نه این که چون اینروزها مصادف با بزرگداشت سعدی (یکم اردیبهشت) است، این حرف را ده باشم! دلیلهای مختلفی برای اثبات این حرفم دارم:
اول این که او اغلب کوتاه مینویسد و گزیده. به همین دلیل مخاطب از خواندن آثار او، حس کسالت نخواهد کرد.
دوم این که در بین شاعران فارسی، زبان سعدی ساده و همهفهمتر است؛ یعنی مثل بعضی از شاعران و نویسندگان کهن، پیچیده ننوشته و در مطالبش از لغتهای سخت و غیرفارسی استفاده نکرده است. این ویژگی، موجب شده که بعد از گذشت هفت قرن، نوشتههایش به طرز عجیبی نسبتاً امروزی به نظر برسد.
سوم این که آثار سعدی به یک حوزۀ خاص محدود نمانده و طی یک سفر ادبی، از آسمان سرزمینهای مختلف از جمله جامعهشناسی، روان شناسی، سیاست و... عبور کرده است.
و به عنوان چهارمین [و در این یادداشت کوتاه، آخرین] ویژگی آثار سعدی، باید اشاره کنم به شوخطبعی و طنزی که در نگاه سعدی جاری است. این شاعر بزرگ قرن هفتم، در آثار خود از مسایل جدی و مهمی صحبت میکند، اما نگاه ظریف و طنزی که با کلام سعدی آمیخته، موجب جذاب و خواندنی شدن این مطالب شده و حرفها را تأثیرگذار و برّنده کرده است.
اگر علاقهمند به آشنایی بیشتر با جنبههای طنز کلام سعدی در «بوستان» و «گلستان» هستید، پیشنهاد میکنم کتاب «گفتار طربانگیز» (نوشتۀ عمران صلاحی/ انتشارات گلآقا) را بخوانید. حالا بگذارید به عنوان حسن ختام یکی از حکایتهای طنزآمیز سعدی را عیناً نقل کنم:
«پادشاهی، پارسایی را دید. گفت: هیچت از ما یاد آید؟ گفت: بلی، وقتی که خدا را فراموش میکنم.»