همشهری آنلاین - بهاره خسروی : سابقه فروش کتاب تقریباً به دوره قاجار و ناصرالدین شاه میرسد. زمانی که تهران هنوز مثل امروز استخوان نترکانده و تعداد محلههای آن محدود بود و از آن به جای پایتخت با عنوان دارالخلافه یاد میکردند، کوچه حاج نایب و راسته حلبیسازان در بازار تهران محل بساطگستری فروشندگان دورهگرد کتاب و از نخستین پاتوقهای فروش کتاب بود.
«ناصر میرباقری» از ناشران قدیمی تهران در شانزدهمین نشست مرکز تهرانشناسی همشهری، با اشاره به این موضوع درباره نخستین کتابفروشی شهر تهران میگوید: «بازار تهران کانون پا گرفتن کتابفروشیها بود. این میان از دوره ناصرالدین شاه قاجار، خوانساریها مهمترین گروه فعال در صنف کتابفروشی و صنعت نشر در تهران بودند. «میرزا علیاکبرخان خوانساری» با مهاجرت به تهران نخستین کتابفروشی تهران را در کوچه حاج نایب تأسیس کرد.»
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
نخستین کسی که دستگاه چاپ سنگی را وارد تهران کرد
خانواده علیاکبرخان خوانساری علاوه بر راهاندازی کتابخانه در زمینه صنعت چاپ کتاب در تهران هم پیشگام بودند و میرزا محمود پسرش هم بانی ورود نخستین دستگاه چاپ به تهران بود. میرباقری با بیان این ماجرا تعریف میکند: «میرزا محمود بعد از مدتی کوتاهی پا در رکاب پدر در کتابفروشی شروع به کار میکند. در همین گیر و دار خبر به میرزا محمود میرسد که روسها در مشهد چاپخانهای را برای فروش گذاشتهاند. میرزا محمود راهی مشهد میشود، دستگاه چاپ سنگی را خریده به حجره پدر آورده و با این اقدام بانی ورود نخستین دستگاه چاپ سنگی به تهران میشود. با این کسب و کار مغازه میرزا علیاکبر توسعه بیشتری پیدا میکند و در آن کار چاپ کتاب هم انجام میشود.»
نماینده صنف کتابفروشان در مجلس
یکی از کتابفروشیهای معروف حاجبالدوله که صاحب آن تا نشستن بر صندلی نمایندگی مجلس شورای ملی پیش رفت، کتابفروشی «میرزا محمود کتابفروش» بود که جزو مشروطهخواهان هم محسوب میشد. میرباقری در اینباره میگوید: «میرزا محمود علاوه بر کار نشر در زمینه خوشنویسی، تصویرسازی، تذهیب، چاپچ، صحافی، کاغذ و کتابفروشی فعالیت داشت و از تاجران معتبر و کمابیش با سوادی بود که نماینده صنف کتابفروشان در مجلس بود. میرزا محمود بهعنوان نماینده صنف کتابفروشان، یکی از نخستین نمایندههای مجلس شورای ملی، حد فاصل سالهای ۱۲۹۵ تا ۱۲۹۷ بر روی صندلی نمایندگی مجلس نشست. میرزا محمود از افراد با ذوق در نشر کتاب و صاحبنظر در کار خرید و فروش کتابهای خطی بود. مرحوم «احمد سهیلی خوانساری» از نوادگان دختری او بود که او هم مانند پدر بزرگش در کار شناخت کتب خطی مهارت داشت و مدتی هم ریاست کتابخانه ملک را برعهده داشت.»
از دورهگردان کتابفروش تا راهاندازی قرائتخانه
در میان مشاغل تهران قدیم شغل رسمی بهعنوان کتابفروش تا دوره قاجاریه وجود نداشته است. معمولاً بعضی از فروشندگان دورهگرد، سبدهای توری همراه داشتند که داخل آن تخممرغ، قلم، دوات و لیقه بود که در میان آنها تعدادی کتابهای خطی پیدا میشد. این کتابفروشان دورهگرد در تیمچه حاجبالدوله و بازار حلبیسازان بهصورت پراکنده بساط میکردند.
«اردشیر آلعوض» محقق و پژوهشگر فرهنگ عامه، هم در ادامه نشست با اشاره به این ماجرا، از پیشینه کتابفروشی در تهران قدیم صحبت میکند و میگوید: «بسیاری از مشتریان این دستفروشهای دورهگرد، علاقهمندان حفظ و نگهداری کتابهای خطی بودند. این دست کتابها در گوشه سبد دورهگردان جای میگرفت و شاید کمتر کسی قدر و ارزش آن را متوجه میشد. به همین دلیل به مرور زمان در تهران مکانی بهعنوان کتابخانه برای مطالعه را راهاندازی کردند. در واقع برای اهالی تهران قدیم کتابفروشی همان کتابخانه بود.»
به گفته این محقق، یکی از بخشهای کاربردی و مورد توجه کتابفروشیهای قدیم قرائتخانه بود. بسیاری از خیّران آن زمان بانی راهاندازی کتابفروشی یا قرائتخانه میشدند، اما متأسفانه در کتابفروشیهای جدید خبری از قرائتخانه نیست.
کتابفروشی شمسالعماره؛ پاتوق بزرگان
کتابفروشی شمسالعماره در خیابان ناصرخسرو و در همسایگی شمسالعماره معروف، نخستین آسمانخراش تهران، از دیگر کتابفروشیهای تهران قدیم است که به دلیل تردد چهرههای سیاسی و ادبی و مذهبی حسابی میان تهرانیها اسم در کرده بود.
اردشیر آلعوض در باره این کتابفروشی معروف میگوید: «صاحب کتابفروشی شمسالعماره مرد فاضلی به نام شیخ حسن بود که بعد از او هم پسرش راه پدر را در این حرفه ادامه داد. مرحوم «علیاکبر دهخدا»، «علیاصغر خان حکمت»، «سید عبدالرحیم خلخالی» از نخستین افرادی که دیوان حافظ را تصحیح کرد، «محمدعلی فروغی»، «سید ابوالقاسم انجوی شیرازی» و... و. دیگر بزرگان اهل قلم و سیاست مشتری کتابها و دورهمیهای کتابفروشی شمسالعماره در تهران قدیم بودند.»
آلعوض در میان کتابفروشی مطرح تهران قدیم به کتابفروشی فراهانی در بازار بینالحرمین اشاره میکند که تا ۱۳۷۲ دایر بود و بعدها خیابان انقلاب منتقل شد. ترجمه «تفسیر شریف بیان» از مهمترین کارهای این کتابفروشی بود.
کتابهای غیرقابل فروش مرحوم مستوفی
یکی از کانونهای مهم و مورد توجه اهل علم و قلم، کوچه حاج نایب و مغازههای کتابفروشی آن در تهران بود که تعداد آن به زحمت به بیست و چند تا میرسید. اما تا دلتان بخواهد کتابهای غنی در اینجا پیدا میشد و محل مراجعه چهرههای سرشناس و معروف بود. اردشیر آلعوض در میان کتابفروشیهای پر آوازه کوچه حاج نایب به کتابفروشی مرحوم «جلیل مستوفی» اشاره میکند و میگوید: «مرحوم مستوفی از فضلای تبریزی بود که وقتی به تهران مهاجرت میکند، در کوچه حاج نایب کتابفروشی راه میاندازد. این کتابفروشی فضای باریکی داشت که آن مرحوم دو طرف آن صندلی چیده و در طول روز افراد زیادی برای مطالعه و دورهمیهای علمی و فرهنگی در کتابخانه جمع میشدند. جالبتر اینجا بود این کتابخانه یک سری کتاب فقط برای مطالعه داشت که مقابل آن دستنوشتهای با این مضمون دیده میشد: «این کتابها فروشی نیست، سؤال نفرمایید.»»
نظر شما