آنچه مسلم است اینکه هر انسانی که بههر دلیلی دست به خودکشی میزند حتماً به نقطه ناامیدی مطلق رسیده و بهنظرش تنها راه نجات، خاتمهدادن به زندگی خودش بوده است. ولی باعث تأسف است که کسی نتوانسته به این افراد کمک کند.در بین جوانان و نوجوانان خودکشی بعد از تصادفات رانندگی، دومین دلیل مرگ است. متخصصین معتقدند که معمولاً با بالارفتن سن، خطر خودکشی هم کاهش مییابد. مقاله زیر به بررسی پدیده خودکشی میپردازد.
خودکشی بالاترین درجه اعتراض است؛ درواقع شخص علیه هستی خویش و بودنش اعتراض میکند. این فرد نهتنها به زندگی «نه» میگوید بلکه به جامعه و کلاً به زندهماندن «نه» میگوید.
دلایل خودکشی
متخصصین در درجه اول، خودکشیها را نتیجه ناراحتیهای روحی، خصوصاً افسردگی عمیق، میدانند و در دومین درجه، اعتیاد و اختلالات شخصیتی را باعث خودکشی میشناسند. مرحله سوم نیز مربوط به مشکلات موقتی زندگی است؛ مثل جدایی، عدمموفقیت، ورشکستگی و بیکاری که البته این نوع خودکشیها 5 تا 10درصد کل خودکشیها را تشکیل میدهند. در حقیقت این هم ناشی از افسردگی است زیرا شرایط زندگی نامناسب، افراد افسرده را در افسردگی عمیقتری فرومیبرد.خودکشی به علت اعتراض، بیشتر جنبه سیاسی دارد. در دنیا افرادی یافت شدهاند که به علت اعتراض، خودشان را زندهزنده آتش زدهاند.
علائم قصد خودکشی
معمولاً افرادی که تصمیم به خودکشی دارند به نحوی قصد خودشان را اعلام میکنند البته باید اطرافیان را حساس کند تا این علائم را جدی بگیرند. آمار نشان میدهد که 70 تا 80درصد کسانی که فکر خودکشی دارند قبل از هر اقدامی به دکتر خانوادگی خود مراجعه میکنند؛ معمولاً به یک بهانه غیرواقعی!
علائم خطری که اطرافیان باید به آنها توجه کنند در گفتههای این افراد نهفته است؛ مثلاً آنها میگویند:
«اگر من ایندفعه موفق نشوم بهترین کار این است که خودم را بکشم.»
«در هر صورت کسی مرا دوست ندارد، چون من ارزشی ندارم؛ بنابراین بهترین کار این است که خودم را بکشم.» «برای خانواده بهتر است که من دیگر وجود نداشته باشم.»
رواندرمان اتریشی، اروین رینگل طی تحقیقاتی که روی 700 بیماری که بعد از خودکشی نجات یافته بودند انجام داده به این نتیجه رسیده است که خودکشی 3مرحله دارد:
1- فرد احساس میکند که در تنگنا قرارگرفته است و شرایط زندگی بهحدی به او فشار میآورد که تصور میکند برای نجات، تنها راه خودکشی است. البته باید اضافه کرد که این حالت فقط در افکار و رفتار یک انسان افسرده یا افرادی که دچار اختلال روانی هستند پیش میآید. آنها وقتی با یک واقعیت ناراحتکننده زندگی مثل جدایی، بیکاری، تنهایی و بیماری برخورد میکنند، فکر میکنند دنیا به آخر رسیده و راه رهایی خود را فقط در خودکشی میبینند.
2- خشونت علیه خویش: فرد دچار عصبانیت شدیدی است ولی آنقدر دچار سردرگمی است که نمیتواند آن را علیه اطرافیان بهکار ببرد؛ بنابراین برای رهاشدن از این خشونت آن را علیه خود بهکار میبرد و البته در بعضی موارد این خشونت را علیه خانواده هم بهکار میبرد.
3- رویای خودکشی: شخص احساس میکند که تحمل واقعیت، بیشتر از توانایی اوست. این احساس باعث میشود که فرد به دنیای غیرواقعی روی بیاورد و برای خودش یک دنیای رویایی بسازد که در آن مرگ و خودکشی نقش بزرگی دارد.
به نظر دکتر رینگل، خودکشی در حقیقت پایان یک بیماری پیشرفته است. بنا به گزارش وزارت بهداشت 75درصدخودکشیها بهعنوان خودکشی اعلام نمیشود و به همین دلیل هم متأسفانه آمار دقیقی از خودکشی در ایران وجود ندارد. سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده که در هر 100هزار نفر، 3 زن و یک مرد خودکشی میکنند در حالی که شواهد گوناگون این آمار را به واقعیت نزدیک نمیداند. در تمام کشور، استان ایلام بالاترین آمار خودکشی را دارد.
در سال1382 سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور، تعداد خودکشیها را در زنان 2484نفر و در مردان 1481نفر اعلام کرد. آمار وزارت بهداشت از انجام حداقل 13خودکشی در روز با میانگین سنی 29سال گزارش میدهد. حتی در آخرین گزارش یعنی در سال1387 تعداد خودکشیها 14هزارنفر اعلام شده است؛ یعنی حدود 190نفر در هر 100هزارنفری که در مقایسه با سایر کشورها رقمی غیرعادی به نظر میآید. تفاوت کلیای که ایران، هند و چین با سایر کشورهای دنیا دارند، این است که در این 3 کشور، زنان بیش از مردان خودکشی میکنند.
خودکشی، فقیر و غنی نمیشناسند. تنها طی چند ماه اخیر که بحران اقتصادی دنیا را به لرزه درآورده، مردان بزرگی دست به خودکشی زدهاند زیرا آنها از خودشان انتظار نداشتهاند که چنین فاجعهای را پیشبینی نکنند و این هم نوعی افسردگی بهوجود میآورد. آنها تصور کردهاند که آنچه تاکنون انجام دادهاند، غلط بوده و در حقیقت، عدمموفقیت و شکست را نتوانستهاند تحمل کنند. شاید اگر آنها هم بهموقع کمک میشدند الان زنده بودند!
پیشگیری از خودکشی
با تمام تجزیه و تحلیلهایی که از خودکشی میشود آنچه مسلم است اینکه انسان سالم، اسیر شرایط زندگی نمیشود؛ او میتواند شرایط بد زندگی را به میل خود و با تواناییهایی که دارد تغییر دهد. هر انسانی قادر است برای خودش انگیزههای متفاوتی جهت ادامه زندگی بیابد تا بتواند یک زندگی باارزش را ادامه دهد.اما در مورد افرادی که دچار افسردگی هستند، اطرافیان باید هشیار باشند و به علائم خطری که معمولاً کسانی که قصد خودکشی دارند نشان میدهند، توجه کنند و ضمناً این علائم را جدی بگیرند. در این حالت باید اطرافیان با فرد مورد نظر بیشتر حرف بزنند، او را تنها نگذارند و ضمناً باید کمک کنند که فرد به معالجه خود بپردازد. کسانی هم که از خودکشی جان سالم بهدر بردهاند باید بعد از معالجات جسمی حتماً تحت مراقبتهای ویژه روانی بمانند تا پزشک معالج تشخیص دهد که شخص، دیگر تفکر خودکشی ندارد.
روشهای پیشگیری
بنا به نظر متخصصین، دنیای امروز دچار افسردگی همهگیر شده است. تحقیقات انجامشده در این زمینه نشان میدهد که در اروپا و آمریکا 15 تا 30درصد بزرگسالان در طول زندگیشان حتماً یکبار به افسردگی عمیق مبتلا شدهاند.
بنا به گزارش سازمان بهداشت جهانی تقریباً 100میلیون نفر در دنیا از بیماری افسردگی رنج میبرند؛ به همین دلیل در بسیاری از کشورهای دنیا توجه زیادی به بیماری افسردگی میشود و برای بهروزکردن آگاهی مشاورین خانوادگی، مددکاران و حتی پرستاران و پزشکان خانوادگی، آنها را به دورههای آموزشی مخصوصی دعوت میکنند تا آنها را با روشهای تشخیص بهموقع افسردگی و علل خودکشیها و چگونگی مقابله با آن آشنا کنند.ضمناً بروشورهای اطلاعاتی هم در مورد افسردگی و علائم آن در اختیار همه خانوادهها و خصوصاً والدین قرار میگیرد. معمولاً این بروشورها در اکثر اتاقهای انتظار مطبهای پزشکان و در مدارس و حتی مهدکودکها به صورت مجانی در دسترس است.
در ایران این وظیفه سازمانهای مسئول است که برای شاغلین خدمات اجتماعی و آموزش و بخش سلامتی همانند معلمین، استاداندانشگاه، مشاورین و مددکاران، پرستاران و حتی پزشکان خانواده که بهطور مستقیم با اربابرجوع سروکار دارند دورههای آموزشی مخصوصی برای تشخیص بهموقع افسردگی همانند سایر کشورها پیشبینی کنند و ضمناً باید برای والدین و کلاً عموم مردم بروشورهای اطلاعاتی تهیه شود تا شناخت مردم نسبت به این بیماری افزایش یابد.