در سالهای اخیر سهم زنان در کسب و کار بخش خصوصی به اندازه کارهای دولتی روند رو به رشدی را طی کردهاست. مثلا در آمریکا از سال 1990تا سال 1998 کارهایی که توسط زنان اداره میشود، افزایش چشمگیری داشته است بهنحوی که 9.1 میلیون کار اداره شده توسط زنان در آمریکا 27.5 میلیون نفر را بهکار گرفته و موجب مشارکت 3.6 میلیون دلاری در اقتصاد این کشور شدهاست.
با این وجود زنان برای مشارکت در عرصه کسب و کار با موانع خاصی مواجه میشوند که باید بهتدریج بر این موانع غلبه کنند. تغییر در نقش زنان یکی از عمیقترین پدیدههای اجتماعی لیبرالیسم بعد از دهه60 بوده است هرچند مردان نیز با این تغییرات درگیر بودهاند اما در مطالعات مرتبط با چالشهای وظایف و نقشهای همسری و شیوه تقسیم کار در منزل، زنان بیشتر مورد توجه بودهاند.
همچنین با وجود افزایش سهم و بهبود زمینههای اشتغال زنان در ایران و سایر کشورهای توسعه یافته، هنوز اشتغال زنان در اینگونه جوامع با موانع بسیار جدی مواجه بوده و زنان نسبت به مردان از فرصتهای کمتری برای اشتغال و کارآفرینی برخوردار هستند.
جستوجوی راههای جدیدی برای کسب و کار زنان، موضوع تحقیقی بوده که بر مبنای بررسیهای انجام شده و مطالعات میدانی 800 زن و مرد صاحب کسب و کار صورتگرفته است. هدف این مطالعه پاسخ به این پرسش است که چرا تعداد زنان صاحب کسب و کار در ایالات متحده تقریبا با رشدی 2 برابر بیشتر از میانگین جهانی، افزایش مییابد.
لوئیس هابر، دبیر سرویس مالی مؤسسه دلار والی معتقد است:« زنان احتمالا بیشتر به 2 دلیل کسبو کار خود را آغاز میکنند؛ نخست اینکه موقعیتهایی را که برای اجرای ایدههای کارآفرینی وجود دارد تشخیص میدهند، یا اینکه برای خود همان کاری را انجام میدهند که قبلا برای کارفرمای خود انجام میدادهاند».ویمیافزاید:«برای 44درصد زنان اینها محرک اولیه است.»براساس مطالعات انجام شده تغییرات عمدهای در این محرک در طول 2 دهه اخیر رخ داده است. زنانی که در 10سال اخیر کسب و کاری راهانداختهاند بیشتر تمایل به کسب تجربه حرفهای یا موقعیتهای مدیریتی نسبت به موقعیتهای کارمندی دارند.
بانوان کارآفرین
عمر پدیده کارآفرینی در ایران کمتر از 5 سال است. با این وجود هنوز این بحث بهصورت رسمی جدی گرفته نشده و فقط بهصورت غیررسمی از طریق سازمانهای غیردولتی دنبال میشود. تغییر نگاه خانوادهها به اشتغال زنان و دختران، افزایش میزان فارغالتحصیلان و دانشآموختگان زن، نرخ بیکاری بالا، اشباع بازار کار بخش دولتی و عدمتمایل بخش خصوصی به جذب بیکاران از یک سو و نیاز جامعه به فعالیتهای اجتماعی- اقتصادی زنان از سوی دیگر، توجه به مقوله کارآفرینی زنان را بیش از پیش ضروری ساخته است.
بیتردید ایجاد بسترهای لازم برای کارآفرینی زنان، جوانان و فارغالتحصیلان دانشگاهی علاوه بر افزایش روحیه و نشاط در این قشر، موجب افزایش تولید ملی نیز میشود. اگر کارآفرینی را در بخشهای آموزش و تولید مورد بررسی قرار دهیم، بیشک میتوان جای خالی حمایت، تسهیلات و قوانین لازم در این زمینه را احساس کرد. هرچند در اهداف پیشبینی شده در قانون برنامه چهارم توسعه کشور بر بهبود و بسترسازی برای اجرایی شدن این مقوله توجه ویژهای شده است. با این وجود زنان صاحب کسب و کار، بیشتر از مردان از داشتن تجربههای ناخوشایند در محیطهای کاری پیشین خود گزارش میدهند و این مسئله طی سالهای اخیر افزایش چشمگیری داشته است.
