردهاند مانند مهمانسراداران، مهمانخانهداران و... با خسارات زیادی در اثر کاهش شدید آب و تغییر ملموس اکوسیستم دریاچه روبهرو شدهاند. چه کسی پاسخگوی هزاران خانوار وابسته به گردشگری در دهانه بابلرود خواهد بود؟
نتایج 5 دهه بهسوی ناپایداری در آبخیزها
مدرنیزاسیون آبخیزهای کشور در 5 دهه گذشته نتایج بسیار ناسازگاری برجای گذاشته است. میلیونها خانوار جوامع بومی آبخیزها حقابه، مرتع، جنگل، خانه مسکونی، شیوه تامین معاش و...خود را در اثر سدسازی از دست دادهاند. بسیاری از اراضی پاییندست سدها شور و زهدار شدهاند؛ مانند اراضی میاندواب زرینه رود، اراضی شیب آب و پشت آب سیستان، اراضی دشتجیرفت، و... . سالانه نزدیک به 10 میلیارد مترمکعب از آب شیرین محدود کشور در پشت سدها تبخیر میشود.
10-5 میلیون هکتار از جنگلهای کشور در اثر سدسازی در آبخیزها از دست رفته است. دریاچهها و تالابهای کشور با وجود تعهد ما به معاهده رامسر و معاهده مقابله با بیابانزایی، دستخوش تغییرات ناموزون و ناسازگار بسیار زیاد تا مرز تخریب کامل اکوسیستم شدهاند. پارک ملی بختگان از سدسازیهای بیفایده آسیب بسیار زیادی دیده است.
دریاچه ارومیه دستخوش تغییرات خطرناکی شده است که عامل آن ساخت بیش از 40 سد در آبخیزهای 14 رودخانه ورودی به این حوضه آبریز است. تالاب چغاخور از سدسازی آسیبهای زیادی دیده است. تالاب گاوخونی با اکوسیستم ویژه و غنی آن دستخوش تخریب شده است. تالاب جزموریان با سدسازی در جیرفت آسیب بسیار زیادی را متحمل شده است و... . رودهای کشور، این شاهرگهای حیات در این سرزمین کهن، خشکیدهاند.با این حال آیا هنوز هم باید برای انقراض نسل رودها با سدسازی، بودجه اختصاص دهیم؟