همشهری آنلاین-نرجس اشکی: برای کتابخوانهای حرفهای وقتی کتابی را از قفسه کتابفروشی برمیدارند، در کنار نام نویسنده، اولویت مهم دیگر نام مترجم است؛ چراکه در پیوندی ظریف و دقیق مترجم واسطه انتقال گوهر اندیشه نویسنده است و کمترین خللی در این میان بهمعنای گسست مخاطب از جانمایه حقیقی اثر است، ولی این روزها انتخاب بهترین ترجمه از میان ترجمههای مختلف و مکرر برخی کتابها، کار چندان سادهای نیست و اقدام برخی ناشران در بازترجمه آثار پرفروش با ترجمههای موفق، این انتخاب را با دشواری بیشتری روبهرو میکند. کافی است نام یکی از شاهکارهای ادبیات جهان را در سایتهای فروش کتاب جستوجو کنید تا در مواجهه با ترجمههای متعدد از همان کتاب دچار سرگیجه شوید. البته مخاطبان حرفهای و آشنا به ادبیات در انتخاب ترجمههای باکیفیت با مشکل چندانی روبهرو نیستند. آسیب جدی این موضوع متوجه آن دسته از مخاطبانی است که اشراف چندانی به این حوزه ندارند و تنها پس از خواندن کتابها متوجه پایین بودن کیفیت ترجمه میشوند. در راستای بررسی آسیبهای پدیده «باز ترجمه» در صنعت نشر کشور، با اصغر نوری و پرویز شهدی از نامهای آشنای حوزه ترجمه و مسعود کازری، مدیر انتشارات کتاب خورشید گفتوگو کردهایم.
اصغر نوری، مترجم و کارگردان تئاتر: بازترجمه؛ نتیجه سودجویی و فرصتطلبی
«یکی از دلایل مهم بازترجمه کتابها، عدم عضویت ایران در کنوانسیون برن یا همان قانون حق نشر است؛ چراکه درصورت عضویت، یک ناشر خارجی فقط میتواند به یک ناشر یا مترجم ایرانی اجازه ترجمه و چاپ کتاب را بدهد و چون عضو این توافقنامه بینالمللی نیستیم هرکس هر کتابی را مایل باشد، ترجمه میکند.»
اصغر نوری در پاسخ به این پرسش که چرا در شرایط فعلی عضویت ما در کنوانسیون برن از جهات مختلف مقرون بهصرفه نیست، ادامه داد: از نظر من دلیل اصلی عدمعضویت ما در قانون کپیرایت یا حق نشر، مسائل اقتصادی نیست، بلکه بهعلت وجود بندی در این توافقنامه است. همچنین وقتی شما قصد ترجمه و چاپ کتابی را دارید اجازه تغییر در آن کتاب را ندارید اساسا ایران نمیتواند عضو کنوانسیون برن شود و این مسئله فقط محدود به چاپ و نشر کتاب نیست؛ درصورت عضویت ما این قانون شامل سایر موارد ازجمله سینما، موسیقی و ... نیز خواهد بود. وی همچنین افزود: در این میان مسئله اقتصادی حق نشر تا حد زیادی قابل حل است. به اینترتیب وقتی ما از بازار کتاب بینالمللی صحبت میکنیم، برای یک ناشر خارجی قابل فهم است که یک اختلاف واحد پولی در این میان وجود دارد. من بارها از ناشران خارجی حق نشر گرفته و با این موضوع از نزدیک برخورد داشتهام و هر بار با گفتوگو و پیگیری حل شده است. به اینترتیب که کتابی که در فرانسه 15یورو قیمتگذاری میشود، در ایران با چاپ ۵۰۰ یا هزار نسخه به قیمت ۱۰۰هزار تومان به فروش میرسد؛ یعنی حدودا ۲دلار یا ۲یورو. آنها امروز درک کردهاند که نباید برای یک ناشر ایرانی همان پولی را درخواست کنند که برای یک ناشر اروپایی درخواست میکنند، از طرفی راهحل مقرون بهصرفهتری هم که خود من شخصا در مورد آن با ناشران فرانسوی و سوئیسی به توافق رسیدهام، به اینترتیب بوده که ناشر پذیرفته در حدود ۲ تا ۵درصد از فروش تیراژ کل کتاب به ناشر خارجی تعلق بگیرد و با اینکه مبلغ نهایی با احتساب تبدیل واحد پول مبلغ اندکی خواهد شد، اما در این مورد با اختلافنظر جدی مواجه نشدهایم و بهزعم من تاکنون تنها مسئله مهم از نظر ناشر خارجی قانونی کار کردن بوده است.
