مل گیبسون که با «مصائب مسیح» جنجالهای فراوانی را ایجاد کرد و در سالهای اخیر اظهاراتش در مورد یهودیان با واکنشهایی همراه شده؛ فیلم تازهاش را در ادامه رویکرد به سینمای مستقل کارگردانی کرده است.
گرچه فیلم جدید مل گیبسون تحت عنوان «اپوکالیپتا» در ماه دسامبر اکران خواهد شد، اما او از هر فرصتی برای صحبت پیرامون این فیلم که داستان آن در قرن شانزدهم در جنگلهای مکزیک میگذرد، استفاده میکند. فیلم روایت جوانی به نام جگوار پاو است که پس از اطلاع از قربانی شدنش توسط حکومت ماهایا برای ایجاد رفاه در جامعه، تصمیم به فرار میگیرد. این فیلم نیز همچون «مصائب مسیح» فیلمی کم خرج و مستقل است که به زبان اقوام مایا ساخته شده و با زیرنویس انگلیسی اکران خواهد شد. مل گیبسون در فیلم تازهاش از تعدادی نابازیگر نیز استفاده کرده است.نکته جالب توجه دیگر این که، مل گیبسون فیلمنامه کار تازهاش را به همراه یک فیلمنامهنویس ایرانی نوشته است.
* چرا پس از ساخت فیلم «مصائب مسیح» تصمیم به ساخت این فیلم کمخرج و ساده گرفتید؟
- نمیتوانم دلیل خاصی را برای این قضیه عنوان کنم. این داستان جذابیتهای زیادی برای من داشت و از طرفی مدتها بود که دوست داشتم فیلمی با موضوع تعقیب و گریز بسازم و در این فیلم شاهد انواع و اقسام تعقیب و گریزها هستیم. پس از آن به دنبال لوکیشنی بودم که این تعقیب و گریز در آن مفهوم پیدا کند و در این روند، یافتن زمان و مکان مناسب در تاریخ، مهمترین عامل بود.
* فیلم مصائب مسیح به زبانهای آرای و عبری بود و در این فیلم هم زبانی را میشنویم که اکنون دیگر به آن گویش نمیشود. استفاده از این دیالوگها چه تأثیری بر روند ساخت فیلم داشت؟
- این قضیه چندان دردسرساز نبود چون دیالوگ چندانی در این فیلم وجود ندارد و البته این زبان سادهای است که گویش آن برای بازیگران چندان مشکلساز نبود ولی نمیتوانم حدس بزنم که استقبال تماشاگران از آن چگونه خواهد بود.
* شرایط فیلمبرداری در جنگل را چگونه ارزیابی میکنید؟
- این قسمت کار واقعا دشوار بود چرا که علاوه بر شرایط طبیعی، شرایط آب و هوایی در جنگل چه برای من و چه برای عوامل فیلم دردسرساز بود، بالاخص زمانی که ما در صحنههای تعقیب و گریز ناچار بودیم به سرعت حرکت کنیم. هنرپیشه شخصیت اصلی ما یک قهرمان واقعی دو و میدانی بود ولی او هم به دلیل شرایط سخت لوکیشن با مشکلات زیادی مواجه بود.
* لوکیشن فیلم دقیقاً در کجا واقع شده بود؟
- در جنگلهای کاتماکو در وراکروز مکزیک. در آنجا یک مزرعه بزرگ در کنار جنگل وجود داشت و ما توانستیم یک شهر مصنوعی را در کنار جنگل بنا کنیم.
* روند انتخاب هنرپیشهها چگونه بود؟
- این فیلم مستقلی است که من و فرهاد صفینیا فیلمنامه آن را نوشتیم و بلافاصله پس از اتمام فیلمنامه، در لوکیشن به دنبال هنرپیشهها بودیم و زمانی که رودی یانگ بلاد را ملاقات کردم، او را برای نقش اصلی فیلم انتخاب کردم. ولی انتخاب سایر هنرپیشگان فیلم مدت زیادی از وقت ما را گرفت و ما برای هر چه واقعیتر بودن شخصیتهایمان از دو سرخپوست برای بازی در این فیلم استفاده کردیم.
* آیا صدماتی هم به هنرپیشگان در سر صحنه وارد شد؟
- در یکی از روزها هوا به شدت سرد شد ولی ما ناچار بودیم از هنرپیشهها بخواهیم تا با لباسهای تابستانی به بازی ادامه دهند که همین مسأله باعث اعتراض برخی از آنها و متوقف شدن کار برای چند ساعت شد. اما مشکل ما از جای دیگری بود. در ابتدا ما قصد داشتیم ظرف 4 ماه فیلمبرداری را به پایان برسانیم ولی در عمل فیلمبرداری حدود هشت ماه به طول انجامید و این باعث شد تا ما با تغییرات متوالی شرایط آب و هوا روبهرو شویم و برای مثال روزی که قرار بود هوا آفتابی باشد، باران میبارید و کار را تعطیل میکرد. از طرفی ما با حدود 800 سیاهی لشکر کار میکردیم که کنترل آنها بسیار مشکل بود و اگر در نظر بگیریم که هنرپیشگان ما همه آماتور بودند، دشواریهای کار برای شما واضحتر میشود.
