رفیع سال 52 وارد دانشگاه تهران شده و رشته حقوق خواند و وکیل پایه یک دادگستری شد. ولی دنبال کار وکالت نرفت.
سال 58 وارد روزنامه کیهان شد و مدتی عضو شورای سردبیری آن بود. سال 59 تا حوالی سال 66 و 67 عضو شورای سردبیری روزنامه اطلاعات هم بود.
مانند بسیاری دیگر، افرادی برای درگیرکردنش با کارروزنامه نگاری دخیل بودند. دعایی و دکتر ممکن در روزنامه اطلاعات و اسدالله نوری و دکتر هادی نجف آبادی هم در روزنامه کیهان از جمله مشوقان و دعوتکنندگان از او برای کار در روزنامه بودند.
آن سالها روزنامه کیهان نیروی جدید میخواست. بنابراین رفیع هم واسطهای شد برای آمدن دوستان دیگرش که آنها هم حقوق خوانده بودند.
او میگوید: «از آنجایی که سابقه نوشتن مقاله و نویسندگی را از قبل انقلاب داشتم، گفتند که سرمقاله بنویسم. کتابهای اجتماعی سیاسی و مذهبی من در داخل و خارج دانشگاه به چاپ رسیده بود. به همان واسطه سرمقاله نویسی را قبول کردم.
دکتر هادی نجف آبادی خواست تا درشورای سردبیری با او همکاری کنم. بعد از مدتی که او از کیهان رفت، ما همان کار را با همکاران قدیم و جدید ادامه دادیم.
سال 59 امام خمینی، دکتر ابراهیم یزدی را به عنوان نماینده خود در موسسه کیهان منصوب کردند. چون ابراهیم یزدی از دوستان بود و مسئول موسسه جدید کیهان شده بود؛ مدت کوتاهی با او کار کردم ولی به خاطر اختلاف سلیقهها خداحافظی کرده و از کیهان رفتم.
به دوستانم گفتم که هرکسی میخواهد بماند و هر کسی که نمیخواهد با من بیرون بیاید. محمود شمس که به ماشاالله شمس الواعظین معروف است در تاریخ سال 58 و 59 در صفحه مقالات با من همکاری داشت. او و سیدعباس معارف با من از کیهان بیرون آمدند. برخی دیگر هم مثل جهانبخش ناصر در کیهان ماندند.
خروج از روزنامه کیهان، دعوت دعایی را به روزنامه اطلاعات در پی داشت.
رفیع در این روزنامه هم سرمقاله می نوشت و به دنبال آن عضو شورای سردبیری هم شد.
او با اینکه سمت عضو شورای سردبیری داشته اما به قول امروزیها آچار فرانسه هم بوده است. خودش میگوید: «روزنامهنگاری بعد از انقلاب در شرایطی شکل گرفت که موسساتی مثل کیهان و اطلاعات دچار مشکلات درونی و بیرونی شده و برخی یا بازنشسته و یا استعفا داده بودند. بنابراین نیاز به نیرو داشتند. از طرفی اوضاع کشور در آن شرایط بحرانی اوضاع ویژهای بود و کسی که در آن تاریخ سرمقاله مینوشت، باید همه کار میکرد. یعنی گاهی خبرنگار میشد گاهی دبیر سرویس بود و گاهی ... چون نهادهای زیادی از هم پاشیده شده بود و از اول در حال شکل گیری بودند.»
جلال رفیع ادامه میدهد:« قبل از انقلاب برادرم در روستایی نزدیک بابل معلم بود. یک بار همراه دوستانی از جمله علی معلم دامغانی به برادرم که در آن روستا بود سری زدیم. به برادرم گفتم که چه کارهای گفت: وزیر آموزش و پرورش هستم و فراش مدرسه! منظورش این بود که تمام مراتب و مراحل بین این دو مقام را یکسره انجام میدهم. میخواهم بگویم که سردبیری و مقاله نویسی سال 58 و 59 و 60 در روزنامههایی مثل کیهان و اطلاعات که از نو رویش کرده بودند؛ شبیه سمت برادرم در روستا بود. پس برخی فکر نکنند که از راه رسیدیم و بر تخت و تاج سردبیری نشستیم! ما در اوضاع پرمسئله و بیامکانات آن روزها در سمت سردبیری و مقاله نویسی همه کار میکردیم.»
جلال رفیع جدا از کار روزنامه نگاری، از 65 چندسالی عضو شورای فرهنگ عمومی زیرمجموعه شورایعالی انقلاب فرهنگی هم بود. در سال 70 و 71 هم عضو هیات منصفه دادگاه مطبوعات شد. بعد از آن با چند نفر دیگر از دادگاه استعفا دادند. وی زمانی نیز عضو هیت موسس انجمن موسیقی ایران هم بود.
« در سال 63 من وتعدادی از دوستانم از جمله احمد ستاری؛ عبدالعلی رضایی و احمد سام و منصور آسیم نشر نی را تاسیس کردیم. که چند سال بعد به دلیل کمی وقت به همراه سام از هیات مدیره نشر نی استعفا دادیم.»
داوری جشنواره فیلم فجر در سال 64 که برای اولین بار به جای یک فیلم، چهار فیلم برگزیده، انتخاب شد.
عضویت در هیات داوران تئاتر فجر در سال 70 و عضو هیات داوران جشنواره مطبوعات در چندین نوبت طی در دهه های 70 تا 76 هم از دیگر فعالیتهای او بوده است.
اما در سالهای 66 و 67 وقتی او برای ادامه تحصیل در رشته حقوق به هلند رفت با بیماری سختی مواجه و مجبور به برگشت شد.
بعد از آن در نیمه دوم سال 67 تا اویل 68 ستون طنزی با عنوان با اجازه و با امضای آقا جمال در روزنامه کیهان راه انداخت که بعد از رحلت امام خمینی این ستون را تعطیل کرد. در مجلات گل آقا و به تقاضای او در هفتهنامه و ماهنامه و سالنامه آن، گاهی طنزهایی به شعر و نثر نوشت.
رفیع درباره ارتباطش با مرحوم کیومرث صابری میگوید: «مرحوم صابری در مصاحبهای به نقش من هم در شهرتش اشاره کرد. او گفته بود که سه نفر از جمله مقام رهبری، دعایی و جلال رفیع در گل آقا شدن من موثر بودهاند. چون من مسئول شورای سردبیری بودم و از آن زمان که طنز مینوشت میشناختمش. پس اصرار داشتم ستون طنزی را در اطلاعات راه بیاندازد. اما او میگفت اوضاع جامعه به دلیل ترورها و جنگ و فضایی که تروریستها راه انداخته بودند برای طنز نویسی مساعد نیست. بالاخره قبول کرد و آن ستون راه افتاد. من آن زمان مسئول مقالهنویسی و شورای سردبیری بودم و همان دو کار کلی از وقت من را میگرفت بنابراین نمیتوانستم طنز هم بنویسم.»
سال 76 وقتی صد روز از ریاست جمهوری خاتمی گذشته بود، جلال رفیع با او مصاحبه تلویزیونی کرد و آن مصاحبه هم جنجالی به پا کرد. در آن تاریخ هنوز مشاور فرهنگی و رسانهای خاتمی نشده بود.
با این همه جلال رفیع مولف کتابهایی از جمله ارتجاع مدرن است. این کتاب را انتشارات بعثت چاپ کرد. کتاب ارتجاع مدرن سال 53 به صورت دست نوشته در میان دانشجویان و کتابخانههای دانشگاه تهران توزیع میشد تا اینکه در سال 55 دوستانش آن را به شکل کتاب چاپ کردند.
«پژوهشی درباره صبر در قرآن که در دو جلد منتشر شد جلد اول به نام صبر انسان قرآن جلد دوم صبر بصیر که به شکل دست نوشته برای دانشجویان تهران نوشته بودم که دست نوشته تکثیر شده اش در کتابخانههای دانشجویی بدون اسم موجود بود. از ترس ساواک اسمی برای دست نوشتههایمان نمیزدیم. بعدها دوستانی که می دانستند نویسنده آن کیست، در دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر کردند.»
نماز، تسلیم انسانی عصیان گر، عنوان کتاب دیگر جلال رفیع است. «این هم دست نوشته برای دانشجویان دانشگاه تهران بود. افرادی به اشتباه به نام دکتر شریعتی این کتاب را چاپ کردند و من بارها و بارها این نوشته را با عکس و نام دکتر شریعتی دیدم که با آرم حسینیه ارشاد فروخته میشد. اما این دستنوشته را تکمیل کردم و به نامم در سال 57 منتشر کردم.
کتاب دیگری در سال 56 و 57 برای بعضی از دانشجویان دانشگاه تهران نوشته بودم. این که میگویم دانشجویان دانشگاه تهران به این خاطر است که دانشجویان مذهبی و مبارز به دنبال این کتابها بودند.»
دستنوشته دیگری هم که به صورت کتاب درآمد. اصول حاکم بر روابط اقتصادی در اسلام نام داشت. این کتاب هم توسط انتشارات میلاد در حد فاصل سال های 56 و 57 چاپ شد.
بعد از انقلاب هم مقدمه و توضیحات کتاب اعترافات ژنرال که توسط نشر نی منتشر شد. مقدمه و توضیحات کتاب مثل برف آب خواهیم شد که نشر نی منتشر کرد. مقدمه و توضیحات کتاب خاطرات علم السلطان که در سال 65چاپ شد، اما وزارت ارشاد آن را منتشر نکرد.
کتاب در بهشت شداد (خاطرات سفر به آمریکا) و فرهنگ مهاجم؛ فرهنگ مولد، مجموعه مقالات ناتمام رفیع بود که توسط انتشارات اطلاعات منتشر شدند.
دیباچه و توضیحات و نام گذاری کتاب فضیلتهای فراموش شده نام دیگری کتاب جلال رفیع است. متن اصلی کتاب توسط دانشمند بزرگ و استاد فلسفه دوره دکترای دانشگاه تهران مرحوم حسینعلی راشد بود که ایشان نتوانسته بود و یا نمیخواست منتشر کند اما رفیع آن را با اجازه خانوادهاش منتشر کرد. این کتاب هم فروش خوبی داشت.
او همچنین مقدمه طنز آمیز بر کتاب شعر طنز پاتنوری عباس خوشعمل شاعر و طنزپرداز را نوشت. مقاله پژوهشی مفصلی هم درباره طنز دینی در سالنامه گل آقا در اوایل دهه 70 منتشر کرد. آیا استفاده طنز آمیز از آیات و روایات دینی جایز است؟ نام این مقاله بود.
کتاب دیگر جلال رفیع مقدمه و توضیحات کتاب ترجمه شده محمد در اروپا نوشته مینو صمیمی ترجمه عباس مهر پویاست.
«سه ساله در صفحه 3 روزنامه اطلاعات ستونی را به اسم دریچه مینویسم که موضوع آن اجتماعی و فرهنگی و ادبی است. در دهه 70 و80 در روزنامه اطلاعات بینالمللی هم همکاری کردم.»
روزنامه اطلاعات بینالمللی اولین و تنهاترین روزنامه برای ایرانیان مقیم خارج از کشور از سال 72 هر روز در آمریکا و اروپا منتشر میشود. یک صفحه انگلیسی و 7 صفحه فارسی دارد. تمام صفحه بندیها و تیترها و مطالب در داخل کشور انجام میشود و با استفاده سیستمهای پیشرفته به آمریکا و اروپا مخابره میشود. در آنجا طبق قراردادهایی، چاپ و تکثیر میشود. این روزنامه نمیتواند با حجم انبوه روزنامهها مقابله کند. اما برای آشنایی فرزندان ایرانیان خارج از کشور با زبان و فرهنگ و ادب فارسی چاپ می شود. زمانی که این روزنامه راه افتاده بود هنوز سایتهای اینترنتی مثل امروز وجود نداشت.
او میخواهد که بنویسیم: «برخی از روزنامه نگارانی که بعد از انقلاب در روزنامههای مختلف مشغول به کار شدند در تحریریههای کیهان و اطلاعات، سهمی درکمک به آنها داشتم. ادعا ندارم من آنها را روزنامه نگار کردم. اما به هر حال سهم کمی در روزنامه نگار شدن بعضی از آنها داشتم. نیروهای جدید بعد از انقلاب و برخی از روزنامهنگاران کیهان و اطلاعات قبل از انقلاب هم با ما ماندند و همکاری کردند و از آنها تشکر میکنم که با نیروهای جدید، منصفانه و مهربانانه همکاری کردند.
در روزنامه کیهان آقایان مهدی فرقانی که قبلا دبیر سرویس گزارش بود و فریدون صدیقی که دبیر سرویس هنری بود و غلامرضا موسوی الان تهیه کننده فیلمهای سینمایی هست و آن زمان دبیر سرویس سیاسی بود و محمد دهقانی، دبیر سرویس شهرستانها و مرحوم کوروس بابایی، دبیر سابق سرویس حوادث بود و در روزنامه اطلاعات آقای بیژن نفیسی که سمتهای مختلفی داشت و هنوز هم در اطلاعات فعالیت میکند به همراه مرحوم احمدرضا دریایی و علی اصغر شیرزادی و صالحی آرام که بسیار با هم دوست بودیم. غیر از این افراد تعدادی دیگر هم در تحریریههای کیهان و اطلاعات فعال بودند و بعد از انقلاب همکاری با نیروهای جدید الورود انقلابی، را ادامه دادند.
رفیع در پایان یاد آور شد که در سالهای 54 و 55 با زندانیان سیاسی از قبیل آیتالله طالقانی هم بند بود. کتاب "از دانشگاه تا شکنجه گاه" که حاصل گفتگو با اوست، شرحی از خاطرات آن ایام است