این مطالعات بیانگر نکاتی است؛ بیشتر کارآفرینان دارای سابقه کاری قبلی در بخش خصوصی هستند که از این میان زنان کمتر از مردان از شرکت معتبر جدا شده و بیشتر تجربه کار را بهصورت غیرانتفاعی داشتهاند، زنانی که در 10 سال اخیر کسبو کاری راه انداختهاند، بیشتر از مشاغل مدیریتی آمدهاند تا از مشاغل کارمندی، زنان بیشتر از مردان تمایل دارند که کسبو کاری راه بیندازند تا کسب وکاری را خریداری کنند و اینکه از نظر زنان کارآفرین، رئیس خود بودن و داشتن آزادیهای بیشتر جزو مهمترین مزایای کارآفرینی است در حالی که حل و فصل مشکلات کارمندان و گذراندن ساعتهای متوالی بین آنان جزو بدترین معایب ذکر شده است.
گرچه براساس گزارش سازمان جهانی کار نیز تعداد زنان شاغل نسبت به قبل بیشتر شده است، اما آنان بیش از مردان در مشاغل کم بارآور، کم دستمزد و آسیبپذیر مشغول به کار هستند، بدون آنکه از حمایت اجتماعی یا حقوق ابتدایی در محل کار برخوردار باشند. در گزارش «روند جهانی اشتغال زنان – مارس 2008 » که به مناسبت روز زن انتشار یافته نیز آمده است، در دهه گذشته 200میلیون نفر بر تعداد زنان شاغل افزوده شده و این میزان در سال2007 به رقم 1.2 میلیارد نفر در مقایسه با 1.8 میلیارد نفر مردان شاغل رسیده است. گرچه در همین دوره نیز تعداد زنان بیکار از 70.2 میلیون نفر به 81.6 میلیون نفر رسیده و افزایش یافته است.
ایران و اشتغال زنان
وضعیت اشتغال زنان در ایران نیز مشابه سایر کشورهای در حال توسعه، چندان مطلوب نیست. بهنحوی که همواره زنان از فرصتهای شغلی کمتری برخوردار بوده و بیشتر در بخشهای غیررسمی و با دستمزدهای اندک مشغول بهکار هستند.
در واقع براساس آمارهای موجود میتوان گفت، طی سال 1375 تنها 12.1 درصد زنان بالای 10سال کشور از نظر اقتصادی فعال بوده و بیشترین فعالیت آنان در بخشهای خدمات (حدود 45.8 درصد )، 16.7 درصد در بخش صنعت بوده است و حدود 71درصد شاغلان بخش خدمات نیز در گروههای آموزشی، بهداشت و مددکاری مشارکت دارند. بیشتر شاغلان زن در گروه حقوقبگیران (60درصد) و تنها 0.9 درصد شاغلان کارفرما هستند. همچنین زنان شاغل بیشتر در نقاط شهری(56درصد) سکونت داشته و گروه سنی 29- 25 سال را شامل میشوند. پس از آن تعداد زیادی از زنان با ازدواج به کارهایی مانند پرورش فرزند و بهطور کلی امور خانواده مشغول میشوند. با این روند است که نرخ بیکاری جمعیت نیز روزبهروز فزونی میگیرد بهطوریکه حدود 26.1 درصد جمعیت زنان فعال مناطق شهری بیکارند.
همچنین نرخ بیکاری زنان تحصیلکرده نیز بهویژه طی سالهای اخیر بهشکلی مداوم افزایش یافته است. بر این اساس تلاش برای بهبود وضعیت فعلی و رها شدن از مشکلات و موانع، مسئولیتی جمعی است. متأسفانه تحقیقات و پژوهشهای داخلی در زمینه کارآفرینی زنان، بهدلیل نوپایی این مبحث بسیار محدود است و از آنجا که حتی اشتغال زنان در ایران همواره با مسائلی مواجه بوده است، طبیعتا کارآفرینی زنان را میتوان از ابعاد متنوعی بررسی کرد و آن را متأثر از مجموعه عوامل فردی، محیطی و سازمانی دانست.
موانع فردی اشتغال زنان
در این بعد بیشتر انگیزهها و ویژگیهای شخصیتی و جمعیتشناختی مدنظر است. میتوان گفت، بین تواناییهای شخصیتی از قبیل اعتماد به نفس و پنداشت از خود در اشتغال زنان، رابطهای متقابل وجود دارد. بنابر اطلاعات جمعیتشناختی، هرچه نرخ باروری بهدلیل جوانی جمعیت افزایش یابد با نزول اشتغال زنان مواجه میشویم. همچنین بین تعداد فرزندان و اشتغال زنان رابطهای معکوس وجود دارد بهنحوی که تنها 23.8 درصد از زنان دارای 3فرزند یا بیشتر در مقابل 57.7 زنان با 1 یا 2 فرزند به فعالیت شغلی میپردازند. وضعیت تاهل نیز در این موضوع بیتاثیر نبوده بهطوری که زنان مجرد نسبت به زنان متاهل از آزادی عمل بیشتری برای اشتغال و فعالیت اقتصادی و اجتماعی برخوردار هستند. تحصیلات نیز عامل قابل توجهی است، براساس آمارهای رسمی نزدیک به 75 درصد (74.2 درصد) زنان کشور با سواد بوده و درصد قابل ملاحظهای از جمعیت دانشجویی را زنان تشکیل میدهند.
