و این حکایت ماست با ماجرای مرگ و میر در تصادفات رانندگی. آیا تصادف رانندگی لزوما امری اجتنابناپذیر است؟ ابتدا شاید بهنظر برسد که اگر خودرویی گران قیمت و ایمن بخرید، در جادههای مطمئن سفر کنید و البته با احتیاط رانندگی کنید، احتمال موضوع به حداقل ممکن میرسد.[آشنایی با نکات ایمنی در رانندگی]
اما این حداقل ممکن دقیقا یعنی چقدر؟ فرض کنیم شما ایمنترین خودرو را خریدهاید و اساسا محتاطترین آدم دنیا هستید، اینطور حداکثر تبدیل میشوید به آدمی که 10 درصد متوسط معمول جهان در معرض مرگ در حادثه رانندگی قرار دارد.
اما در ایران اینگونه نیست، مرگ و میر در تصادفات جادهای 10 برابر متوسط جهانی است؛ یعنی حتی با ایمنترین خودرو و در احتیاطآمیزترین شکل رانندگی باز هم شما در معرض مرگ در جاده و خیابان هستید. چون این شما هستید که خودروی گران و ایمن دارید و احتیاط میکنید.
اکثر رانندگان پیرامون شما ناچارند از خودروی ناایمن استفاده کنند و البته همه نمیتوانند افراط وسواسگونه شما را برای احتیاط در رانندگی داشته باشند. آنها حداکثر میتوانند بهاندازه متوسط معمول رانندگان جهان محتاط باشند؛
آن وقت این مؤلفه خودروی ناایمن است که تأثیر خودش را نشان میدهد و شما را 10 برابر از دیگر کشورهای جهان در معرض مرگ در حادثه رانندگی قرار میدهد. شما ناچار به خروج از خانه و تردد در خیابان هستید.
اگر اهل سفر کردن باشید که واویلاست! شمشیر داموکلس همیشه بر فراز شما آویخته است؛ بالاخره یک روزی، یکجایی...
بعد: هفته پیش خبری فاش شد با این مضمون که برای 60 هزار تومان کاهش هزینه تولید، خودروساز بزرگ داخلی قطعه کنیستر را از محصولات خود حذف کرده است. کار این قطعه عمدتا کاهش مصرف سوخت و کاهش آلودگی هواست.
60 هزار تومان چه درصدی از قیمت یک خودروی بهطور متوسط 10 میلیون تومانی را شامل میشود؟ در کشوری که سالانه افزون بر 7 هزار نفر از ساکنان پایتخت آن بهدلیل آلودگی هوا جان خود را از دست میدهند، این اقدام چقدر بایسته پیگیری، تعاقب و بررسی قضایی و حقوقی است؟ اما جالب است که موضوع اصلا مورد توجه نهتنها نهادهای قضایی، بلکه رسانههای جمعی نیز قرار نگرفت. میگوید ذهن که پریشان باشد، آدمی جانش را ارزان میفروشد.
انگار آنقدر بهایی نداشته است، ندارد و نخواهد داشت جان آن 7 هزار نفر.ترمز اِیبیاس نیز ماجرایی دارد شبیه همین قطعه کنیستر. قانونا باید خودروها داشته باشند، اما برای قدری ارزانتر شدن، خودروها را با سیستم ترمز 40 سال پیش بهزور به مردم تحمیل میکنند.
به این ترتیب هر بار که شما محکم ترمز میگیرید خودروی شما در معرض چند معلق مرگبار قرار میگیرد و بالاخره هر چند وقت یکبار حتی ماهرترین رانندهها ناچار به یکبار محکم ترمز گرفتن هستند.
و وقتی دلیل بالا بودن مرگ و میر در جادهها و خیابانهای ایران به این واضحی و آشکاری معلوم است، بنا را بر فریب اذهان عمومی میگذارند. میگویند کار کار جادهها و خیابانهاست.
با پول ملت تا جان در بدن دارند جادهها را عریضتر و عریضتر میکنند.تعریض یک جاده یعنی قتل بخشی دیگر از طبیعت. مرگ انسانها را به مرگ طبیعت هم تسری میدهند. بهخاطر اینکه نمیخواهند بپذیرند حتی خودروی 2 هزار دلاری تولید هند هم ترمز اِیبیاس دارد، اما در اینجا خودرو را به بهای دهپانزده هزار دلار بهزور به خلقالله تحمیل میکنند، بدون ترمز ایمن و استاندارد.
دیگر: آه مادر، هرگز به کوردوبا نخواهم رسید... مرگ در جایی از جاده در کمین من نشسته است... مرگ از فراز برجهای کوردوبا مرا میپاید... آه مادر هرگز به کوردوبا نخواهم رسید... این فقط یک شعر بود از فدریکو گارسیا لورکا با عنوان سرود سوار زخمی.
سالهاست که عادت کردهام ناخودآگاه هنگام رانندگی آنرا زیر لب با خود زمزمه کنم. این یک همذاتپنداری ناگزیر است برای هر کسی که در جاده و خیابانهای ایران رانندگی میکند با آن سوار زخمی اهل اندلس که بیمناک بود هرگز به خانهاش بازنگردد.