کتاب های«باغ‌های معلق» اثر سمیه عالمی، «پانصد صندلی خالی»نوشته لیلی علام‌الدین اسود و ترجمه رقیه کریمی و «آخرین روز جنگ» اثر رقیه کریمی از نقش زنان در جبهه مقاومت می‌گویند.

زنان و مقاومت

همشهری آنلاین- علی‌الله سلیمی: جذابیت ادبیات به این است که هر کسی فرهنگ خودش را معرفی می‌کند. این مسئله حتی در ادبیات جنگ هم صدق می‌کند. از منظومه حماسی «انه‌اید» که ویرژیل شاعر روم باستان اون را در اواخرقرن یکم قبل از میلاد نوشت، «سفر به انتهای شب» لویی فردیناند سلین، «سقوط» امیل زولا، «جنگ و صلح» تولستوی، «دُن آرام» میخائیل شولوخوف، «جنگ چهره زنانه ندارد» آلکسیویچ گرفته تا آثار دفاع مقدسی خودمان مثل «دا» نوشته سیده اعظم حسینی، «سفر به گرای ۲۷۰ درجه» احمد دهقان، «شطرنج با ماشین قیامت» حبیب احمدزاده و «هفتادودومین غواص» حمید حسام. دنیای جنگ، یک دنیای بدون پایان است. در ظاهر شاید تمام شده؛ اما تا چند نسل این جنگ خودش را در جان آدم‌ها و خاک آن‌ کشور جا می کند.

این روزها مردم غزه لحظه‌های سختی را دارند تجربه می‌کنند. هر لحظه بمب روی سرشان می‌بارد. هر لحظه ممکن است آخرین نگاه، آخرین لبخند، آخرین گریه و آخرین درآغوش گرفتن یک خانواده باشد. تصور کنید آب و برق‌شان هم قطع باشد. ما اگر یک ساعت برق خانه‌مان قطع شود، زندگی‌مان مختل می‌شود، حالا آنها نه برق دارند، نه آب و نه مواد غذایی کافی. برق‌شان شده آتش بمب هواپیماها، غذاشان شده تیر و ترکش و آب‌شان شده خون شهدای‌شان. چند سال پیش مردم  منطقه «نبل» و «الزهرا»ی سوریه هم همین حالت را داشتند. کاملا محاصره بودن. چهار سال محاصره و محروم از هرگونه کمکی. حتی خیالش هم ترسناک و ناراحت‌کننده است، چه برسد به اینکه واقعیت داشته باشد. این اتفاق قطعا برای زن‌ها سخت‌تر از مردهاست. زن‌هایی که شاید بعد از تمام شدن جنگ داعش علیه مردم سوریه، گل‌ها و میوه‌های قرمز، پارچه‌های سرخ و شفق آسمان، ناخودآگاه ذهن‌شان را به چهار سالی می‌برد که در آن خون دیدن و رنگ باختن.

کتاب «باغ‌های معلق» نوشته خانم سمیه عالمی یا کتاب‌های پانصد صندلی خالی و کتاب آخرین روز جنگ نوشته رقیه کریمی، روایت‌هایی است از همین‌جنس؛ از زن‌هایی که اتفاقات آن روزهای تلخ را روایت می‌کنند. روایت‌هایی شبیه روایت این روزها و شب‌های غزه و فلسطین عزیز. خانم آلکسیویچ در کتاب معروف خودش با نام «جنگ چهره زنانه ندارد» گفته بود: «جنگ یعنی یک جمله: خارج شدن زندگی از حالت عادی. نمی‌توانی هر روز دوش بگیری. نمی‌توانی هر روز منظم قرار ملاقات بگذاری. نمی‌توانی با خیال آسوده فرزندت را به شهر بازی ببری و نمی‌توانی مثل قبل توانمند باشی.» اما زن‌های این کتاب، تو باغچه‌ خانه‌شان نهال می‌کاشتند، سبزی می‌کاشتند و این یعنی به فردا و فرداها امیدوار بودند؛ هرچند هر لحظه باید منتظر مهمان‌های ناخونده‌ای به اسم بمب بودند. آن‌ها زن‌های قدرتمندی بودند که به آینده امیدوار بودند و خودشان روایت‌های کتاب هایی چون «باغ‌های معلق»، «پانصد صندلی خالی» و «آخرین روز جنگ»  را نوشتند. قطعا در همان لحظه‌هایی که می‌نوشتند، تمام خاطرات تلخ آن لحظات از جلوی چشم‌شان می‌گذشت و چشم‌هایشان اشکی می‌شد؛ ولی ترجیح دادند بنویسند تا آن دردها و رنج‌ها، لابلای صفحه‌های تاریخ گم نشود.

پیشنهاد می‌کنیم خواندن این روایت‌های دست‌نخورده را در کتاب های ارزشمند چون «باغ‌های معلق»، «پانصد صندلی خالی» و «آخرین روز جنگ» را از دست ندید. ناشر این کتاب‎، انتشارات شهید کاظمی است و با مراجعه به سایت این ناشر به راحتی می‌توان کتاب‌های یادشده را تهیه و مطالعه کرد.

کد خبر 799633

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار ادبیات و کتاب

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha