چهارشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۸۸ - ۰۸:۲۶
۰ نفر

مسیح علوی: دو فیلم آخر به نمایش درآمده «استیون سودربرگ» با نام مشترک «چه» و با عناوین «آرژانتینی» و «چریک» که به گوشه‌هایی از زندگی و مبارزه انقلابی مشهور آرژانتینی «ارنستوگوارا» ملقب به «چه‌گوارا» می‌پردازد.

همانگونه که شخصیت «چه» ایجاب می‌کرد، فیلم‌هایی پرحرف و حدیث از کار درآمدند. صف‌های طویل تماشاگران مقابل سینماها در بیشتر کشورها به خصوص در آمریکای لاتین و به ویژه کشور زادگاه وی، آرژانتین، همچنین کوبا، کشوری که ارنستو با یاری‌رسانی به انقلابیون آن لقب چه گرفت و تبدیل به چهره‌ای جهانی شد، در کنار واکنش‌های ابتدایی منتقدان از بیست‌وسومین و بیست‌وچهارمین فیلم کارگردان سوئدی‌الاصل، همگی دست‌به‌دست هم دادند تا شبه‌زندگینامه تصویری «چه» تبدیل به اثری تاثیرگذار و قابل‌توجه شود.

اگر از استقبال جالب‌توجه تماشاگران که در هفته ابتدایی با ایجاد ترافیک،  بخش‌های اصلی «بوینوس آیرس» پایتخت زادگاه چه را مختل کردند یا از صف‌های طویل در مقابل سینماها در «هاوانا» پایتخت کوبا بگذریم که هر دو بیانگر علاقه مخاطب عادی سینما به زندگی جنجالی و چهره کاریزماتیک چه‌‌گوارا است،   ساخته سودربرگ بازتاب متفاوتی میان منتقدان سینمایی داشته است. گروهی از آنها مانند «تاد مک کارتی» که فیلم را در کن 2008 دیده بودند، همان ابتدا به انتقاد از فیلم پرداختند. مک‌کارتی همان موقع در نقدی به فیلم سودربرگ در وب‌سایت «ورایتی» نوشت: «چه، به عنوان فیلمی حماسی، سنگی بزرگ است، چراکه هم باید استانداردهای هنری و هم تجاری را همزمان کسب کند. زمان طولانی و طاقت‌فرسای فیلم هم مقایسه‌ای ناگزیر میان این فیلم و دیگر فیلم‌های بلند حماسی- تاریخی مثل لارنس عربستان به وجود می‌آورد. متاسفانه فیلم چه حماسی نیست، فقط زیادی طولانی است.»

در نقدی دیگر، «پیتر بردشاو» در گاردین می‌نویسد: «احتمالا باید این فیلم را به مثابه شاهکاری معیوب از این کارگردان محسوب کنیم. فیلم حول محور شخصیت اصلی‌اش می‌چرخد اما از نظر ساختاری از هم گسیخته است. قسمت دوم فیلم (چریک) به وضوح، روان‌تر و محکم‌تر از قسمت نخست آن (آرژانتین) است اما به شکل ناامیدکننده‌ای محتاط و محافظه‌کار است و هیچ تمایلی ندارد که به دنیای درونی چه گوارا نزدیک شود.»

چه گوارای همیشگی

نکته‌ای که بردشاو به آن اشاره می‌کند، دقیقا همان چیزی است که در پایان تماشای قسمت دوم ذهن تماشاگر را به خود درگیر می‌کند، چه‌گوارای فیلم اول، فرمانده‌ای مدیر و مدبر است که در تلاشی خستگی‌ناپذیر حتی با دست‌زخمی و نفس‌هایی که به سختی درمی‌آیند از هیچ کوششی برای موفقیت چشم‌پوشی نمی‌کند.

چه‌گوارایی که در فیلم آرژانتینی می‌بینیم همان است که هزاران کتاب درباره زندگی ستاره‌وار او نوشته شده و تقریبا همان تصویری است که از او در ذهن داریم؛ به موقع جدی است و در وقت لازم، شوخ و خنده‌رو. سودربرگ حتی پا را از این هم فراتر می‌گذارد و ما را با بخش‌های ناگفته و ناشنیده دیگری از شخصیت چه آشنا می‌کند. چه گوارایی که در فیلم سودربرگ می‌بینیم با پرتره تصویر شده معروف «آلبرتو کوردا» عکاس کوبایی و مردی که سیگار برگ هاوانا در دست دارد و لبخندی دائمی روی لب‌هایش می‌بینیم، تفاوت‌هایی اساسی دارد.

او عصبانی می‌شود، بد دهنی می‌کند، مترجمش را دست می‌اندازد و مانند بیشتر رؤسا و فرمانده‌ها به خشکی نصیحت می‌کند و پنداخلاقی می‌دهد. سودربرگ در قمست اول فیلم، چه را مردی نشان می‌دهد که حتی «فیدل کاسترو» هم که مدیریت و نفوذ او روی پیروانش زبانزد خاص و عام است، دست به ستایش و تمجید او می‌زند و در هنگامه مبارزه در جنگل‌های «سییرامایسترا» چه را به عنوان فرمانده دسته‌ای از شورشیان منصوب می‌کند که بعدها به عنوان نخستین گروه وارد هاوانا می‌شوند.

فرمانده مضطرب

اگرچه در قسمت نخست (چریک)، روایت منسجم و مشخص‌تری نسبت به قسمت دوم نمی‌بینیم اما آنچه می‌بینیم روایتی جذاب‌تر از قسمت دوم است. در فیلم چریک، از زاویه دوربین و با تصاویری سیاه‌وسفید که هنرمندانه و برخلاف عرف به‌روایت‌ زمان حال فیلم می‌پردازند و به شدت مستند از آب درآمده‌اند، مواجهیم. چه‌گوارا در تدارک سفر به نیویورک و سخنرانی در اجلاس سالانه سازمان ملل متحد است و فلاش‌بک‌ها در قالب رنگی برای بیننده به نمایش در‌می‌آیند تا او با نحوه شکل‌گیری گروه کوچک انقلابی فیدل‌کاسترو و چه‌گوارا که جوان است و ریش ندارد و هنوز در آن لقب «آرژانتینی» دارد و ادامه مبارزه آنها تا فتح کوبا آشنا شود. تا اینجای کار می‌شود گفت که دوگانه‌ سودربرگ مطابق میل و خواسته تماشاگر- به خصوص هواداران چه‌گوارا- پیش‌ می‌رود.

اما از قسمت دوم، بعد از تصویری که از کاسترو در‌حال توضیح درباره شایعه‌های پیش آمده ناشی از غیبت عجیب و طولانی‌مدت گوارا روی صفحه تلویزیونی قدیمی و سیاه‌وسفید می‌بینیم، ناگهان فیلم به درون بولیوی می‌افتد و تنها با یکی دو فلاش‌بک کوتاه، تماشاچی با دفترچه تصویری خاطرات چه‌گوارا در بولیوی مواجه می‌شود که مانند نسخه دست‌نویس چه، گنگ، نامفهوم و مغشوش است. در این قسمت تماشاچی، اثر کمی از فرمانده شجاع و باهوش قسمت اول می‌بیند. چه‌گواری قسمت دوم، مرد تغییر قیافه‌داده‌ای است که به شدت منفعل است.

او مضطرب است، تشویش را به وضوح می‌توان در رفتارش دید و گاهی این حس را به تماشاگر دست می‌دهد که او از کرده‌اش در سفر به بولیوی و انقلاب در آنجا پشیمان است. چه‌گواری این قسمت، مردی است که یا مشغول خنثی کردن حمله‌های بیماری تنگی نفسش است (نقطه ضعفی که سودربرگ اصرار عجیبی بر تصویر مکرر آن دارد) و یا در حال پانسمان زخم و رسیدگی به بیماری سربازان و دهقانان جنگل‌های بولیوی اما در کمال تعجب و برخلاف آنچه در قسمت اول می‌گذرد هیچ واکنشی به رفتارهای گروهکی که از دسته جدا شده‌اند و با خرابکاری چهره پارتیزان‌ها را نزد روستاییان، مخدوش می‌کنند، نشان نمی‌دهد.

در حالی که شاهدیم در قسمت اول و هنگام دستگیری تعدادی از اعضای گروه که با سوءاستفاده از نام چریک‌ها به غارت مال و اموال و تجاوز به زنان و دختران پرداخته‌اند، به شدت برخورد می‌کند و در دادگاهی صحرایی آنها را محکوم و همانجا به گلوله می‌بندد. البته ریشه این تناقض را نباید در فیلم سودربرگ بلکه در نوع کنش و واکنش گوارا در طول مدت مبارزه او جست‌وجو کرد؛ چه‌آنکه، سودربرگ تنها یک راوی است که از خوب حادثه، به متن- خاطرات چه‌گوارا- بسیار پایبند است.

برگ برنده

بی‌شک درخشان‌ترین و برجسته‌ترین ویژگی فیلم چه، بازی تحسین‌برانگیز بنیسیو دل‌تورو در نقش چه‌گوارا و در بازه‌های زمانی مختلف از زندگی اوست. همان که برای او جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را از کن 2008 به ارمغان آورد. چهره دل‌تورو که شباهت بی‌نظیری به چه گوارا دارد با گریمی که به خوبی بر صورت او نشسته، باعث می‌شود تا تماشاگر در لحظاتی فراموش کند که این دل‌تورو است که دارد نقش چه‌گوارا را بازی می‌کند؛  رجوع کنید به سکانس‌های سخنرانی گوارا در سازمان ملل و هنگام خداحافظی چه از فیدل و خانواده‌اش با چهره‌ای مبدل که هیچ‌کدام کم از چه‌گوارای واقعی ندارد. بازی دل‌تورو با الهام از فیلم‌های مستندی که درباره چه ساخته شده‌اند و تصاویری که از او موجود است، در کنار تحقیق طولانی‌مدتی که از زندگی چه‌گوارا کرده به نمایش درآمده است.

دل تورو برای رسیدن به این نقش جدا از تلاش چندساله‌ای که همراه سودربرگ، پیتر بوچمن و بنجامین و ندرمین (فیلمنامه‌نویسان) انجام داد، در سفری به کوبا با گوشه‌هایی دیگر از زندگی اسطوره انقلابی آمریکای لاتین مواجه شد که در خلق این تصویر شگفت‌انگیز، نقش موثری داشت. او که تا قبل از نهایی‌شدن ساخت فیلم تصور می‌کرد چه‌گوارا ماجراجویی شرور بوده، در این کنکاش با مرد محبوبی آشنا شد که برخلاف تصورش شخصیتی تاثیرگذار و انسانی داشته است. او همچنین در سفر به کوبا ملاقاتی هم با فیدل کاسترو رهبر سابق کوبا و 3 عضو بازمانده گروه چریک‌ها در بولیوی که کوبایی بودند، داشت و از مجموع این سفر ساعت‌ها تصویربرداری کرد. 

فرایندی که باعث شد دست آخر، دل تورو پورتوریکویی در کنفرانس مطبوعاتی فیلم در جشنواره کن لب به اعتراف بگشاید و بگوید:«اگر آن زمان به جای چه گوارا بودم، دقیقا همان کاری را می‌کردم که او کرد.»

اما «ریچارد کورلیس» منتقد مشهور مجله «تایم» برخلاف بیشتر منتقدان که از بازی دل‌تورو تمجید کردند، با تصویری که او از چه‌گوارا نشان می‌دهد، مشکل دارد. او می‌نویسد:« دل تورو که اغلب در بازی‌اش مانند یک چترباز است و از اوج شروع می‌کند و بلند پرواز است،‌ در این فیلم گنگ است. او الهام‌های احساسی کمی از خود نشان می‌دهد و به نظر می‌رسد در این فیلم متین و موقر شده. چه گوارا در این فیلم به جای آنکه با مهارت‌های مبارزاتی دشوار و هوش ربایش تصویر شود با نفس تنگی‌اش نشان داده می‌شود.»

آمریکا وارد می‌شود!

نمایش فیلم‌ها در کنار آمریکای لاتین، در مجموع در اروپا و آمریکا نیز موفق بود. با اینکه فیلم با وعده فروش حق تولید به کانال‌های کابلی و از طریق جلب سرمایه‌گذاری پخش‌کنندگان ساخته شد. اما استقبال خوب تماشاگران از فیلم سودربرگ پای کمپانی صاحب‌نام «برادران وارنر» را هم به میدان باز کرد تا نسخه‌های خانگی فیلم با مشارکت و سرمایه‌گذاری این شرکت عظیم وارد بازار شود. اگرچه از آمار فروش دی‌وی‌دی‌های فیلم چه در سراسر جهان اطلاعات دقیقی هنوز منتشر نشده است اما می‌توان حدس زد که استقبال خوبی که در زمان نمایش عمومی فیلم به عمل آمد، برادران وارنر را به وسوسه انداخته است تا نام خود را روی این ساخته سودربرگ ثبت کنند؛ اتفاقی که اگر رخ نداده بود تنها با نام «بانچ کمپانی» فرانسوی،‌ به عنوان تولید‌ کننده و پخش‌کننده‌ای که 75درصد بودجه نزدیک به 65میلیون دلاری فیلم را به عهده داشت، صورت می‌گرفت.

حمله به منتقدان

فیلم 4 ساعته چه که زمان شروع نگارش فیلمنامه تا نمایش آن تقریبا 7سال  طول کشید، یک اثر چند وجهی است. سودربرگ در این فیلم با کمک فیلمنامه نویسانش تلاش کرده تا از قالب صرف فیلم‌های بیوگرافی فاصله بگیرد. او در گوشه‌هایی از فیلم شخصیت چه را تجزیه و تحلیل می‌کند و در بخش‌هایی در مورد او داستان‌پردازی و تخیل‌پردازی می‌کند (صحنه‌ای که جوانک نگهبان در سکانس ما قبل آخر با چه گوارا هم‌کلام می‌شود و به او سیگار تعارف می‌کند و گوارا از او می‌خواهد که آزارش کند تا فرار کند.)

سودربرگ در پاسخ به آن دسته از منتقدانی که ساخته وی را شاهکاری ناقص می‌خوانند با کنایه پاسخ می‌دهد که این یک فیلم متفاوت است و او تنها سعی کرده تا این حس را به تماشاگر القا کند که اگر قرار بود زمانی همراه چه گوارا باشد، چه احساسی داشت. او در گفت‌وگویی با سی.ان. ان می‌گوید که فیلمی خلاف عرف فیلمسازی ساخته است  و ادامه می‌دهد:«خنده‌دار است که بیشتر چیزهایی که درباره اکثر فیلم‌ها می‌نویسند، این است که چقدر قراردادی هستند و وقتی که فیلمی قراردادی نیست،‌ناراحت می‌شوند.»

«مانولادارگیس» منتقد روزنامه نیویورک تایمز پس از نمایش فیلم در جشنواره نیویورک، نقدی می‌نویسد که آن را به نوعی می‌توان پاسخی به این اظهارنظر سودربرگ تلقی کرد. او می‌نویسد:«در خلال فیلم، کارگردان، زیبایی خیره‌کننده مناظرش را با تصویر قهرمانانه چه مخلوط می‌کند. چه می‌جنگد،  متفکرانه و با شتاب می‌خواند و می‌نویسد و از دهقانان و سربازان پرستاری می‌کند.» به عقیده این منتقد، چه می‌برد و می‌بازد اما همچنان در یک چیز ثابت باقی می‌ماند و آن چهره رهبری کاریزماتیک است.

منتقد نیویورک تایمز اشاره می‌کند:«سودربرگ زیرکانه از نمایش جنبه‌های منفی شخصیت چه گوارا طفره رفته است. از جمله افزایش اعمال خشونت در جنگ‌های بی‌پایانش. بدون شک چریک، فیلمی سیاسی است حتی اگر در نمایش سیاست بر ماجراهای رمانتیک تاکید کند چرا که این فیلم هم مانند تمام فیلم‌ها برای فروش و پول درآوردن ساخته شده است»؛ نکته‌ای که مطمئنا به مذاق سودربرگ و هواداران چه گوارا خوش نمی‌آید.

نقدهای مثبت

اما در کنار منتقدانی که سفت و سخت به 2 فیلم سودربرگ تاخته‌اند،  نام‌های آشنایی مانند «راجرایبرت» منتقد مشهور شیکاگو تایمز نیز به چشم می‌خورد که فیلم چه را جزو  فهرست بهترین فیلم‌های سال 2008 خودش قرار داده است.  در کنار او « جیمز روچی» منتقد مجله سینما تیکال، پا را فراتر گذاشته و آرژانتینی و چریک را بهترین فیلم‌های سال 2008 می‌داند. «اندرواویمر» از مجله «سالون» هم به تمجید از آخرین ساخته به نمایش درآمده سودربرگ می‌پردازد و می‌نویسد:« چیزی که سودربرگ موفق به ساخت آن شده، چرخه‌ای با شکوه از تولد و مرگ است.

سودربرگ توانسته اثر پیچیده‌ای بسازد که اوباما و رائول کاسترو هنوز گرفتارش هستند. به اندازه کافی وقت داریم تا درباره مفاهیم سیاسی فیلم و کمبودهای آن بگوییم، وقت داریم تا به حوادث تاریخی که او حذف کرده بپردازیم یا به این یا آن خطای ایدئولوژیک اشاره کنیم. سودربرگ چیزی ساخته که مردم همه دنیا دوست دارند آن را تماشا کنند و مشتاقند که درباره آن بحث کنند. چیزی که به طور عجیبی لازم و ضروی به نظر می‌آید؛ درهم و برهم و سرگرم‌کننده. »

کد خبر 78982

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز