در خلال موفقیت‌های جهانی والیبال بی‌شک نام یکی از مدیران این رشته ورزشی هرگز فراموش نخواهد شد. محمدرضا یزدانی خرم، رئیس سابق فدراسیون والیبال و یکی از موفق‌ترین مدیران ورزش کشور، که چه در کشتی و چه در والیبال منشأ اثر بوده و در موفقیت این رشته‌های ورزشی نقش پر رنگی داشته است.

محمدرضا یزدانی خرم

به گزارش همشهری آنلاین، محمدرضا یزدانی خرم که نزدیک به نیمی از عمر خود را در منطقه ۵ زندگی کرده، شاکله مدیریتی خود را در محله‌های قدیمی تهران و با مشارکت در هیئت‌ها و تکایای محلی پرورش داده و به شکوفایی رسانده است. یزدانی خرم در گفت‌وگویی بی‌پرده و خواندنی از زندگی در محله‌های قدیمی و تفاوت آن با منطقه تقریباً نوپایی که بیش از نیمی از عمر خود را در آن سپری کرده  گفت و منطقه ۵ را جایی خوب با امکانات قابل قبول ورزشی معرفی کرد که از زندگی در آن هرگز احساس بدی نداشته است.  

 محله‌ای که در آن به دنیا آمدید و رشد پیدا کردید، کجا بود و چه ویژگی‌هایی داشت؟  

در محله عرب‌ها، در میدان توپخانه سابق و میدان امام خمینی(ره) فعلی در سال ۱۳۲۵ به‌دنیا آمدم. من، پدر و مادرم و یکی از برادرهایم در همین محله به دنیا آمدیم. تحصیلات ابتدایی را در همین منطقه گذراندم و بعد از آن به خیابان نواب، چهارراه سالار نقل مکان کردیم و حدود ۳۰سال آنجا زندگی کردم. در دبیرستان ابومسلم و شفق در همان خیابان سینا و منیریه تحصیل کردم. وقتی نوجوان بودم در باشگاه دخانیات در رشته‌های ورزشی ژیمناستیک، دوچرخه‌سواری و کشتی چند سالی فعالیت می‌کردم.

 
 شغل پدرتان چه بود و چه تأثیری بر شما گذاشت؟  

کارمند راه‌آهن بود و علاوه بر آن در مغازه نجاری واقع در محله عرب‌ها هم فعالیت می‌کرد. او نجار درجه یک بود و کارهای هنری‌ای که می‌ساخت بسیار گران تمام می‌شد و عالی کار می‌کرد. در راه‌آهن هم همین شغل نجاری را انجام می‌داد. به خوب کار کردن بسیار متعصب بود و ارائه کار با کیفیت برایش مهم بود. کارهای دست‌ساز پدرم هنوز در منزل فامیل و آشنایانمان موجود است و این مسئله یعنی خوب کار کردن و مقید بودن تأثیر بسیاری بر ما گذاشت. ضمن اینکه خودش مغازه مبل و صندلی در چهارراه حسن‌آباد داشت. پدرم در اجتماعات مذهبی و سیاسی شرکت می‌کرد و این باعث شده بود تا ما هم به این مجالس رفت و آمد داشته باشیم.  


 رابطه‌تان با پدر چگونه بود؟  

در قدیم اصطلاحاً دیواری میان رابطه پدر و فرزند وجود داشت که ضمن حفظ حرمت‌ها، فرزندان توسط پدرانشان مدیریت می‌شدند. رابطه آنها مثل امروزه راحت نبود. با این وجود چنان تحت تأثیر پدرم بودم که خط‌مشی او را ادامه می‌دادم و طرفدار آیت‌الله کاشانی بودم. مدیریت پدرم خیلی قوی بود و ما تابع صددرصد او بودیم. پدرم بسیار فرد منضبطی بود.  


 محله‌های قدیمی هیئت‌ها و تکایای زیادی دارند و تنور عزاداری در این مناطق همیشه گرم است. در دوران جوانی شما بیشتر به چه هیئت‌هایی می‌رفتید و چه نوع فعالیت‌هایی داشتید؟  

در محله پامنار جلسات قرآنی و مذهبی زیادی برگزار می‌شد که من هم یکی از شرکت‌کنندگان فعال آنها بودم. هیئت پیرعطا در شرق تهران و هیئت دیوانگان حسین در غرب تهران و هیئت قنات‌آباد در جنوب تهران با قدمتی بسیار از جمله تکایای مورد علاقه من بودند. همکاران و رفقای قدیمی من در این هیئت‌ها بودند بنابراین مرتب به این هیئت‌ها می‌رفتم و هنوز هم این عادت من ترک نشده است. یکی از دسته‌های بزرگ در ماه محرم، گروه مرحوم طیب بود که از دهه اول محرم یکی، دو شب از محله پامنار می‌گذشت و عبور آنها حدود یک ساعت تا یک ساعت و نیم طول می‌کشید. این جمعیت حدود ۳۰تا۴۰ علامت و تیغه داشت.  


 محله‌های قدیمی چه ویژگی‌هایی داشتند؟  

در آن زمان لوله‌کشی نبود و خیلی از منازل برق نداشتند و ابتدای خیابان باب‌همایون آب انباری بود که آب آن از چشمه‌های نقاط شمالی شهر تأمین می‌شد و گاری‌های اسبی در آن محل به پرکردن آب می‌پرداختند و هر ظرف را ۲تا ۵ ریال(زار) می‌فروختند. درواقع توپخانه مرکز تهران بود. پدربزرگ من مسجدی به نام مسجد شاطررضا در محله عرب‌ها ساخته بود. بعدها این مسجد را به گروهی به نام نمینی‌ها که اردبیلی بودند، واگذار کردیم و قرار شد آنها مراسم ایام محرم را در آن برگزار و همچنین آن را بازسازی کنند. ظاهراً اکنون هم به نام مسجد نمینی‌ها معروف است ولی در پرونده‌ای که در سازمان اوقاف موجود است؛ به نام مسجد شاطررضا ثبت شده است.  


 فضای زندگی در گذشته چه طور بود و خانه‌ها چه شکل و شمایلی داشتند؟  

آن زمان خانه‌ها بزرگ بود و اتاق‌های زیادی داشت. زمانی محله عرب‌ها، محله اعیان‌نشین تهران محسوب می‌شد. خانواده‌ها با هم زندگی می‌کردند و هرکدام یک اتاق و تشکیلاتی داشتند. سابقاً در محله‌ها شاطرها، پهلوانان و روحانیان جزو معتمدان و بزرگ‌ترهای محله محسوب می‌شدند. به‌طورکلی محیط گرم و خوبی در آن محله‌ها بود و همه همدیگر را می‌شناختند. مردم طور دیگری زندگی می‌کردند و مانند اکنون نبود که هریک از بچه‌ها همه وسایل زندگی را در اختیار داشته باشند. با این وجود آن زمان آسایش و فکر مردم راحت‌تر از حالا بود. امروزه با فرهنگ غلطی که حاکم شده و یک عروس و داماد باید همه چیز داشته باشند به پدرومادرها و خانواده‌ها فشار زیادی می‌آید. کسی که می‌خواهد دختر شوهر دهد یا پسرش را داماد کند، باید فشار زیادی تحمل کند. در گذشته خانواده‌ها با هم بیشتر رفت و آمد می‌کردند و با حداقل امکانات از هم پذیرایی می‌کردند و مانند حالا نبود که برای تهیه میوه هزینه زیادی پرداخت کنند. رفت و آمدها خیلی ساده بود و صله رحم بیشتر انجام می‌شد. به ما یاد داده بودند که غذای بیرون از خانه مکروه است و باید در خانه غذا بخوریم. این فرهنگ غربی است که مردم سعی می‌کنند در مهمانی‌ها از بیرون خانه غذا تهیه کنند.  


 چه شد که سکونت در منطقه ۵ و محله اکباتان را انتخاب کردید؟  

تا پیش از آن در محله نواب زندگی می‌کردم و حتی در آنجا ازدواج کردم. من محله نواب را به دلیل فعالیت‌های مذهبی در مساجد دوست داشتم. همه من را در مساجد و حسینیه‌های نواب می‌شناختند و حتی بیشترین فعالیت‌های مذهبی و ورزشی من در این محله بود. اما مستأجری و مشکلات ناشی از آن مرا به شهرک اکباتان در منطقه۵ کشاند. آن زمان به مدیران خانه می‌دادند و به برادر من هم خانه‌ای در اکباتان داده بودند. به اصرار و تشویق او به اکباتان آمدم. اوایل با زندگی در اکباتان موافق نبودم. ولی بعد از اینکه با جو آن بیشتر آشنا شدم و دیدم در هر طبقه‌ یکی از بچه‌های مذهبی ساکن شده‌اند تا محیط آنجا مذهبی شود، پذیرفتم تا زندگی در اکباتان را تجربه کنم.  


 برای شما که تقریباً تمام جوانی‌تان را در محله‌های قدیمی و با حال و هوای سنتی آن گذراندید زندگی در آپارتمان‌های اکباتان و خاص آن مشکل نبود؟  

گرچه برای ما زندگی در آپارتمان ساده و به دلیل رویکرد مذهبی و شرعی قابل هضم نبود اما به دلیل از بین رفتن قابلیت‌های زندگی در محله‌های قدیمی، و اینکه مثلاً هم اکنون محله‌های توپخانه و عرب‌ها تبدیل به مکان‌های تجاری و صنعتی شده، مجبور به ترک آنجا شدیم و کم‌کم خودمان را با شرایط جدید به روز کردیم و در عین حال تلاش کردیم به کلیت سبک زندگی شرعی و مذهبی‌مان لطمه‌ای وارد نشود.  


 برای اینکه سبک زندگی شرعی و مذهبی‌تان لطمه نبیند چه کردید؟  

در نگاه سنتی و مذهبی، گفته می‌شود ملائکه و فرشتگان از بعضی خانه‌ها حتی عبور هم نمی‌کنند. اگر خانواده‌ای امور دینی را رعایت نکند، ملائکه و فرشتگان در آن خانه‌ها نمی‌روند. کسانی که نماز شب می‌خوانند، طبق اعتقاداتی که ائمه ما درس داده‌اند مانند چراغی هستند که ملائکه از بالا این افراد را روشن می‌بینند. بنابراین چنین خانه‌ای مورد توجه قرار می‌گیرد. با توجه به اینکه در اکباتان خیلی از خانواده‌ها مذهبی بودند، من خیالم راحت بود که مورد نظر خداوند و ملائکه واقع می‌شود.  


 اکباتان و به‌طورکل منطقه ۵ با محله‌هایی که دوران جوانی‌تان را در آن گذراندید چه تفاوت‌هایی دارد؟  

به نظر من هر محله‌ای، فرهنگ خاص خود را دارد مثلاً بعضی محله‌ها بافت خود را حفظ کرده‌اند ولی برخی دیگر مثل محله‌های غربی تهران به دلیل مهاجرت اهالی از دیگر شهرها دستخوش تغییر شده‌اند. به نظر من منطقه۵ جزو مناطق خوب تهران محسوب می‌شود. خوشبختانه منطقه۵ مثل محله‌های قدیمی همچون منیریه و امیریه آن‌چنان نیست که بازسازی و تغییرات در آن سخت باشد به همین دلیل راحت‌تر می‌توان در آن اصول شهرسازی را رعایت کرد. فقط نباید در ارتفاعات منطقه۵ اجازه ساختمان‌سازی دهند.

امکانات منطقه ۵ خوب است

به‌طورکلی جنبه‌های ورزشی در مناطق تهران کم است و باید بیشتر ساخته شود. در منطقه ما طرح‌های عقب‌افتاده ۴۰ساله وجود دارد که بخشی از آنها تکمیل و بازسازی شده‌اند و بقیه هم باید زودتر به بهره‌برداری برسند. ولی به‌طورکلی منطقه۵ خوب است و بازسازی مناطق ورزشی در آن نسبت به سایر مناطق بهتر و قابل قبول‌تر است. فقط در یک فقره که خودم مدیریت والیبال را داشتم باید به عرضتان برسانم که به دلیل پرورش نیروی انسانی و امکانات قابل توجه، والیبال تهران و تا اندازه‌ای موفقیت‌های والیبال مدیون منطقه ۵ است.

_______________________________________________________

منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۱ در تاریخ ۱۳۹۳/۰۹/۰۳

پی نوشت:محمدرضا یزدانی خرم در تاریخ ۲۶ دی ۱۴۰۰ دعوت حق را لبیک گفت

کد خبر 776672

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha