سرعت که از اقتضائات مهم دوران مدرنیسم و کشورهای در حال توسعه و توسعهیافته است باعث شده که فرصت تعمق، ژرفنگری و لذتبردن ریشهای از استفادهکنندگان محصولات فرهنگی سلب شود، در این دوران سرعت ریتم ارائه اطلاعات نقش حیاتی را بازی میکند و اگر ریتم کندی مشاهده میشود نه به دلیل دادن فرصت برای تعمق مخاطب بلکه برای تلفکردن وقت اوست. در چنین شرایطی دستاندرکاران هنری چون تئاتر که اکثرا در کشور ما مخاطب خاص داشته است، سعی میکنند ضوابط نوگرایی را سرلوحه قرار دهند.
دوری از روایتهای خطی، نوآوریها در عرصه روایت و تمهیدات صحنهای و بازیگری همه و همه باعث شده است که یک سوءتفاهم بین مردم و اهالی تئاتر شکل بگیرد و آن سوءتفاهم این است که تئاتر هنری مربوط به خواص است این محدودیت خودخواسته و ضعف ادبیات نمایشی در تلویزیون و سیما باعث شده است که تئاتر رفتهرفته جایگاه خود را به عنوان هنری تعیینکننده از دست دهد. و به اصطلاح در خلأ تپیده و توانایی بروز در عرصه عمومی جامعه را نداشته باشد. در کشور ما علاوه بر دلایل بالا، ضعف ساختاری و سختافزاری تئاتر و کمبود سالن استاندارد و جذاب برای ارائه و غیرممکن بودن استفاده از تبلیغات نیز خود دلیلی بر گمنام ماندن هنر تئاتر و متون نمایشی شده است که در صورت ارائه وسیع میتوانند تاثیرگذاری بالایی در سطح دیگر هنرها بلکه در سطح جامعه به عنوان مرجعی فرهنگساز داشته باشند.
اگر فراموش نکرده باشیم در سالهای دهه 60 یکی از جذابترین برنامههای تلویزیون تله تئاتر بود؛ تله تئاترهایی چون چراغ گاز، سوزنبانان، دکتر فاستوس، بازپرس وارد میشود و... که در آن دوره که تلویزیون با ضعف در تولیدات نمایش روبهرو بود تامینکننده نیاز مخاطب بودند. اکنون که سالها از آن دوران میگذرد تلویزیون افزایش تولید را مدنظر دارد و براساس این هدف ساختار تولیدی نیز متحول شده است.
سریالهایی با روند تولیدی سریع و در نتیجه متون نمایشی ضعیف یکهتاز میدان هنرهای تصویری شدهاند و این اتفاق در سینما نیز به نوع دیگری در جریان است و مخاطب امروز هنرهای تصویری در کشور ما که آمار مطالعهاش بسیار پایینتر از حد استاندارد است در این رسانه هم فرصتی برای آشنایی با متون نمایش قوی نمییابد. در حقیقت این متون نمایش را نباید تنها به عنوان یک مرجع برای سرگرمی قلمداد کرد. بسیاری از مخاطبان جوان هنرهای نمایشی با دیدن شبکه روابط انسانی در تئاتر به تجربیاتی دست مییابند که شاید هیچگاه در زندگی عادی با آن مواجه نشوند چرا که متون تئاتری درست مثل ادبیات و رمان دارای عمق مناسبی در مناسبات رفتاری انسانهاست.
در این میان تلویزیون فرصت مناسبی در اختیار دارد تا با پوشش تئاتر به عنوان هنری جذاب مخاطب را با فضایی جدیدتر آشنا کند که گرچه تلهتئاتر در تلویزیون ما دارای سابقه زیادی است و پدیدهای نیست که امروز بخواهیم آن را معرفی کنیم اما با توجه به شکاف چند ساله بین ایدهآلهای نسل جوان و متون قوی نمایش ارائه تله تئاتر نیاز به بازنگری و اهمیتدهی دارد.
تلویزیون در این سالها با عنایت ویژه به مستند، گامهایی هرچند کوتاه در جهت آشنایی مخاطب با این بخش از برنامهسازی برداشت. اختصاص باکس پخش هفتگی تبلیغ و جذابسازی نسبی در مورد مستند جواب داده است، پس میتوان این راهکار را در مورد تئاتر نیز به کار برد؛ با این تفاوت که مخاطب تله تئاتر و حتی تئاترهایی که روی صحنه اجرا میشوند و از تلویزیون پخش شوند بسیار بیشتر از مستند است.
رضایت مخاطب تله تئاترهایی چون نیمکت و مسافرخانه سعادت در سالهای اخیر نیز گواهی بر این مدعاست که تله تئاتر در صورت ارائه صحیح میتواند کمکم جای از دست داده خود را در ذهن مخاطبان تلویزیون ایران باز کند، ضمن اینکه این کار باعث قوام کار دیگر بخشهای نمایشی سیما نیز میشود؛ در شرایطی که تلویزیون و شبکههای مختلف سیما بتوانند بخشی از ساعات پخش خود را به تله تئاتر و تئاترهای صحنهای اختصاص دهند و دغدغه آنتن نداشته باشند آن گاه میتوانند از تولیدکنندگان سریال نیز آثاری قویتر و پر وسواستر طلب کنند. مخاطب تلویزیون نیز که با شبکه روابط در متون نمایشی تئاتری اخت شده است دیگر روابط سست و مبتذل شده در آثار آسانگیر سیما را نمیپذیرد؛ در نهایت این هنرمندان تئاتر هستند که میتوانند با به دست آوردن مخاطبان جدید عرصههای نویی را در ارائه مردمی متون کلاسیک و مدرن تئاتر بیابند.
گرچه برخی از اصحاب تئاتر هنوز بر این باورند که تلهتئاتر موجودی عجیبالخلقه است و تا نفس تماشاگر به بازیگر نخورد و هر اجرا با اجرایی دیگر تفاوتی جذاب نداشته باشد آن هنر ارائه شده تئاتر نیست. با چنین ایدهآلهایی باید از تئاتر همانقدر انتظار داشت که از هنری خاص پسند که به دلیل بیمهری مسئولان و محدودیتهای سختافزاری روزبهروز باید شاهد به قهقرا رفتن و در خلأ تپیدنش بود.