به گزارش همشهری آنلاین، شورای همکاری خلیج فارس و روسیه اخیرا بیانیه مشترکی صادر کردند که در آن از موضع امارات درباره جزایر سه گانه ایرانی حمایت شده است. این حرکت غلط و محکوم روسیه با واکنش های متعددی از طرف مسولان، نخبگان و عموم مردم ایران مواجه شده است و تحلیلگران مختلفی دیدگاه خود را درباره چرایی این اقدام غلط روسیه منتشر کرده اند.
محمدجواد لاریجانی کارشناس ارشد مسائل بین الملل و دیپلمات اسبق کشورمان در این باره گفتگویی انجام داده که به شرح زیر است:
درباره موضعگیری اخیر روسیه در بیانیه شورای همکاری کشورهای خلیج فارس و همچنین مسئله قفقاز که چند سالی است مطرح شده، بنظر شما نقش و موضع روسیه چه اهمیتی دارد و اساساً صورتبندی ماجرا در منطقه قفقاز چیست که باید نسبت به آن حساس بود؟
ابتدا بحث را درباره روابط با کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس آغاز میکنم چون اخیراً موضعگیری شورای خلیج فارس با حضور وزیر خارجه روسیه واکنشهای مختلفی را برانگیخت؛ اولاً به نظر من کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس به علت ضعف قدرت ملی که دارند و وابستگی نهادینه شدهای که در ساختارشان هست، از طریق نزدیکی به آمریکا و برخی دول غربی _ولو بصورت سوری و نمادین_ احساس قدرت میکنند!
این ویژگی کشورهای وابسته است و به نظر آنها این کار، بعنوان یک عنصر مثبت در تعامل با جمهوری اسلامی به نفع آنها خواهد بود و مصداق همان طنز معروف است که "من آنم که رستم بود پهلوان" و جبران آن احساس ضعف تاریخی و هویتی و نظامی هست که همیشه نسبت به جمهوری اسلامی داشته و دارند، در حالی که ما قائل به قدرت ملی خودمان هستیم و این از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی است.
ما همواره با کشورها رابطه داریم اما براساس منافع ملی و احترام متقابل نه براساس وابستگی؛ دقیقا همین خصیصه است که جمهوری اسلامی را به یک شریک پایدار در صحنه جهانی تبدیل میکند؛ ضمناً ما معتقد هستیم که مناقشات مرزی باید بین دو کشور از طریق مذاکرات دوستانه حل شود و نقش قدرتهای خارجی منطقه نه تنها مشکلگشا نیست که مشکل آفرین هم هست؛
از طرف دیگر نزدیکی کشورهای خلیج فارس به ایران مورد تایید و نظر ما هم هست و از آن استقبال میکنیم چراکه جنبههای مختلفی دارد یعنی یک بازی چند سویه است؛ از یک طرف ناکامیهای وسیع کشورها در پیروی از سیاستهای شکستخورده آمریکا و غرب صهیونی در عراق، سوریه، یمن و افغانستان را شاهد بودیم که خسارات مالی زیادی دیدند و موفق هم نشدند؛ این بهتنهایی یک عنصر کلیدی است که کشورها به سمت ایران بیایند.
از طرف دیگر توجه این کشورها به چین و روسیه بدون همراهی واشنگتن شدنی نیست؛ یعنی واشنگتن به نحوی با این نزدیکی لااقل در کوتاه مدت موافقت دارد و دلیلش این است که احساس میکند با نزدیک شدن این کشورها به روسیه و چین به نحوی نیاز آنها به نزدیکی با ایران کاهش پیدا میکند و با همین مانورهای خاص مانند تشکیل شورای همکاری خلیج فارس با حضور چین و روسیه، موجب دلتنگی ایران و کندی روابط کشور ما با چین و روسیه میشود.
مواضع ما البته آنطور که گفتم روشن و اصولی است. ما با کشورها براساس منافع مشروع و متقابل و نه وابستگی کار میکنیم. از طرفی دفاع و صیانت از منافع ملی ما یک وظیفه است و وظیفه ذاتی کشور است و در این مسئله مضایقه هم نمیکنیم؛ از طرفی بازیهای بین المللی را هم خوب میفهمیم و در پیگیری منافع خودمان فریب نمیخوریم.
اینجا نکته دیگری هم بگویم که در شطرنج روابط بینالمللی یک تئوری وجود دارد که ریشهاش در تئوری بازیهاست! قومیتهای کشورهایی که دارای مبنای ثابت برای استراتژیشان هستند در دراز مدت برنده هستند و کشورهایی که به طور مقطعی و در فرصتهای خاص مانورهای پیچیده خاصی میدهند ممکن است در کوتاه مدت منافعی داشته باشد ولی در دراز مدت این بازی بینالمللی برایشان نفع زیادی نخواهد داشت؛ لذا کشورهای دنیا باید وقتی با جمهوری اسلامی کار میکنند شأن و چهره ما را بشناسند.
ما کشوری هستیم که روی فرصت طلبیهای مقطعی مانور نمیدهیم چراکه شأن ما چنین ایجاب میکند. شما ادبیات من را میشناسید؛ شأن ما، شأن ام القرایی است و ما در دنیا پرچمدار عدالت بین المللی هستیم.
دکترین «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ» داریم و اینها با حرکتهای مقطعی سازگار نیست لذا من میخواهم بگویم به تدریج از جمهوری اسلامی در صحنه بینالمللی رونمایی زیبایی صورت میگیرد یعنی اگر کشوری دنبال رابطه پایداری است که با دخالت سایر کشورها و نفوذ آنها بالا و پایین نمیکند با جمهوری اسلامی میتواند رابطه داشته باشد؛ نه دخالت و فشار آمریکا این رابطه را خراب کند و نه فشار کشور دیگر و این یک شأن بسیار بالایی است و این شأن را نباید با هیچ چیزی معامله کنیم.
در مورد قفقاز هم که اشاره کردید باید بگویم این مسائل از سرچشمههای مختلفی نشأت میگیرد؛ یکی از هم پاشیدگی شوروی سابق به طور طبیعی موجبات یک عدم استقراری در کل منطقه قفقاز شد و هنوز این منطقه چهره ثابت خودش را به دست نیاورده است.
نکته دوم بعضی کشورهای همسایه ما هستند که آنها در سیاست خارجی یک نوسان بسیار شدیدی دارند ولی عمدتاً ماشینهایشان در مدار منافع آمریکا پارک شده است و اگر چه گاهی مواضع به ظاهر ضدآمریکایی و مستقلانه میگیرند اما تقریباً عمر این مواضع دو تا سه هفته است و بعد از آن معکوس میشوند. این کشورها تنها عنصری که به آن چسبیدهاند همزیستی زبانی و قومی است که آن هم چندان زیاد نیست یعنی مثلاً هم زیستی قومی و زبانی مردم ترکیه با مغولستان خیلی بعید است؛ اگرچه ریشههای کلمات پایه های ترکی دارد ولی آنقدر تفاوت در فرهنگ و زبان و تاریخ و همه چیز وجود دارد که بستن اینها فقط به یک ریشه چند لغت ترکی به هیچ وجه کفاف نمیکند.
میخواهم بگویم مسائل آن منطقه مسائل پیچیدهای است؛ در منطقه سین کیانگ مغولستان ما با یک جریان خطرناکی از سلفی گری روبهرو هستیم که به هیچوجه به نفع هیچ کشوری نیست؛ البته فشار بر روی مسلمانها سبب شده که این جریان رشد کند و اگر در این کشور فشار نژادی از جهات مختلف نبود هرگز این اتفاق نمیافتاد.
نکته بعد مسئله سرپلهایی است که آمریکا میخواهد در این منطقه بزند که در بعضی کشورها موفق بوده مثل قرقیزستان؛ منتها به علت ناپایداری خود این کشورها این سرپلها هم سرپلهای محکمی نیست. ناپایداریهای بسیار قومی و سیاسی وجود دارد، نفوذ وسیعی که روسیه امروز در همه کشورها دارد سبب شده که این سرپلها چندان قوت نداشته باشد. نقش عنصر صهیونی هم در این زمینه بد نیست که مورد توجه قرار بگیرد. اگرچه این نقش باز هم اهمیتش نباید خیلی بالا گرفته شود مثلاً تحرکات آنها در مورد جمهوری آذربایجان! این تحرکات قطعا تحریک آمیز است.
جمهوری اسلامی و سیاستهایش تولید فشارهای عظیمی به رژیم صهیونیستی کرده نه اینکه ما باعث آن باشیم بلکه خود انقلاب ما این منطق را پخش کرده و به دکترین انقلاب و دکترین مقاومت که پرچمدارش هستیم برمیگردد و الا کمکهای تسلیحاتی مرحله بعدی است.
آنچه در کرانه باختری میگذرد _ اگرچه مانور رسانهای کم انجام شده _ اما حقیقتاً یک حادثه بسیار عظیم و بسیار تاثیرگذار در احقاق حقوق فلسطینیان است لذا من مجدداً میخواهم جمعبندی کنم که مسائلی که در منطقه ما میگذرد یک شطرنج با بازیگرهای چند وجهی است و عدم استقرار فراوانی را دارد.
ما به علت اینکه مبنای کارمان، بر مبنای حضور است و بازیگری ما دارای یک پایگاه استراتژیک، ثابت و محتمل هست ان شاءالله نتایج مهمی در آینده خواهد داشت. ما نوسانهای مقطعی را با منافع دراز مدت باید ارزیابی کنیم.
کاری که روسیه یا چین انجام داد آیا یک اشتباه محاسباتی و ندانستن دقیق ماجراست یا بخشی از بازی و استراتژی آنها درباره ماست؟
به نظرم اشتباه محاسباتی نیست، آنها یک استفاده سریع مقطعی را به یک استفاده طولانیتر ترجیح دادند چون متوجه بودند این قضیه روابط آنها با این کشورها انتهای خیلی روشنی ندارد و آنها هم متوجه هستند روابط چین با عربستان فقط تا جایی که آمریکایی ها او را قبول داشته باشند پیش میرود؛ آنها این را کاملاً میفهمند که دولت عربستان توان این را ندارد که در برابر خواست آمریکا بایستد و در کوتاه مدت آمریکاییها میخواهند نیاز روسیه در اتکایش به ایران کاهش پیدا کند و با این موضع گیریها ایران دلخور شود اما در دراز مدت، روسها و چینیها میدادند روابطشان در این منطقه با پارامترهای حضور و نفوذ آمریکا بسیار محدود است؛ اینها همین فرصت فعلی را گفتند استفاده کنیم چون آینده معلوم نیست چیست و درست عکس روابط با ایران است.
روابط با ایران آینده بسیار خوبی دارد چون کسی روی ما نمیتواند نفوذ داشته باشد و روابط با ایران پایدار است و دنبال این مانورهای سیاسی با ایران نیستند؛ در عین حال به نظرم اشتباه آنها باید محکوم شود یعنی آنها هم شأن خودشان را پایین آوردند.
کشورهایی با وسعت چین و روسیه نباید برای منافع خیلی کوچک سریع اقداماتی کنند که در سطح کشورهای ضعیفتر و کوچکتر هست و باید در روابطشان اعتمادسازی کنند لذا مواضع وزارت خارجه ما در این زمینه و محکوم کردن این اقدامات کاملاً معقول است.
یعنی روسیه و چین هم در پازل اشتباهی قرار گرفتند که بخشی از سناریوی آمریکا بود؟
دقیقاً؛ اینها به امید جذب منافع کوتاه در پازلی که آمریکا طراحی کرده بازی کردند و به نظرم هر دو فریب خوردند و زمان این فریب را نشان میدهد یعنی اگر فکر کرده باشند که کشوری مثل امارات یا عربستان یا بحرین و کویت و... دیگر از آمریکا فاصله گرفتند و میخواهند مستقلاً عمل کنند به نظرم فهمشان از شرایط کاملا قابل سوال است.
نظر شما