نزدیکیهای شهرری، درست بعد از آنکه راستای قبر فروشها پشت سر گذاشته میشود.اما واقعیت کهریزک خارج از قاب دوربینهای تلویزیونی میگذرد، واقعیت دوربین چیز دیگری است! کهریزک را باید دید.
اینجا تمیز است و بعضی از ساختمانهایش مانند بخش نگهداری بیماران اماس شیک و نوساز و دارای فضای سبزی پر از دار و درخت. معلولان جوانی که از روی میل به اینجا آمدهاند و خیلی از بودنشان هم دراینجا راضی تر ند تا در خانههای شان. اما آن روی سکه سالمندانی هستند که به جبر آورده شدهاند.
با این حال اینجا هیچ وقت معنای خانه را نمیگیرد همه جا بوی سرپناه میدهد، اینجا فضای زندگی هر انسان یک تختخواب است و اتاقی که با چند نفر دیگر به اشتراک گذاشته شده است. اینجا همه چیز اشتراکی است، اینجا کسی پیدا نمیشود که بهتر از جانش دوستتان داشته باشد چون هرکدام بهتر از جانی را قبلا جایی دیگر جا گذاشته است.
اینجا تو بزرگ میشوی، یا پیرتر و میمیری بدون آنکه کسی از خودت کنارت باشد. اینجا جهان غربیههاست که به مصلحت کنار هم زندگی میکنند با یک عالم قانون. تو اگر ناز کنی کسی نازت را خریدار نیست، تو اینجا به قانون جمعی باید احترام بگذاری و همیشه این احساس را داری که شبانهروز در یک تظاهرات شرکت میکنی. همه اینجا یک چیز را میگویند:« خیلی شلوغ است.
از همه جا سرو صدا میآید، خسته شدیم دیگر.» و بدتر از همه اینکه آدمهای اینجا مجبورند عادت کنند به حضور نابههنگام آدمهای غریبه، خبرنگاران، فیلمسازان و... چه کسی دوست دارد در فضای خصوصی زندگیش کسانی را راه بدهد که میخواهند مثل پلات نقاشی زندگیش را به سطح بیاورند.
خبر دروغ بود
مدتی پیش یک خبرگزاری در خبری آورده بود که آسایشگاه کهریزک از سال 88 برای مددجویان به سوئیتهایی تبدیل می شود. خبر میگفت هر 2 مددجو دارای یک سوئیت با تمام امکانات میشوند و همین سوئیتها شد دلیلی برای رفتن به کهریزک و تهیه گزارش.
اما وقتی به آنجا میرسیم تازه میفهمیم خبر اشتباه بوده و این خبرگزاری ظاهرا از آرزوهایش درباره کهریزک گفته است. جمعیت کهریزک و مشکلاتش میگوید در شکل فعلی هم باید با همین داشتهها خدا را شکر کرد و برای سوئیت حالاحالاها صبر. مددجویان در اتاقهای 3 یا 4 تخته روزگار میگذرانند و چیزهای خصوصی اندکی مانند لباس، وسایل بهداشتی و... همراه دارند.
تاریخچه سرای سالمندان و معلولان کهریزک
در سال 1351، زندهیاد دکتر محمدرضا حکیمزاده که مدیریت وقت بیمارستان فیروز آبادی در شهر ری را بر عهده داشت به قصد ایجاد پناهگاهی برای معلولان و سالمندان با یاری یاوران نیکوکار شناخته و ناشناخته و بانوان نیکوکاری که امروزه یکی از ارکان اساسی آسایشگاه را تشکیل میدهند در 2 اتاق مخروبه در کنار روستای کهریزک در زمینی به مساحت یکهزار متر مربع ساختمانی را بنا کردند.
امروزه در فضایی به وسعت 420 هزار متر مربع و زیر بنای 160 هزار متر مربع مجموعهای مجهز و نمونه شکل گرفته که امور بهداشتی، درمانی، توانبخشی، آموزشی و امور فرهنگی، با همکاری نیکوکاران و 940 نفر از کارکنان، برای 1600 مددجو به اجرا در میآید. هزینه تمام ساختمانهای موجود و تاسیسات مربوط به آنها توسط بانیان نیکوکار پرداخت شده و میشود.
آسایشگاه خیریه کهریزک دارای شخصیت حقوقی است و زیر نظر هیات امنا، هیات مدیره و مدیرعامل اداره میشود. هماکنون نزدیک به 1750 معلول و سالمند، با گونههای متفاوت معلولیت و سالمندی در 22 بخش شبانهروزی نگهداری و پذیرایی میشوند.
22 بخش آسایشگاه دارای 4 مجموعه ساختمانی به نامهای: نارون، صنوبر، بنفشه و ارغوان است که در هر بخش معلولان یا سالمندانی که به تشخیص کارشناسان و متخصصان امور اجتماعی و پزشکی شناسایی و تعیین وضعیت (جسمی و روحی) شده باشند، بستری میشوند.
در اینجا مراکز توانبخشی، درمانی، درمانگاه دکتر حکیمزاده، امکانات ورزشی و کلاسها و کارگاههای آموزشی و فرهنگی وجود دارد. همچنین دارای مدرسه پسرانه و دخترانه از مقطع دبستان تا دبیرستان است که علاوه بر مددجویان بچههای منطقه کهریزک هم از آن استفاده میکنند.
یک ظرف سالاد و اشک
وقت ناهار است و تعدادی از زنان دور تا دور میز منتظر غذاهایشان هستند، امروز نوبت کباب است. تعدادی نیز که انگار میل به غذا ندارند روی صندلیهایی که در راهرو در یک ردیف چیده شده نشستهاند.
خیلیهایشان حوصله سلامهای وقت بیوقت آدمهای غریبه را ندارند که فقط آمدهاند به آنها مانند عتیقههای موزه نگاه کنند و بروند و خیلیهای دیگر برعکس حتی با یک «سلام و احوالپرسی » شاد میشوند.
زنی از میان زنان، کاسه سالادی را که خودش درست کرده تعارف میکند و میگوید: «نمیدانم چند سال است که اینجایم. شوهر م هر چه داشت به نام زن دومش کرد، پسرم در تصادف مرد، یک روز برادرزادهام من را به اینجا آورد.» ظرف سالاد پخش زمین میشود، کاهوها و خیارها روی زمین. هول میشود، گریههایش را فرو خورده، خم میشود روی زمین. میگویند برو الان کسی برای کمکش میآید.
خم میشوم کنارش، صورتش را با روسری رنگیش قایم کرده میگوید: «برو دختر جان.»زن دیگری که سر میز غذا نشسته است میگوید: «والا میخوریم، میخوابیم و منتظر سئوالهای آدمهای مثل شما مینشینیم، همین. آهان 2 روز پیش تولدم راهم اینجا گرفتند و کلی کیک خوردیم، جای شما خالی.» مردان و زنان سالمند کهریزک 900 نفر هستند.
همه در شلوغی تنهایند
در بخش معلولان بیشتر چهرههای جوان دیده میشوند. امیر، 21 ساله 2 پایش را در زلزله بم از دست داده است وقتی میرویم به اتاقش که او خوابیده، بلند میشود و چشمهایش را میمالد و با مهربانی میگوید:« عیب نداره ولی اجازه بدهید صورتم را بشورم بعد میآیم در محوطه. آنجا برای حرف زدن مناسبتر است. بقیه هماتاقیهایش خوابیدهاند.
مسئول روابط عمومی میگوید:«ما دیگر میدانیم چه کسی حرف میزند و چه کسی نه. خیلی از اینها با حرف زدن حالشان بدتر میشود که ما آنها را معرفی نمیکنیم.»
همشهری استانها