با این وصف، تا حدی روشن شد که عدمعضویت ما در قانون کپیرایت مربوط به مسئله اقتصادی نیست، ولی پیامدهای عدمعضویت ایران در این قانون به اینترتیب است که مترجم وقتی کتابی را ترجمه میکند و آن کتاب در بازار نشر از طرف مخاطب با اقبال خوبی مواجه میشود، ناشران دیگر به این فکر میافتند که آنها هم کتاب مورد نظر را منتشر کنند که باز هم اگر عضو قانون کپیرایت بودیم این اتفاق هرگز امکان وقوع نداشت. بیاییم ابتدا فرض خوشبینانه مسئله را بررسی کنیم. مسئله به اینترتیب خواهد بود که مترجمی کتابی را ترجمه کرده و بهدلیل استقبال از آن کتاب، ناشران دیگر کتاب را بهدست مترجم خودشان سپرده و عملا کتاب توسط مترجم دیگری ترجمه میشود. این بهخودی خود اشکالی پیش نمیآورد، ولی در سالهای اخیر ما شاهد این مسئله هستیم که ناشران دوم و سوم وقتی کتابی را دوباره منتشر میکنند، هرگز کتاب را مجددا ترجمه نمیکنند، بلکه از روی ترجمه اول رونویسی و متن را دستکاری میکنند و به اسم یک مترجم تازه، همان کتاب منتشر میشود.
اشباع بازار از ناشران فرصت طلب
در شکل بدبینانه ماجرا باید گفت که بازار امروز نشر ایران از ناشران و مترجمان فرصتطلب و پختهخوار اشباع شده است؛ به اینترتیب که وقتی مترجمی سراغ کتابی از یک نویسنده میرود، به محض اطلاع، دیگر مترجمان به همان کتاب یا کارهای دیگر آن نویسنده هجوم میآورند و این هجوم وقتی بارزتر میشود که نویسندهای برنده یک جایزه جهانی معتبر شود. مثالی میزنم از تجربه شخصی خودم؛ از گذشته طبق عادت شخصی همیشه یک نویسنده را انتخاب کرده و بعد از مطالعه آثار او حداقل 2 یا 3کار از همان نویسنده را ترجمه میکنم. چندی پیش از یک نویسنده فرانسوی بهنام «ژان پل دوبوا» کتابی را ترجمه کردم با عنوان «ماهیها نگاهم میکنند»، بعد از این کتاب، مشغول ترجمه کتاب دیگری از آن نویسنده شدم با نام «شوخی میکنید موسیو تانر» در همان ایام حدود سال۲۰۱۹ ژان پل دوبوا برنده جایزه گنکور شد. با اطمینان میگویم قبل از آن هیچ مترجمی سراغ کتابهای او نرفته بود، ولی به محض برنده شدن کتاب این نویسنده در گنکور، ناشران و مترجمان ایرانی به سمت این نویسنده هجوم آوردند؛ این در حالیاست که من اعلام کرده بودم که در حال ترجمه کتاب دوم و پس از آن کتاب سوم از این نویسنده هستم، ولی کسی به این موضوع توجهی نکرد و در همان موقع 3ترجمه مختلف از کتاب بیرون آمد.
پرویز شهدی، مترجم: نبود نقد مؤثر؛ زمینهساز ترجمههای جعلی
پرویز شهدی، مترجم، در پاسخ به خبرنگار همشهری درباره علت پدیده بازترجمه گفت: خوشبختانه تاکنون با چنین ناشرانی سروکار نداشتهام، ولی متوجه شدهام که در بازار نشر فعلی برخی از آثار کلاسیک مهم توسط افراد مختلفی بارها ترجمه شدهاند؛ بهرغم اینکه ترجمههای قبلی ترجمههای موفقی بودهاند و متأسفانه ترجمههای جدید توسط کسانی ارائه شده که سابقه و تبحر کافی در این زمینه نداشته و نتایج کارشان گویای این مسئله است. هر چند منکر ارائه ترجمههای تازه و با رویکرد جدید درباره آثار کلاسیکی که از ترجمه قبلیشان 60-50 سال گذشته، نیستم. شخصا خود من کتابهایی از این دست را با صلاحدید ناشر مجددا ترجمه کردهام و مورد استقبال هم واقع شدهاند. زبان هم مانند هر پدیده دیگری در حال دگرگونی و تغییر است. زبانی که 60سال پیش بهکار میرفت امروز دیگر کاربرد گذشته را ندارد و در چنین شرایطی اقدام به بازترجمه برخی از ترجمههای قدیمی آثار کلاسیک، خود خدمتی به ترجمه و نشر کشور است؛ به شرط آنکه نتیجه از کیفیت و کارایی بیشتری نسبت به ترجمه قبلی برخوردار باشد؛ در گذشته مجلات و روزنامهها ترجمههای ادبی را زیر ذرهبین نقد میگرفتند و آثار بیکیفیت به واسطه شناسایی و بررسی این رسانهها به سرعت از دور رقابت خارج شده و عرصهای برای جولان نمییافتند، ولی متأسفانه امروز جای این رویکرد رسانهها خالی است. در گذشته کتابها را به اعتبار نام مترجم و نام ناشر میخریدیم؛ چراکه مبنای کار ناشران حرفهای از دیرباز تاکنون بر این منوال بوده که هرگز برای سود و منفعت اقتصادی ترجمههای نازل و بیکیفیت را روانه بازار نشر نمیکنند؛ چه برسد به بازترجمههای جعلی و رونویسی!
