بیان ویژگیهای آرمانشهر، ریشه در حکمت عملی دارد و از آنجا که حکمت عملی درصدد تبیین و توضیح اخلاق فردی، تدبیر منزل و سیاست مُدُن است آرمانشهرها نیز به این امور میپردازند.
اولین اندیشههای مدون در این زمینه از فیلسوفان یونان به دست ما رسیده است. اندیشههای ایدهآلی سقراط از بین گفتوگوهای او با جوانان برای آگاهیبخشیدن به آنها و مبارزه با سوفسطائیان آشکار میشود. او نهتنها این اندیشه را ابراز کرده بلکه برای اِجرای آن تا پای جان نیز ایستاده است.
افلاطون نیز در جمهوری (1) این بحث را مطرح کرده و عدالت را زیربنای شهر آرمانی خویش قرار میدهد. ارسطو هم در «سیاست» در مورد آرمانشهر دست به نظریهپردازی میزند.
در بین متفکران اسلامی نخستین کسی که وارد فلسفه سیاسی شده، حکیم ابونصر فارابی است. او در 2کتاب «سیاست مدنیه» و «فصول المنتزعه» به این امر پرداخته است و به پیروی از افلاطون حکمت را رکن اصلی مدینه فاضله میداند و برای آرمانشهرش ارکانی را برمیشمارد. (2)
او جامعه را همچون بدنی میداند که تمام اعضای آن به هم مرتبط است و جهت تکامل باید اجزای آن همگرایی داشته باشند (3). در این شهر باید استعداد تمام افراد در مسیر مناسب قرار گیرد و شکوفا شود.
اما آرمانشهر در اندیشه سعدی رنگ و بوی دیگری دارد. سعدی یکی از دو کتاب مهم خویش - بوستان- (4) را به این امر اختصاص داده و آرمانشهری را توصیف میکند که در دل، شوق ایجاد آن را داشته و از پس سالیان دراز سفر و عبرتآموزی و کسب تجربه و خوشهچینی از محضر بزرگان، با تفکر و تامل در آیات قرآن کریم و سنت اسلامی به آن صیقل داده است.
بوستان از یک طرف درس زندگی در زمان حال میدهد و از طرف دیگر با لطافت تمام، الگوی آرمانی سعدی را بیان میکند.
سعدی آرمانشهرش را در قالب حکایات جذاب و شیرین که در پشت آن سالها تفکر و تجربه و دانش خفته است تصویر میکند. او آنچه را دیده با دقت تجزیه و تحلیل کرده و در ضمیر خویش آن را پرورده است. در این آرمانشهر، عدالت مهمترین رکن جامعه است و چنانکه در ترتیب ابواب بوستان و حجم آنها مشاهده میشود باب عدالت، نخستین و حجیمترین این ابواب است. عدالت در نظر سعدی- همچون دیگر حکما- نه یک فضیلت در کنار سایر فضایل بلکه برایند کمالات است و شاخصه اصلی یک جامعه آرمانی، گسترش عدالت درآن جامعه است. در نظر سعدی عدالت امری است که در اجتماع از بالا به پایین جریان دارد؛ اگر فرادستان عدالت نورزند فرودستان نیز چندان با عدالت مانوس نمیشوند و ملک نیز باقی نمیماند:
خبر داری از خسروان عجم
که کردند بر زیردستان ستم
نه آن شوکت و پارسایی بماند
نه آن ظلم بر روستایی بماند
چو خواهد که ویران شود عالمی
کند ملک در پنجه ظالمی
او حاکمان را الگوی مردم میداند، به همین جهت سعی میکند ویژگیهای حاکم عادل را بهعنوان رکن اصلی یک جامعه آرمانی جهت گسترش عدالت بیان کند. از دقت در بوستان، برخی خصوصیات آشکار میشود که در ادامه به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
الف) توجه به درویشان و نیازمندان و گسترش رفاه و آسایش آنها و دوری از مستکبران:
شنیدم که در وقت نزع روان
به هرمز چنین گفت نوشینروان
که خاطرنگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش باش...
