نمیشود انتظار داشت انسان معاصر نیز چنین بیندیشد؛ آن هم در حالیکه فناوری انسان را تسخیر کرده و به تبع آن فراوردهها و پیامدهایش و تفکری جدیدکه به واسطه آن بر انسان تحمیل شده و حتی تئاتر را بهعنوان فرهیختهترین و نابترین هنر بشری که برآمده از نمایشهای آیینی است را تحتتأثیر قرار داده است اما با این حال هنوز هم تئاتر یکی از بیواسطهترین و نابترین هنرهاست که منحصر به فرد بودن نوع ارتباطش با مخاطب و چالشی که با او برمیانگیزد وجدی تاثیرگذاردرپیدارد؛ هنری که سرمایهگذاری روی آن جزء ملزوماترشد فرهنگی هر کشوری است.
این روزها و با توجه به احوال تئاتر در عرصه فرهنگ و هنر کشورمان شاید وقت آن است که دوباره بر اهمیت تئاتر بهعنوان هنری مردمی و در عینحال متفکرانه تاکید شود. واقعیتجاری این است که طی سالهای اخیر بار دیگر، حوزه تئاتر از نگاه مسئولان برنامهریز در عرصه فرهنگ و هنر، کمی دچار غفلت شده است یا حداقل جهشی را در عرصه برنامهریزی کمی و کیفی آن نسبت به دیگر سالها شاهد نبودهایم، حالآنکه انتظار میرود هر سال همپای پیشرفت در حوزههای فناوری و زیرساختهای اقتصادی و توانمندیهای علمی و... عرصه فرهنگ و هنر نیز شاهد رشدی مشهود باشد. اما آمارها نشان میدهد جز توجه ویژه به جشنواره تئاتر فجر که همواره و در طول این سالها وجود داشته و اجراهای معمول، نه تنها اتفاقی در تئاتر کشورمان نیفتاده بلکه حتی هنرمندان این عرصه نیز در این سالها تحولی را در متن کار خود رقم نزدهاند.
در چنین شرایطی است که نه سالنی به سالنهای تئاتر اضافه شده، نه بودجه چشمگیری برای ارتقای این هنر در نظر گرفته شده و نه به زیرساختهای نرم افزاری توجه شده است و نه به برنامهریزی برای نسل جوان که در دانشگاههای هنری تحصیل این هنر میکنند توجه شده. هنوز مفاد درسی و کیفیت تدریس در دانشکدهها و نحوه پرورش هنرجو، همان است که 10 سال پیش بود و همین طور منابع درسی و... .
این روزها بحث بودجه تئاتر بحث روز هنرمندان است؛ بودجهای که از مدیران مرکز هنرهای نمایشی تا هنرمندان از کم شدن آن احساس خطر میکنند. واقعیت این است که در بحث کلان مدیریتی، ما از یک نظام مدیریتی واحد فرهنگی برخوردار نیستیم و لاجرم از بودجهبندی متمرکز و مشخصی نیز در عرصه فرهنگ برخوردار نیستیم.
در سازمانهای ریز و درشت بودجههای کوچکی برای امر فرهنگ و هنر وجود دارد که جمع آنها رقم قابل توجهی را شامل میشود و این در حالی است که بسیاری از این سازمانها و ارگانها تخصص لازم را برای تخصیص امکانات برای بهرهبرداری بهینه و بازدهی مطلوب و هدفمند از چنین بودجههایی را دارا نیستند. حال اگر یک مدیریت هدفمند و البته برخوردار از بودجهای مناسب در بخش فرهنگ و بهدنبالش تئاتر در کشورمان وجود داشت، میشد امیدوار بود که توجه به زیرساختها در کنار توجه به رشد کمیتها و کیفیتها و همین طور پویایی این هنر در دستور کار قرار بگیرد و به مرور شاهد رونق این هنر در سرزمینی باشیم که یکی از شیوههای کهن نمایشی در آن نفس میکشد.
اما در شرایط فعلی تنها باید به اجراهای معمول تئاتر شهر که همزمان با هر جشنوارهای و حتی در ایام نوروز که میتواند مخاطبان بالقوه خود را داشته باشد، به تعطیلی میرود، دلخوش باشیم و دانشجویانی که نه به واسطه ترغیبشان در نظام آموزشی به این هنر بلکه به واسطه علاقه شخصی راهی دانشکدهها میشوند و مخاطبینی که باز هم نه به واسطه تبلیغ برایشان که به واسطه شناختهای اتفاقیشان از این هنر به سمت آن میآیند. وگرنه چرا باید در حالیکه تمام مسئولان از میزان اهمیت سرمایهگذاری در امر فرهنگ و هنر برای مقابله با هزار و یک مقوله از جمله تهاجم فرهنگی اطلاع دارند، در سال گذشته 6ماه تنها سالن نمایشی تئاتر عروسکی تعطیل باشد و کسی از آن سراغی نگیرد؟
باید امیدوار بود در وهله اول فکری به حال مدیریت تئاتر در کشور شود و در وهله دوم فکری به حال بودجهای که شامل حال آن میشود.