مسعود کازری، مدیر انتشارات کتاب خورشید: افزایش ترجمههای جعلی
مدیر انتشارات کتاب خورشید هم نظراتش را فهرستوار عنوان کرد :
1- نبود پیوند با معاهدهها و کنوانسیونهای بینالمللی حق نشر برای حفظ حقوق صاحب اثر
2- نبود اراده برای پیوستن به معاهدهها و کنوانسیونهای بینالمللی کپی رایت در دولتهای گذشته بهعنوان متولی قانونی این کار
3- نبود سیاستگذاری روشن برای پیشگیری از تکرار این پدیده
4- نبود ساز و کار پیگیری مؤثر قانونی برای جلوگیری از تولید و انتشار ترجمههای جعلی و تقلبی از روی ترجمههای ناشران اصلی آثار
شاید نقشه راه خروج از این مشکل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در کشور ما، تبدیل شدن نبودهای عنوان شده در بالا، به بود است. امیدوارم چنین شود تا کتابخوان یا مصرفکننده این کالای فرهنگی در مقابل پرداخت هزینهای که در این روزگار دشوار میپردازد، کالای درستی بهدست آورد.
- جولان کتابهای بیقیمت در بازار نشر| بی ثباتی قیمت کاغذ به پشت جلدها کشیده شد
- کاهش قیمت کاغذ ادامه دارد؟| قیمت جهانی کاغذ همچنان نوسان دارد
نبود اهرم قانونی
همه این اقدامات نشانگر این است که ما در یک فضای غیرحرفهای کار میکنیم و با این اوصاف متأسفانه باید گفت دلیل اصلی باز ترجمهها در حال حاضر سودجویی و فرصتطلبی است؛ هر چند دلیل دومی وجود دارد که بهعنوان یک دلیل حرفهای در همه جای جهان رایج است؛ مثلا کل آثار شکسپیر 3بار در فرانسه با 3مترجم مختلف منتشر شده است. نخستین مترجم شکسپیر ویکتور هوگوست، بعد از آن در اوایل قرن بیستم، فرد دیگری مجددا آثار او را ترجمه کرده و در اواخر قرن بیستم مجددا آثارش توسط فردی به نام ایو بون فوآ، شاعر بزرگ فرانسوی برای آخرینبار ترجمه شده است و تنها علت این بازترجمهها از نظر آنها این است که چون آثار شکسپیر میراث ادبیات جهان است، بهتر است هرازگاهی ترجمهای تازه با رویکردی نو از آثار او ارائه شود؛ رویکردی که هم تکنیکی است و مسئله زبان در آن مطرح است و هم در راستای کمک به درک تازهای از این میراث جهانی است. البته با این نگاه که بازترجمه آثار کلاسیکی که مشمول گذر زمان شدهاند با رویکردی نو، خدمتی به ترجمه و روزآمدی آن است، ولی مسئله عجیب در بازار نشر ایران این است که همچنان شاهد روند پایانناپذیر از بازترجمه بیقاعده آثار کلاسیک هستیم. بهعنوان مثال میتوان کتاب «شازده کوچولو» آنتوان دوسنت اگزوپری که در حال حاضر حدود ۵۰ ترجمه مختلف از آن در بازار وجود دارد یا «بیگانه» آلبر کامو را که حدود ۱۰نفر آن را بازترجمه کردهاند، نام برد. روش پیشگیرانه و بازدارنده برای هر چیزی از 2حالت خارج نیست؛ این پیشگیری و بازدارندگی یا قانونی است یا اخلاقی! بهدلیل عدمعضویت ایران در کنوانسیون برن ما به لحاظ قانونی قادر به جلوگیری از بازترجمه نیستیم. تنها بخش باقیمانده مسئله پرداختن به بحث اخلاقی آن است، شاید تنها بتوانیم به واسطه تذکر و تکرار این موضوع کاری کنیم که مترجمها و ناشران این کار را غیراخلاقی بدانند و از ارتکاب آن اجتناب کنند. در غیر این صورت و در حال حاضر هیچ اهرم قانونی برای ممانعت از این کار وجود ندارد.
نظر شما