آنها هیچ چیزی پیرامون برنامهریزی حرفهای دوربین فیلمبرداری نمیدانستند و من ناچار بودم تا همه جزئیات را برای آنها شرح دهم.
* آیا به دلیل واکنشهای منفی به خشونت فیلم مصائب مسیح، در این فیلم کمتر شاهد صحنههای خشن هستیم؟
- در آن فیلم من به عمد از خشونت استفاده فراوانی کردم ولی در این فیلم نیازی به کاربرد خشونت نبود بلکه بیشتر به جنبه تریلر فیلم و سکانسهای تعقیب و گریز توجه داشتم.
* نظرات منتقدان پیرامون فیلم آخر یا فیلمهای قبلیتان را چگونه ارزیابی میکنید؟
- من همه منتقدان را رد نمیکنم چون در بین آنها منتقدان خوش فکری هم هستند که نقطهنظرهای جالبی دارند که میتوانند ایدههای جالبی را در ذهن شما به وجود بیاورند. اما اکثر منتقدان در روزنامهها تنها نظراتشان را بیان نمیکنند بلکه باید مطلبی را بنویسند که سرگرم کننده باشد و در این شرایط نقد این دسته از منتقدان بیشتر شبیه یک بازی مطبوعاتی است تا یک نقد ارزشمند هنری.
* آیا برای سکانس قربانی شدن انسانها، تحقیقات زیادی انجام دادید؟
- بله و تصور میکنم این سکانس به آنچه که در حقیقت رخ میداد، بسیار نزدیک بوده است. البته نمیتوانم در مورد دیالوگها با این اطمینان صحبت کنم ولی از نقطه نظر قربانی شدن فیزیکی فرد، واقعاً در کمتر از یک دقیقه قلب او از بدن جدا میشد و به خدایان اهدا میشد.
البته در تاریخ اروپا مدارکی پیرامون حضور کاشفان اروپایی در این مراسم در دست است.
* شنیدهایم که پس از پایان فیلمبرداری شما اقدام به ساخت خانههایی برای ساکنان منطقه وراکروز کردهاید.
- بله متأسفانه در طول سال به دفعات در این منطقه شاهد سیل هستیم که موجب ویرانی منازل و مدارس میشود و دهها هزار نفر از ساکنان منطقه ناچار به ترک خانههایشان میشوند. من معتقدم اگر کارگردانی برای ساخت فیلم به یکی از این مناطق فقیرنشین میرود نباید فقط در فکر تکمیل کار خود باشد، بلکه بایستی هدیهای را به این مردم فقیر بدهد، همانطور که هنگام ورود به منزل یک دوست برای نخستین بار، یک هدیه کوچک میخریم.
* به نظر میرسد که شما در این فیلم بر این باور عمومی که تمدنهای بزرگ از درون ویران میشوند، تأکید داشتهاید؟
- من علاوه بر مطالعه درباره مایاها پیرامون چندین تمدن بزرگ دیگر مطالعاتی انجام دادم و به این نتیجه رسیدم که تمامی آنها قبل از اینکه حملات نظامی از خارج علیه آنها صورت بگیرد، از درون بیمار بودند و طبیعی است که همچون قانون اقیانوس که کوسهها همیشه به دنبال ماهیهای مریض میروند، کاشفان و فاتحان نیز به دنبال تمدنهای بیمار بودند.
* آیا قصد ساخت فیلمی دیگر را به زبان غیر انگلیسی دارید؟
- به هیچ عنوان، چون از این روند کار خسته شدهام و فیلم بعدیام قطعاً انگلیسی زبان خواهد بود.
* آیا از سری فیلمهای مکس دیوانه فیلمی ساخته میشود؟
- صحبتهایی در این زمینه شده ولی فکر میکنم برای بازی در این فیلم پیر شده باشم.
* در مورد اسلحه مرگبار چطور؟
- اصلاً دوست ندارم در فیلم جدیدی از این سری بازی کنم چون به اندازه کافی در داستانهای خوب این سری فیلم اکشن بازی کردم و تصور نمیکنم ستاره جذاب دیگری برای ساخت این سری وجود داشته باشد.
واشنگتن پست 30 اکتبر