به گزارش همشهری آنلاین، فرهیختگان نوشت: فرد موثری است. نیازی به معرفی ندارد. پیشنیاز گفتوگو با وی این بود که در پرسیدن صریح باشم. که در پاسخ دادن صریح باشد. اگرچه این روزها مساله موقوفه گوهرشاد برسر زبانهاست اما این فرصت خوبی بود تا عملکرد چندسال اخیر آیتالله علمالهدی مورد سوال قرار گیرد. در پایان گفتوگو اگرچه ایشان با انتشار و شفافسازی صورت مالی و هزینهکردهای این موقوفه مخالفتی نداشتند، اما علیرغم پیگیریهای متعدد، مدیرکل اوقاف و امور خیریه خراسان که وکیل آیتالله علمالهدی در امور موقوفه محسوب میشود، با انتشار این مقوله مخالفت کردند. این مرقومه، نه به معنای مناظره و مصاحبه، بلکه یک گفتوگوی دوجانبه با آیتالله علمالهدی برای شنیدن نظرات ایشان پیرامون سوالاتی بود که بسیاری از منتقدان دربارهاش حرف میزنند.
عدهای من را نهی میکردند از این گفتوگو، برداشتشان این بود که این مصاحبه درنهایت تبدیل میشود به یک گفتوگوی یکطرفه که قرار است یک طرف پیروز و طرف دیگر شکست بخورد و برداشتشان این بود که قطعا من طرف پیروز ماجرا نخواهم بود. با این حال برای روشن شدن ذهنیت مخاطب عرض میکنم که مدت زیادی درپی گفتوگو با شما بودم. سوالات از چند منظر طرح شده است؛ یکی برمبنای نظرات کارشناسان و منتقدان و منظر دیگر، سوالاتی است که مردم به تداوم و تواتر میپرسند اما پاسخ مشخصی دریافت نکردهاند. ناگفته نماند که بخشی از مخاطبان هم به بیاثر بودن این گفتوگو در شرایط فعلی جامعه تاکید دارند و موکدا اصرار دارند که این گفتوگو فایدهمند نیست. من میخواهم از اینجا گفتوگو را شروع کنم که اساسا چرا در یک جامعه ناامیدی رواج مییابد و تا جایی پیش میرود که حتی گفتوگو را بهعنوان ابزار موثر رفع فاصله اجتماعی، بیاثر میبیند؟
اصل در بشر، امیدواری است و براساس امید زندگی میکند. کشاورزی که محصولی را میکارد، به امید برداشت منتظر میماند. در فعالیتهای اجتماعی هم همین است. «ناامیدی» از جایی دیگر به یک ملت تلقین میشود. مردم ناامید نمیشوند مگر اینکه کسی آنها را ناامید کند. شما این را در نظر بگیرید که زندگی مردم به لحاظ اقتصادی و سیاسی یا هر بعد دیگر، قابل مقایسه با ۴۳ سال پیش نیست و رشد داشته است اما دشمن بهدنبال القای ناامیدی به مردم است. در یک نظام مردمسالار دینی تنها عاملی که میتواند مردم را از نظام جدا کند، همین ناامیدی است.
عملکرد دولتها یکی از عوامل ایجاد ناامیدی است. اگر تغییر مطابق آنچه وعده داده شده است رخ ندهد، باعث ناامیدی است. به دولت آقای روحانی انتقادات زیادی را وارد میدانستید یا حتی دولت دوم احمدینژاد. عملکرد دولت سیزدهم را چطور ارزیابی میکنید؟ پاسخ به این سوال از این منظر که شما نسبت فامیلی با آقای رئیسی دارید حائز اهمیت است.
طرح دولتها و اداره کشور همیشه با مشکلاتی مواجه بوده است که طبیعی هم هست. هرکسی با هر اخلاصی هم که بخواهد طرحی را پیش ببرد، بالاخره امکان دارد به بنبستهایی بخورد که کار پیش نرود.
در دولتها دو مشکل عمده وجود داشت؛ یک وقت افراد در یک بینش مخالف با مقاممعظمرهبری قرار میگیرند. مشکلی که با دولتها داریم بیشتر از این زاویه است وگرنه همه دولتها طرحهایشان گاهی مشکلاتی دارد و به مسائلی برمیخورند. اما برخی دولتها در اعمال و برنامههایشان در مخالفت با رهبری بودهاند. در دولت آقای احمدینژاد نهتنها حمایت کردم، بلکه بنده هزینه شدم تا ایشان رای بیاورد. خود ما طرفدار سرسخت بودیم. اما در اواخر دولت، ایشان با رهبری در زاویه مخالفت قرار گرفت و این موضوع پیش رفت و به جایی رسید که انحراف ایشان از خط رهبری بین مردم علنی شد. ما که نوکر جریانهای سیاسی نیستیم، ما نوکر ولایتیم. طبیعتا وقتی کسی بخواهد راهش را از خط ولایت جدا کند ما با ایشان درگیر میشویم.
از زمان آقای مشایی به بعد انتقادتان از احمدینژاد قوت گرفت؟
در مسائل مختلف. مشایی و دخالتش در امور هم تا حدودی قابل تحمل بود. منتها از یک زمانی به بعد دیگر احمدینژاد خودش معلم مشایی شده بود و در موضع سرسختانهای در مقابل رهبری قرار گرفت. حتی برخی به من خُرده میگرفتند که شما در حمایت از احمدینژاد اشتباه کردید. بیان میکردم که احمدینژاد این نبود و شرایط قدرت او را به اینجا رساند. اسب قدرت که ایشان سوار بود، رم کرد و او را به در و دیوار زد، تا اینکه در برابر رهبری ایستاد. بنابراین برخورد ما با دولتها سر این موارد است، نه طرح و برنامهها. در دولت روحانی مطرح کردند که شلوغی مشهد در آن سالها از طرف ما بوده است و ما مردم را علیه دولت تهییج کردیم. درصورتیکه شلوغیها ابتدا در تهران بود و نه مشهد. هفته قبلش هم در نمازجمعه گفته بودم که اهانت به رئیسجمهور شرعا جایز نیست چون رئیسجمهور منصوب حجت امام زمان(عج) است و کسی حق ندارد توهین کند.
خاطرتان هست که روحانی با تکیه بر کدام حرف شما، این گمانه را مطرح کرده بود؟
در مواضع مختلف نسبت به دولت ایشان نقدهایی داشتیم و همین بهانه به دستشان داده بود. استانداری وقت به من گفته بود که از دفتر رئیسجمهور خواستهاند که شرح گفتههای شما را برای آنها بفرستیم، حتی شنیدم که ایشان کلاسوری تهیه کرده از نقدهایی که من علیه دولت مطرح میکردم و گفتند میخواهد این را ببرد محضر آقا. درمقابل البته ما هم حمایتهایی که از دولت داشتیم را سرجمع کردیم و برای دفتر آقا فرستادیم. آن مقداری که من از آن دولت حمایت کردم، از دولت سیزدهم نکردم. الان فکر میکنند چون رئیس دولت قوم و خویش من است، من به دولت نقد نمیکنم. چشم نقدبین ندارند اینها. در صورتی که سه هفته حرف من مساله معیشت مردم بود. حتی وقتی وزیر اقتصاد مشهد بود به ایشان گفتم خودتان اقتصاددان هستید و متوجه هستید که مقصد اقتصاد کلان با اقتصاد خرد فرق میکند. مساله ثبات معیشتی برای ما مهم است. اینکه معیشت را به مسائل اقتصاد کلان گره زدید؛ مخالفیم. منتها مشکلی که داریم این است که مردم خطبههای ما را گوش نمیدهند، نمازجمعه هم که شرکت نمیکنند و حتی خطبهها را از تلویزیون گوش نمیدهند ولی در عوض هر چیزی که دیگران نوشتند و آن را تیتر کردند، همان را به حساب ما میگذارند. خب ببینید؛ کسی این پنج جلسه را که ما برای معیشت به دولت سیزدهم نقد کردیم نمیبیند و فکر میکنند ما به دولت نقد نمیکنیم.
جدیترین انتقادی که به دولت دارید فقط بحث معیشت است یا انتقاد دیگری هم دارید؟
باز شما را ارجاع میدهم به دولت اول آقای روحانی که وزیر بهداشت طرحی داشت برای خانواده که ما چندین بار از این طرح حمایت کردیم. یا مثلا الان دولت فعلی در روابط بینالملل موفق بوده است؛ روابط بینالملل دیکتهشده قبلی را دنبال نکرده است. در بعضی مواضع فرهنگی هم مثل عفاف و حجاب جلو نیامده و به آن نقد دارم که چرا در مسائل فرهنگی مرتبط با عفاف و حجاب، هم دولت و هم مجلس و هم قوه قضائیه جدیتر از این برخورد نمیکنند. لایحه عفاف و حجاب را بنده در خطبهها نقد کردم و لایحه را برگرداندند. در جریان اقتصاد کلان دولت موفق بوده است، مساله ارز ۴۲۰۰ تومانی و گرفتن یک بازار از دست سودجویان مساله کوچکی نبود. در عین حال الان مساله ما «اقتصاد معیشتی» است. من یک منطق اقتصادی دارم و آن این است که مساله ثبات معیشتی به توسعه اقتصادی نباید گره بخورد. این دو با هم فرق میکند.
این ضعف را متوجه کابینه دولت سیزدهم میدانید یا ضعف در طرح و راهکارها؟
یکی از نقاط قوت دولت تلاشهای خستگیناپذیر دولت است در محرومیتزدایی. این در دولت قبلی نبوده است. اینکه تصمیمات سفر اول دولت به استانها تا زمانی که سفر دوم رخ میدهد به نتیجه رسیده ارزشمند است. کابینه طوری است که از عرصه دانش به این عرصه آمدهاند. بعضی را از قدیم میشناسم که دانشجوی من بودند. آدمهایی که بهروز و متدین هستند. خب اینها باید بیایند اصل مساله معیشت را از توسعه اقتصادی جدا کنند.
مدیریت معیشت مردم هم کار سادهای است، کار مشکلی نیست. مثلا حل مشکل خودرو خیلی سادهتر از اینهاست؛ با ایجاد یک میدان رقابت توان خارجی با یک توان بالای داخلی و توسعه میدان رقابت، مشکل بازار خودرو حل میشود. خب باید دولت ریسک کرده و این توسعه رقابت را ایجاد کند. در ماجرای مسکن همین فرمان دولت درست است فقط باید سرعت بیشتری بدهد. چیزی که درآمد مسکن را بالا برده، درآمد مترتب بر مسکن است. اگر بتوانیم آن را کنترل کنیم مشکل مسکن هم حل میشود. هر چیزی یک راهی دارد.
آیا دولت سیزدهم یا واسطهای از شما برای انتصابات دولتی در استان خراسانرضوی نظرخواهی کردهاند؟ این ذهنیت که شما در انتصابات ورود میکنید از کجا نشات میگیرد؟ از انتصاب استاندار خراسان و حمایت از رئیس اوقاف بگیرید تا حمایت از عدم تغییر رئیس کل سابق دادگستری یا حتی معاونتهای استانداری خراسانرضوی...
نظر ما را چهجوری میگیرند؟ در جاهایی که تردید دارند میپرسند که «شما این را تایید میکنید یا نه؟» جایی که تردید ندارند سوال نمیکنند. رئیس دادگستری جدید را اینجا مشخص کردند، یک سوال هم از من نکردند. برای استاندار از من سوال کردند که ایشان چطور آدمی ست؟ و من فقط گفتم «ایشان فرمانده سپاه بوده، آدم باتقوایی است، متدین است.» شاید در مقام مشورتکننده با من مشورت کنند اما اینکه بگویند مثلا با نظر شما میخواهیم فلان شخص را منصوب کنیم، خیر؛ اینگونه نبوده است.
جایی که شما آن شخص را تایید نکنید، باز هم آن نهاد یا قوه، آن انتصاب را انجام میدهد؟
بعضی افراد را من التماس کردم که این فرد به درد استان ما نمیخورد اما باز هم کار خودشان را کردند. اینطور نیست که معطل اراده ما باشند. ضمن اینکه مقاممعظمرهبری نمایندههایشان را از دخالت در انتصابات مقامات استانی و دولتی نهی کردند. خب این دستور رهبری است که ما نباید دخالت کنیم.
پس این گمانه که آقای علمالهدی در عزل و نصبها دخالت دارند از کجا آمده است؟ مثلا اینکه رئیس دادگستری سابق بهواسطه تاکید شما در این سمت نگه داشته شده بود.
دروغ است.
ولی شما در جلسهای که با تعدادی از مطالبهگران داشتید، عنوان کردید که «آقای صادقی را خواستند بردارند ولی من مانع شدم.»
ممکن است در آن جلسه انتقادی کرده باشند به آقای صادقی و من نپذیرفته و رد کرده باشم. در زمانی میخواستند رئیس دانشگاه فردوسی را تعیین کنند انجمن صنفی اساتید دانشگاه شخصی را معین کردند. نامهای برای من نوشتند که این فرد را برای ریاست پیشنهاد میدهیم. من در ذیل نامه یا ضمیمه این نامه، به وزیر نوشتم که این فرد را اساتید پیشنهاد میدهند و من این فرد را به دیانت میشناسم و درنهایت نوشتم والامرو الیکم. یعنی تصمیمگیری با خود شماست. این نامه به اسم من پخش شد درصورتیکه این نامه ذیل آن نامه اساتید بوده است. اتفاقا آقای وزیر علوم این آقا را منصوب نکرد و کس دیگری را منصوب کرد.
میدانید که منتقدان زیادی دارید. میدانید که منتقدانتان از چه گروه یا طیفهای اجتماعی هستند یا مهمترین انتقادهایی که به شما وارد میدانند، چیست؟ گویا خودتان معتقدید که آنچه به شما نقد میشود از ناحیه معاندان و شبکههای دشمن است و آن هم به علت اینکه شما از ولایت دفاع میکنید. اما آنچه من مطلع هستم شما در بین متدینان، کنشگران، روحانیت و ... هم منتقدانی جدی دارید.
انتقاد یکچیز قهری برای یک انسان فعال است. از «دیوار» هیچکس انتقاد نمیکند ولی برای «در» همه حرف میزنند. در عرصه اجتماعی هرکسی بخواهد فعالیتی کند، طبیعی است که نقادانی دارد. اینطور نیست که بگویم منتقدان تماما ضدانقلاب هستند؛ خیر. منتها منتقدانی که در فضای باز انتقاد میکنند این را مدنظر داشته باشند که از این انتقاد ولو بحق آنها چه کسی بهرهبرداری میکند؟ وقتی بیبیسی و ایراناینترنشنال حرف اینها را منتقل میکند باید بدانند که همصدا نشوند با اینها. من و شما اگر به هم انتقاد داریم که نمیرویم سر چهارراه یقه هم را بگیریم. ما برادریم. اینکه حرف در فضای مجازی بپیچد مثل یقه گرفتن سر چهارراه است. الان اگر مجموعه انتقادها به بنده را بررسی کنید، میبینید که درصد بسیار کمی از سوی متدینان و دوستان است. مدیرکل اطلاعات استان سال ۱۴۰۱ آمد پیش من و گفت در یکماه ۳۳ هزار پست و پیام علیه شما بیان شده است. هزار نفر هم فعال بودند ولی ۲۰ درصد مربوط به داخل و ۸۰ درصد خارجی بوده است. حالا گاهی این ۵ درصد دوستان طوری انتقاد میکنند که ۹۵ درصد دشمن اسلام با اینها همنوایی میکنند.