ز مستکبران دلاور بترس
از آن کو نترسد ز داور بترس
ب) گماردن والیان خداترس بر مجاری امور:
خداترس را بر رعیت گمار
که معمار ملک است پرهیزگار
ج) توجه به قدر و منزلت زیردستان و اطرافیان: سعدی بر عکس بسیاری از نزدیکان حکام که برای خوشحالی حاکم و محکمکردن جای پای خویش، پندهای پادشاهپسند میگویند – از سر عشق به مردم و صفای باطن - جز حقیقت چیزی نمیگوید و حاکمان را به مراعات حال زیردستان دعوت میکند:
ندیمان خود را بیفزای قدر
که هرگز نیاید ز پرورده غدر (5)
د) اعتدال در رفتار و کردار با همه، چه دوست و چه دشمن که باعث محکمشدن ریشه حکومت میشود زیرا ریشه حکومت در دل جامعه جوانه زده و توجه به مردم از پوسیدن بنیان حکومت جلوگیری میکند:
رعیت چو بیخند و سلطان درخت
درخت ای پسر باشد از بیخ سخت...
چو نرمی کنی خصم گردد دلیر
و گر خشمگیری شوند از تو سیر
درشتی و نرمی بههمدر به است
چو رگزن که جراح و مرهمنه است
ه) احترام به نام نیک دیگران که از جمله فضایل اخلاقی است و خود باعث جاودانماندن نام نیک انسان میشود:
چو خواهی که نامت بود جاودان
مکن نام نیک بزرگان نهان...
و) توبهپذیری و بخشندگی و تسلط بر احساس و خشم: از نظر سعدی اگر حاکم این خصوصیت را نداشته باشد تخم عداوت و دشمنی را در دل دیگران میکارد که باعث کمشدن مقام و منزلت حاکم میشود و بر عکس اگر به این فضیلت آراسته باشد قدر خویش افزوده است:
گنهکار را عذر نسیان بنه
چو زنهار خواهند زنهار ده
گر آید گنهکار اندر پناه
نه شرط است کشتن به اول گناه
چو خشم آیدت بر گناه کسی
تامل کنش در عقوبت بسی...
ز) سادهزیستی و دوری از تجملات و توجه به زیردستان و لشکریان که این نیز یکی از مهمترین دلایل استحکام حکومت از نظر سعدی است:
شنیدم که فرماندهای دادگر
قبا داشتی هر دو روی آستر
یکی گفتش ای خسرو نیکروز
ز دیبای رومی قبایی بدوز
بگفت اینقدر ستر و آسایش است
وزین بگذری زیب و آرایش است
نه از بهر آن میستانم خراج
که زینت کنم بر خود و تخت و تاج...
خزاین پر، از بهر لشکر بود
نه از بهر آذین و زیور بود...
همچنین پندشنوی، مشورت با نیکان و خیرخواهان و خردمندان، شجاعت، دوری از تعصب و... از دیگر ویژگیهای حاکم در آرمانشهر سعدی است. روی دیگر آرمانشهر سعدی مردم هستند که بهعنوان قاعده هرم اجتماع از جمعیت زیاد و نقش و کارکرد متفاوت برخوردارند. سعدی برای اصناف و گروههای متفاوت مردم آرزوی سعادت و بهروزی دارد و آرزو دارد مردمان به خصایص و فضایل عالی انسانی آراسته باشند.اهم خصوصیات انسان در جامعه آرمانی سعدی عبارتند از:
الف) سبکباری، پندپذیری و دوری از غفلت و حرص و جاه و دلنبستن به دنیا، زیرا حرص و طمع ریشه بسیاری از رذایل است و اگر وجود انسان را فراگیرد بسیاری از رذایل را در وجود آدمی بارور میکند و رشته دل انسان را به دنیا گره میزند:
سبکبار مردم سبکتر روند
حق ایناست صاحبدلان بشنوند...
بکن پنبه غفلت از گوش هوش
که از مردگان پندت آید به گوش...
ب) احسان، انسان در الگوی آرمانی سعدی اهل احسان بیمنت است؛ مردم باید نسبت به هم بیریا و با خلوص نیت برخورد کنند و خداوند را الگوی خویش قرار دهند. توصیه به این نوع بخشش در داستان راندن پیر گبر از سفره توسط حضرت ابراهیم خلیل(ع) و اشاره حضرت حق در خطابودن کار ابراهیم(ع) یکی از مصادیق روشن این نوع نگاه سعدی به احسان است:
... سروش آمد از کردگار خلیل
به هیبت ملامتکنان کای خلیل
گر او میبرد پیش آتش سجود
تو و اپس چرا میبری دست جود؟
گره بر سر بند احسان مزن
که این زرق و شید است و آن مکروفن
ج) عیبپوشی و بخشش پیش از مرگ، محبت و لطف به دیگران، مروت به خانواده وسهلگیری با مردم، شادکردن دل مؤمن و... از دیگر ویژگیهایی است که سعدی در داستانهای بسیاری به آنها میپردازد و در جامعه آرمانی سعدی، مردم به این صفات آراستهاند و به جان باور دارند که محبت و لطف باعث بهوجودآمدن دوستی و استحکام
هر چه بیشتر آن میشود:
خور و پوش و بخشای و راحت رسان
نگه میچه داری ز بهر کسان
ببخش ای پسر که آدمیزاده صید
به احسان توان کرد، وحشی به قید
د) قناعت، میانهروی در تواضع، دوری از حرص و تکبر و خودبینی، از دیگر شاخصههای مردم شهر سعدی است:
تواضع سر رفعت افرازدت
تکبر به خاک اندر اندازدت
ز مغرور دنیا ره دین مجوی
خدابینی از خویشتنبین مجوی
گرت جاه باید مکن چون خسان
به چشم حقارت نگه در کسان...
ه) مردم شهر آرمانی سعدی به تربیت اهمیت میدهند، ناسزا نمیگویند و نمامی از جانشان رخت بربسته است؛ اندازه نگه میدارند و باور دارند که هر عملی مکافاتی دارد:
چو دشنام گویی دعا نشنوی
به جز کشته خویشتن ندروی
مگوی و منه تا توانی قدم
از اندازه بیرون وز اندازه کم...
این مردم هرگز همخانگی با نفس اماره را فراموش نمیکنند: «تو با دشمن نفس هم خانهای»و مواظب لشکریان دشمن هستند. آنها میدانند که سنگ و شیشه در کنار هم قرار دارد: «وجود تو شهریست پر نیک و بد»و باید حساب شده حرکت کرد:
تو را شهوت و حرص و کین و حسد
چو خون در رگانند و جان در جسد
گر این دشمنان تربیت یافتند
سر از حکم و رای تو بر تافتند
هوا و هوس را نماند ستیز
چو بینند سرپنجه عقل نیز
و) هر عضوی حقی دارد و بر آدمی است که حقوق آنها را بداند و قدردان این نعمات باشد؛ چشم باید خوب ببیند، گوش باید خوب بشنود و زبان باید خوب بگوید و در شکرگزاری، ترجمان دل باشد:
زبان آمد از بهر شکر و سپاس
به غیبت نگرداندش حقشناس
گذرگاه قرآن و پندست گوش
به بهتان و باطلشنیدن مکوش...
خدایا دلم خون شد و دیده ریش
که میبینم انعامت از گفت بیش
آرمانشهر سعدی جامعهای عاری از خطا و لغزش نیست و سعدی توصیه میکند اگر از ساکنان این مدینه فاضله خطایی سر زند بدانند باب توبه همیشه باز است و زمان مرگ نامعین؛ پیری مجال اصلاح امور را از آدمی میگیرد، پس فرصت را جهت توبه و بازگشت از دست ندهند:
کنونت که چشم است اشکی ببار
زبان در دهان است عذری بیار
نه پیوسته باشد روان در بدن
نه همواره گردد زبان در دهن
کنون بایدت عذر تقصیر گفت
نه چون نفس ناطق ز گفتن بخفت
یادداشت:
1) دوره آثار افلاطون، ترجمه محمدحسین لطفی، شرکت افست سهامی عام، ج 2، کتاب دوم و ششم
2) سیاست مدنیه فارابی، ترجمه دکتر
سید جعفر سجادی، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی،چاپ دوم 1371، ص33
3) فصول المنتزعه، فارابی، ترجمه دکتر حسن ملکشاهی، سروش 1382، ص28
4) اشعار مقاله از بوستان به تصحیح فروغی است.
5) بیوفایی، نقض عهد، خطا