با این وجود، سهم زنان شاغل با تحصیلات عالی نسبت به مجموع اشتغال زنان و همچنین درصد مدیران زن با تحصیلات عالی، بسیار محدودتر از مدیران زن بدون تحصیلات عالی است. به صراحت میتوان گفت، در این زمینه عوامل محیطی نقش بسیار مهمی را نسبت به عوامل فردی ایفا میکند چرا که ویژگیهای شخصیتی و توانمندیهای روانی تاثیر زیادی از عوامل محیطی میپذیرد. بهطور قطع میتوان گفت، وضعیت اجتماعی، فرهنگی، حقوقی، دینی، سیاسی و اقتصادی جامعه نقش بسزایی در تقویت یا تخفیف فعالیتها در امور متفاوت دارد و در حوزه اشتغال زنان و فراتر از آن خوداشتغالی آنان نیز موانع محیطی بسیاری را میتوان برشمرد.
مشکلات محیطی
هنجارهای رایج در زمینه تقسیم کار، وجود نوعی مرزبندی طبیعی بین کار زنان (خانهداری) و مردان (امور بیرون منزل) مسئله تعدد نقش زنان بهطوری که انتظار انجام مسئولیتهای متفاوت زنان در نقشهای همسر، مادر، خانهدار، شاغل و... آنها را دچار تنش و نوعی تضاد نقش و فشارهای ناشی از آن میکند، در میزان اشتغال و کارآفرینی زنان مؤثر است؛ بهنحوی که اکنون وجود برخی ناامنیهای اجتماعی و کاهش امکان حضور فعال زنان در جامعه، اشتغال زنان در کارهایی که لازمه آن انجام سفرهای بین شهری، اقامت در هتلها و اماکن سالم است را با مشکل مواجه کرده است. همواره فرهنگ اقتدارگرا و مردسالار مروج باورهای سنتی و کلیشههای جنسیتی بودهاست بهنحوی که از ابتدای تربیت و اجتماعی شدن، دختران با در نظر گرفتن خود بهعنوان جنس دوم با تضعیف اعتماد بهنفس و تعمیق حس حقارت و خودکمبینی، بسیاری از تواناییهای خود را نادیده میگیرند.
همچنین کمبود آگاهی زنان در ابعاد حقوق فردی، خانوادگی و اجتماعی، حرفهای و مشارکت نداشتن در تشکلهای صنفی حرفهای و فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به استمرار این ساختار نابرابر کمک میکند. در واقع بهدلیل نگاه جنسیتی، فرصتهای اجتماعی و شغلی برابر کمتری، با توجه به شایستگی افراد و فارغ از جنسیت آنها در اختیار زنان قرار گرفته و با این روند همواره تبعیضهای جنسیتی در اشتغال را شاهد هستیم. در حالی که در آسیا زنان بهطور متوسط 12 تا 13 ساعت بیشتر از مردان کارمیکنند، بهدلیل بدون مرز بودن کار خانگی، همچنان در سطح پایین درآمدی قرار داشته و ارتقای مقامها تنها براساس شایستگیها صورت نمیپذیرد. بهطوری که بین سالهای 55 تا 65 از مجموع مردان شاغل، تنها 6درصد دارای تحصیلات عالیه بوده در حالی که طی همین مدت حدود 18 درصد زنان شاغل تحصیلات عالیه داشتهاند.
با این وجود جای شگفتی بسیار دارد که تنها 5درصد زنان دارای تحصیلات عالیه به سمتهای بالای اداری و مدیریتی رسیدهاند. (آمار سال 81) تبعیضهای جنسیتی در نوع آموزش شامل: مواد درسی، نقش زنان در کتابهای درسی و نحوه اطلاع رسانی وسایل ارتباط جمعی که بیشتر تقویتکننده دید سنتی نسبت به زنان بوده، از دیگر موانع اشتغال و کارآفرینی زنان محسوب میشود. از سوی دیگر قوانین ناظر بر خانواده مانند نفقه زن، نفقه اولاد، منع کار زن درصورت نبود رضایت شوهر و اینکه براساس قانون ریاست خانواده با شوهر بوده و خروج زن از کشور منوط به اجازه کتبی شوهر است، مشکلاتی را در مسیر اشتغال زنان ایجاد کرده است. قوانین ناظر بر اشتغال از جمله قانون اشتغال نیمه وقت زنان، مقررات مرخصی زایمان و ماده 5 مصوبه سال1371 شورایعالی انقلاب که محدودکننده حیطه اشتغال زنان است، هیچکدام کمکی به افزایش مشارکت اقتصادی، اجتماعی زنان نکردهاست.