آیا تابهحال این انتقادها منجر شده که در جایی عملکردتان را تغییر دهید؟
اگر بنده عملکردم مستدل بوده است، هیچوقت با یک انتقاد جابهجا نمیشده است. اگر به استدلال من ایرادی بگیرند، تجدیدنظر میکنم ولی گاهی از من چیزی را نقل میکنند که نتیجه آن استدلال است. میگویند چرا این حرف را زدید؟ خب درصورتیکه استدلال من را نشنیدند. یکبار از دفتر آقا زنگ زدند که گفتند فلانی علیه دولت حرف زده است. آقا گفتند بروید نوارش را بیاورید. بعد که گوش کردند گفتند بروید سوال کنید که مدرک این حرفتان چه بوده است؟ خود آقا که ولی امر مسلمین است، اینطور برخورد میکنند. در مواردی هم بوده که به من نقد شده نسبت به یک جمله و من ابتدا قبول نمیکردم که این جمله از من است. بعد که بررسی کردم دیدم درست است و نقد را قبول کردم.
تابهحال بررسی کردهاید که ببینید ریاست شما بر شورای فرهنگ عمومی استان منجر به بهبود شاخصهای فرهنگی شده است یا نه؟
نماینده ولیفقیه رئیس شورای فرهنگ عمومی است و من از این ۱۸ سالی که امامجمعه بودم، پنجسالش را فقط ریاست شورای فرهنگ عمومی بودم. نماینده ولیفقیه پیش از من ریاست را به استاندار داده بودند. از وقتی ما وارد شدیم، دیدیم این شورا بههیچوجه قدرت اجرایی ندارد. تا الان برای شاخصها جلساتی گذاشته شده اما مصوبات بر زمینمانده، چون باید در مرکز (تهران) تصمیمگیری میشده است. با آقای خسروپناه دو، سه جلسه مفصل درباره این ساختار صحبت کردیم، قرار شد در شورای انقلاب فرهنگی ساختار شورای فرهنگ عمومی را بههم بریزد. اینجا در مشهد شورای فرهنگ عمومی باید مستقل باشد. در اینجا که ما نهادهایی مثل آستان قدس و حوزه علمیه را داریم، اینکه با همان ساختار مشابه یک استان کوچک بخواهیم کار کنیم، متفاوت است. ساختار ما باید مستقل باشد؛ هم از لحاظ برنامهوبودجه و هم تصمیمگیری و اجرا.
نقش شما در انتخابات شورا و مجلس همیشه بحثبرانگیز بوده است. متاسفانه این رویه در کشور وجود دارد که نمایندگان ولیفقیه در انتخابات موضع دارند، تا جایی که بعضا منجر به دخالت میشود. در این میان، نقش شما همیشه موردبحث بوده است. منتها توقعی که مردم دارند، این است که نماینده ولیفقیه هم مثل خود آقا بیطرف در انتخابات وارد شود. اما به عملکرد شما انتقاد جدی میکنند، مبنیبر اینکه شما از یک گروه خاصی حمایت کردهاید و حمایت شما منجر به رایآوری این گروه شده است. اینکه وقتی یک پدر به یک فرزند لبخند میزند و به دیگری نه، یعنی آن فرآیند را تایید میکند.
متاسفانه اینطور است که مشهد یک کدخدا میخواهد اما نه برای کدخدایی، بلکه برای اینکه همهچیز را گردن او بیندازند و خرابیها را به او نسبت بدهند. زمان مرحوم طبسی هم همین بود، قبل از انقلاب هم همین بود. گروههای سیاسی کمکاری خودشان را گردن ما میاندازند. اینجور موارد را حاضرم مورد به مورد جواب بدهم. چه در زمان مرحوم طبسی و چه بعد از آن، من اعلام کردم که بنده هیچ لیستی ندارم. اگر میتوانند ثابت کنند که من گروهی را بالا کشیدم و دیگری را پس زدم، بیایند ثابت کنند. در شورایشهر بنده هیچ وقت از شورای ائتلاف حمایت نکردم. بعد از انتخابات با شورای ائتلاف جلسه گذاشتم و علت اینکه گفتم شورای ائتلاف مورد تایید من است، این بود که عدهای اجازه نمیدادند افراد منتخب وارد شورا شوند و کار را شروع کنند. با وزارت کشور تماس گرفته و ایجاد شبهه کرده بودند. بنده برای اینکه این ماجرا را تمام کنم این جلسه را گذاشتم. این افراد منتخب من نبودند، چهبسا اگر قرار بود انتخاب کنم، این افراد را انتخاب نمیکردم.
سکوت شما هم در قبال پروسه و روند شورای ائتلاف را هم تایید این روند میدانند. شما هیچوقت جریان هوالمطلوب را نقد نکردید.
اولا که هوالمطلوب جریان نیست. شما لیست بدهید و بالاش بنویسید هوالمطلوب. این را که بهصورت جریان درآمده است، قبول ندارم.
بالاخره هوالمطلوب سازمان دارد و افراد سازمان مهمند.
خود این افرادی که منتقد هوالمطلوب هستند باید بیایند این را بههم بزنند. بنده بگویم کسی هوالمطلوب ننویسد؟ خب چرا بگویم؟ یا مثلا بگویم هرکسی نوشت هوالمطلوب صلاحیت ندارد. باز هم همین ایراد که گروهی را پس زدم به من وارد میشود. در انتخابات، حرف من این بود که در یک دوره دوستان ما با هم به وحدت نرسیدند و این باعث شد رقیب و جریان غیرهمسو رای بیاورد. حرف این بود که اتحاد کنید. یک عده گفتند ما در فرآیند اختلاف داریم، گفتیم شما پیشنهاد بدهید. بعد ادعا کردند در فرآیند تقلب شده است. خب با ادعای تقلب چه برخوردی باید بشود؟ لکن در این انتخابات پیش رو بنای من این است که در همین حد هم وارد انتخابات نشوم. با هیچکس جلسه نگذارم و حرف نزنم. خودشان میدانند و خودشان.
با توجه به در پیش بودن انتخابات مجلس، تکرار راهکار قبلی اصولگراها درباره اصلحگزینی را تایید میکنید و کارآمد میدانید؟ این را هم درنظر داشته باشید که نتیجه این فرآیند، آن چیزی شده است که در شورایشهر مشهد میبینید که کارشناسان آن را قابلقبول نمیدانند. آیا این فرآیند را قابلقبول میدانید؟
درنهایت باید یک فرآیند داشته باشیم. اگر فرآیند ایراد داشته باید رفع شود یا راه دیگری پیدا شود. منتها این را که از هم جدا بشوند، من تایید نمیکنم. منتها بنده بهخاطر مسائلی که پیش آمد دیگر در همین حد هم دخالتی نمیکنم.
با توجه به اینکه شورای ائتلاف با عنوان شما خیلیجاها تبلیغ کردند، البته شما شاید بگویید کار اشتباهی کردند، این را هم اذعان دارید که عملکرد قابلقبولی نداشتند؟
بله، درست است.
آیا پس از دیدن این عملکرد، با اینها صحبت یا جلسهای مبنیبر ضرورت اصلاح کارها داشتهاید؟
بله، دو، سه جلسه با آنها صحبت کردم و بعد به این نتیجه رسیدم که به حرفهای من توجه نمیکنند. در جلسهمان اعتراض نمیکنند، بعد که میروند بیرون میگویند ما این حرفها را قبول نداریم. دیگر از آن به بعد با اینها جلسه نگرفتم.
چندی قبل آقای ترقی سخنران پیش از خطبهها بودند. تریبون دادن به آقای ترقی این را تقویت کرد که شما از شورای ائتلاف حمایت میکنید.
آن روز مصادف شد با سالروز شهدای موتلفه و بایستی از موتلفه یک نفر صحبت میکرد یا باید یک نفر از تهران میآمد یا آقای ترقی بهعنوان نماینده موتلفه صحبت میکرد. ایشان صحبت کرد و همه بهحساب انتخابات گذاشتند، خب اینکه دیگر تقصیر من نیست.
بههرحال باید بیشتر مراقبت میکردید. الان گروههای دیگر سیاسی هم این فرصت را دارند که در پیشخطبهها صحبت کنند؟
اگر بهعنوان گروه سیاسی باشد، ما قبول نداریم. اگر مناسبتی متناسب با گروه پیش آمد بیایند صحبت کنند.
منتقدان مطرح میکنند که چرا آقای علمالهدی مردم را زینتالمجالس نظام سیاسی میداند و حمایت شخص شما از لیست شورای ائتلاف و همزمان پاسخگو نبودن این شورای ائتلاف نسبت به عملکردشان را به این حساب میگذارند. درصورتیکه طیف فکری امام و رهبری، مردم را یکی از دو رکن مشروعیتبخشی به نظام میدانند و برایشان امر سیاسی هم طریقیت دارد و هم موضوعیت؟
کسانی که اینها را میگویند غالبا جریانهای غیرهمسوی ما هستند. ما قائل به مردمسالاری دینی هستیم. ولی اگر مردم یک چیز گفتند و دین یک چیز دیگر گفت یا تکلیف دینی ما چیز دیگری ایجاب کرد، خب ما هیچوقت بهخاطر مردم و خوشایند مردم، دین را کنار نمیگذاریم. اولا میگویند مردم. کدام مردم؟ ما به مردمسالاری دینی قائل هستیم، نه مردمسالاری لیبرال. اگر مردم دینی چیزی بگویند صددرصد حرف آنها برای ما مقدم است. الان تمام لائیکها حرف از مردم میزنند. ما جریان لائیک را به حساب مردم نمیگذاریم. ما متدینان را به نام «مردم» میشناسیم. برای ما آن مردم لائیک موضوعیت ندارند، مردمِ متدین موضوعیت دارند. اگر متدینان بر مبنای دینی از حرف من خوششان نیامد من حتما باید حرفم را کنار بگذارم یا باید عذرخواهی کنم که چرا متدینان خوششان نیامده است.
خب چند درصد مردم مشهد لائیک هستند؟ بالاخره در بخشی از نظرات سیاسی، مردم نگاه دیگری دارند و آنها معتقدند نظراتشان در مشهد دیده و شنیده نمیشود. اینکه میگویند در مشهد حکومت خودمختار تشکیل شده و قوانین خاص خودش را دارد و اینها، ناظر به همین است. حال اینکه شما میگویید مدافع مردم دینباور هستید و با مردم لیبرال کاری ندارید! اگر این مردم که شما لیبرال میخوانیدشان، بخشی از جامعه را تشکیل بدهند برخورد شما چگونه است؟
هیچ. برای ما آن بخش دینباور مهم است. ما مردمسالاریِ دینی را قبول داریم. ما الان مشکلی که داریم در بین دوستان خودمان است. جریان خودی میگوید این موضعگیری شما را قبول ندارم، خب بیاید با هم حرف بزنیم ببینیم این موضع من درست هست یا نیست. بنده میگویم اگر پدافند فرهنگی نداشته باشیم، کار فرهنگی به جایی نمیرسد. خب برخی پدافند فرهنگی را قبول ندارند.
عملکرد شما در مشهد باعث شده است که عملا جریانهای رقیب گفتمانی حذف و فضای مشهد از نظر اندیشهای به شدت مونولوگ بشود. حال آنکه این پهنه، زمانی محل گفتوگو و تضارب اندیشه بود. الان طوری کار پیش رفته که گویا در مشهد «یک» صدایی وجود دارد که یکطرفه است و هیچ صدای دیگری در مقابلش نمیتواند بلند شود. ببینید، ما نمیتوانیم این ادعا را رد کنیم. از بین افراد متدین هم بارها این سخن و نقد مطرح شده است.
زمان انقلاب مسجد ما پشت باغ بیسیم بود. کمیته بود. عدهای از کمونیستها اعتراض کرده بودند که چرا نمیگذارید ما در اینجا حرف بزنیم. چرا فقط خودت حرف میزنی؟ گفتم شما منکر خدا هستید. کسی که منکر خداست نباید در خانه خدا حرف بزند. بروید در خانه استالین و لنین حرف بزنید. بنده یک تریبونی دارم از طرف ولایت که به من واگذار شده؛ تریبون نماز جمعه. حالا تریبون ما خاصیتی دارد که حرفی که میزنیم در شهر میگیرد. حالا افرادی که همچین تریبونی ندارند، همچین سخنوریای ندارند، تقصیر ما چیست که حرف آنها نمیگیرد؟
مساله همان تریبون است.
خب شما انتظار دارید شهر ده تا امامجمعه داشته باشد؟ شهر یک امامجمعه دارد. اینطور هم نیست که منتقدان تریبون نداشته باشند. حداقلش اینست که الان همه در فضای مجازی میتوانند حرف بزنند. حالا اینکه مردم حرفشان را گوش نمیدهند، تقصیر من چیست. بنده با موضع دین حرف میزنم، حتی فتاوای شخصی خودم را در خطبه نماز جمعه دخالت نمیدهم. صریح بگویم، ما در این شهر جریانی داریم به نام جریان قدرت و ثروت. ظرفیتی برای توسعه قدرت و ثروت در این شهر هست. میلیونها زائر ایرانی و خارجی در سال به مشهد میآیند. این جریان قدرت و ثروت میخواهد از این ظرفیت استفاده کند. میخواهد هر برنامه تفریحی که دارد را اینجا پیاده کند و از اینجا پول ببرد. خب بنده مقابل این میایستم.
شما الان مشخصا منظورتان کنسرت موسیقی است؟
اگر ممانعت کنسرت نبود، اینجا تبدیل میشد به بازار کنسرت کشور. یعنی همه کنسرتها میآمد اینجا. آنوقت زائر خارجی میآید اینجا تا کنسرت ما را گوش بدهد. حالا نهتنها کنسرت، مسائل دیگر هم داریم که کنسرت در برابر آن چیزی نیست. کسی که مشهد میآید برای زیارت باید بیاید. اگر برای عیاشی میخواهد بیاید، جا برای عیاشی فراوان است اما در اینجا فرهنگ امام هشتم باید حفظ شود. اینجا جزیره کیش نیست که وسطش یک گنبد طلا باشد.
شما میگویید کنسرت نباشد و از آنچه که در جلسات بیان کردید این بوده که با موسیقی اصیل و آنچه آدم را یاد خدا بیندازد مشکلی ندارید. برای همین نوع موسیقی چهکار کردید؟ یعنی اصلا همین موسیقیای که قابل قبول است از نظر شما، برای این چه کردید؟
توجه داشته باشید که کنسرت موسیقی، فقط موسیقی نیست. الان کنسرت در کشور ما مبدل شده است به موسیقی جمعی. موسیقی جمعی حواشی منکر دارد که ربطی به خود آن نوا ندارد. گاهی من خودم کارهای آقای سراج را گوش میدهم. اما اینکه بگوییم کنسرت آقای سراج آزاد، نه نمیشود. اینجا دیگر کسی به کنسرت آقای سراج گوش نمیدهد. بلکه با اعمال و حواشیاش اینجا میشود کانون منکرات.
یعنی رفع این عارضه را غیرقابلکنترل میدانید؟
بله قابل کنترل نیست.
الان برای اینکه از ظرفیت موسیقیای که قابل قبول است در مشهد استفاده کنیم راهی وجود دارد؟
الان که صحبت میکنیم ۳۰ تا ۴۰ آموزشگاه موسیقی در مشهد هست، باز هستند و مجوز هم دارند. ما با موسیقی جمعی و عمومی بحث داریم. در همین شورای فرهنگ عمومی یک جمعی از اساتید را مشخص کردیم تا اینها درباره مساله موسیقی و کنسرت در مشهد نظر بدهند که بالاخره چه برنامهای را اجرا بکنیم؟ از آن زمان ۵ سال میگذرد هنوز آن کارگروه درست نشده است!
برفرض در شورای فرهنگ عمومی این کارگروه تشکیل نشد، چرا خودتان اقدام به تشکیل این کارگروه نکردید؟
خب من موسیقی جمعی را قبول ندارم. ببینید، اینجا اگر کنسرت راه بیفتد، تبدیل به بازار کنسرت خواهد شد. خب یک چیزی که فرهنگ و اساس یک شهر را به هم میزند، چرا راه بیندازیم؟ من حتی در شهرسازی اینجا نقد دارم. الان ببینید که حرم مطهر انگار گوشه شهر است، خب جهت توسعه شهر باید اصلاح شود.
اجازه بدهید درباره موضوعی که این روزها از آن صحبت میشود حرف بزنیم. سال گذشته و در مردادماه مقاممعظمرهبری در جلسه با امامان جمعه شهرها تایید کردند که وارد مسائل اقتصادی نشوید. حتی بهصراحت از موقوفهداری نام بردند و عنوان شد که برخی ائمهجمعه وارد مسائل اقتصادی شدند و نتوانستند این را جمع کنند و وزر و وبالش برای جمهوری اسلامی ماند. متولی بودن شما بر موقوفه گوهرشاد از این نقطه وارد وادی نقد منتقدان میشود.
آقا امر فرمودند به اوقاف و نمایندهشان (آقای محمدی)، که موقوفاتی که مجهولالتولیه است طبق نظر واقف، تولیت و مورد مصرفش را مشخص کنید. ازجمله موقوفاتی که میخواستند تولیت منصوص را مشخص کنند موقوفه گوهرشاد بود. در وقفنامه نوشته بود که تولیت این موقوفه با اولاد واقفه باشد. درصورت انقراض اولاد واقفه، با اولاد عبدالحمید علویمشهدی و درصورت انقراض اولاد عبدالحمید با یکی از صلحای سادات مشهد باشد. آقای محمدی گفت ما از سادات صالحه مشهدی، شما را پیدا کردیم و شما تولیت منصوص این موقوفه هستید. اول به من گفت به مدت ۵ سال تولیت این موقوفه بر عهده شما. بنده اعتراض کردم که اگر متولی منصوص هستم پس ۵ سال معنا ندارد، مادامالعمر متولی هستم، مگر زمانی که به شما ثابت بشود که از سادات صلحا نیستم. سپس یک دادخواستی دادم به اداره تحقیق اوقاف و این اداره تولیت همیشگی موقوفه گوهرشاد را به نام بنده زد.
شما مخالفتی نکردید با این موضوع؟
چرا مخالفت کنم؟ بنده استقبال هم کردم. چون ظرفیتی است که میتوانم کار کنم، خدمت کنم. وقتی توسط نماینده ولیامر، بنده تولیت منصوص شدم، این شرعا تکلیف به گردن من است. منتها به همین دلیلی که شما گفتید، که آقا گفتند نمایندههای ایشان به مسائل اقتصادی آلوده نشوند، بنده برای اینکه کمترین سربندی موقوفه برای من پیش نیاید، وکالت شرعی دادم به اداره اوقاف تا این موقوفه را اداره کند. اصلا به همین ملاک که آقا گفتند، من نرفتم وگرنه در اداره موقوفه که ناتوان نبودم. منتها نکاتی که از نظر شرعی برای من حساس بود را مشخص کردم و یک وکیل شخصی گرفتم که آن شخص آقای احمدزاده (مدیر کل اوقاف و امور خیریه خراسان رضوی) است.
تولیت را بالاخره اداره تحقیق باید مشخص کند. آقای محمدی چند ماه قبل از رای اداره تحقیق، شما را متولی اعلام کردند.
در این مدت من موقوفه را تصرف نکردم. بنده روزی تحویل گرفتم که رای اداره تحقیق صادر شد. این را مدنظر داشته باشید که با ابلاغ حکم تولیت صادره از سوی نماینده ولی فقیه و سرپرست سازمان اوقاف در بهمن ۹۵ بنده برای مدت ۵ سال متولی موقوفه شدم. لکن با تعیین مدت در حکم صادره، این اشکال مطرح شد که در وقفنامه برای تولیت، زمان و مدت تعیین نشده است. از طرفی حذف قید مدت تولیت و صدور حکم تولیت بهصورت مطلق و بدون مدت _ برابر متن وقفنامه_ مستلزم تنظیم دادخواست و رسیدگی شعبه حقوقی تحقیق بود. که این فرآیند حدود سه ماه طول کشید و حکم تحقیق در اردیبهشت ۹۶ صادر و ابلاغ میشود.
در این مدت حقالتولیهای برای شما واریز نشده؟
اصلا بههیچوجه. اگر چیزی بوده واریز شده خود سازمان اوقاف این کار را کرده است. من از اینکه در این مدت چیزی بهحساب من واریز شده خبر ندارم. آقای احمدزاده میداند. از این محاسبات اطلاعی ندارم. الان هم که حسابی شخصی نداریم، هر چه واریز میشود به حساب خود موقوفه است.
اگر امامجمعه نبودید آیا باز هم سادات صالحه شناخته میشدید؟
این را بروید از نماینده آقا بپرسید. امامجمعه بودن و نماینده ولی فقیه بودن نشانهای بود که ایشان من را سادات صالحه تشخیص بدهند. اگر آدم گمنامی بودم شاید من را تشخیص نمیداد. اینها را ملاک گرفته که بگوید شما از سادات صلحای مشهدی هستید. چون اگر صالح نبودید شما امامجمعه و نماینده ولی فقیه نمیشدید. لذا اگر الان امامجمعه و یا نماینده ولی فقیه هم نباشم، باز هم متولی موقوفه هستم.
الان درآمد موقوفه را حضور ذهن دارید؟
خیر، آقای احمدزاده سال به سال به من گزارش میدهد. یک جدول بزرگ از این مصارف و درآمدها هست. الان حضور ذهن ندارم.
اگر از سمت جامعه نخبگان از شما خواسته شود که درآمد و مصارف موقوفه را شفافسازی کنید، شما مخالفتی دارید؟
یک مقام شرعی باید این را درخواست کند. ما مشکلی با شفافسازی نداریم اما مسئولش هم نیستیم. ما مسئول نخبگان نیستیم. ما مسئول دستگاه شرعی هستیم. اگر یک مقام قانونی و شرعی این را از ما بخواهد، صورت هزینهها را میدهیم. عمدتا مصارف در مصارف فرهنگی است. بیشتر در موارد حوزه و طلبهها مصرف میشود. جز مسجد گوهرشاد مصرف دیگری نداریم. یک هزینه دیگر هم داریم که به دستور آقاست؛ تغذیه طلاب استانهای خراسان و سیستانوبلوچستان را تامین کنیم. البته به آقای خاموشی دستور دادند از مسیر موقوفاتی که برای طلاب هست این هزینهها را بدهید. هزینه طلبههای شبخواب که مجرد هستند در مدارس تامین شود و ما از یک بند وقفنامه این را استخراج کردیم که این هزینه را میتوانیم به این مصرف برسانیم. در ششماه اول ما حدود ۱۷ میلیارد تومان در این محل مصرف کردیم.
برای مصارف حقالتولیه هم مصارف مشخص است؟
همه اینها ثبت میشود. بخشی مربوط به مصارف اجتماعی خود دفتر است؛ مثل روضههایی که در دفتر داریم. قسمت دیگر در خیرات برای فقرای حوزه طلاب است. یک مقدار برنامه امدادی هست. اینهایی که بیماران خاص هستند در حوزه علمیه. اینها ثبت شده.
ثبت شده اما منتشر نشده است.
ببینید ما الان برای همین هم حرف داریم. ما اگر بخواهیم همه اینها را منتشر کنیم ما مشرک میشویم. مثلا این را بگوییم که مثلا ۲۰۰ طلبه را کمک جهیزیه دادیم! الان خدمات حوزه به ما ۲، ۳ میلیارد صورتهزینه داده که ما کمک کنیم. خب ما این را انتشار بدهیم، چه اتفاقی میافتد؟ چه بسا بخشی از این افراد ناراحت بشوند. این با ارزشهای ما نمیخواند که ما خیراتی که داریم را اعلام کنیم. بنده در قبال کسی مسئول نیستم که پاسخ بدهم، گفتن من به معنای تظاهر است.
چه فرآیندی باید طی شود که شما این را منتشر کنید؟
داعی نداریم. کسانی اگر به ما بدبین هستند، خب بشوند. اگر میخواهند بدانند، سامانه اوقاف اینها را منتشر میکند.
شما اجازه میدهید وکیلتان (آقای احمدزاده) این درآمد و هزینهها را منتشر کند؟
بله، بیاید منتشر کند. بنده حرفی ندارم.
نظر شما