فروش کتابهای روانشناسی همیشه خوب بوده. صرفنظر از کتابهایی که یکباره تبی را به دنبال دارند و بازار را میگیرند و به چاپهای پیدرپی میرسند، اکثریت قریب به اتفاق کتابهای روانشناسی بهویژه آن دسته که به مضامینی همچون اعتمادبهنفس، موفقیت، خوشبختی و از این دست میپردازند، از فروش بالا و ثابتی در مقایسه با دیگر حوزهها برخوردارند.
چنین استقبالی نیز غیرطبیعی نیست و به عبارتی خورند جامعه است؛ نیازی که در آن احساس میشود و بالطبع رویکردی متداوم نسبت به این نوع کتابها را هم به دنبال دارد و این ناشی از آن خلأ و کمبودی است که اغلب مردم در زندگی به آن دچار هستند، بنابراین اگر فرض کنند یک درصد هم امکان دارد این دست آثار راه موفقیت و خوشبختی را پیش پایشان بگذارند، کافی است که به آنها تمایل نشان بدهند؛ بهویژه اینکه خرج چندانی هم برنمیدارد و به راحتی میتوان روی آنها سرمایهگذاری کرد و به نتایجشان هم امید بست.
بالاخره آدم هم با چنین امیدهایی زنده است! بنابراین اگر به هر خانهای سر بزنیم کم و بیش به نمونههایی از چنین کتابهایی برمیخوریم. اما اینکه بهواقع چقدر این کتابها خوانده میشود یا اینکه بهکاربستن رهنمودهایشان برای کسی مفید فایده بوده یا نه، خود بحث دیگری است که اطلاع دقیقی هم از آن در دست نیست.
در مخفی به سوی موفقیت، اثر فلورانس اسکاولشین با ترجمه سیمین موحد که توسط نشر حوض نقره در 136صفحه، 5هزار نسخه و قیمت 2600تومان به بازار ارائه شده است، یکی از همین نوع کتابهاست.
تیراژ5 هزارتایی که خاص آثار پرمخاطب در بازار نشر این دیار است خود به روشنی گواه میزان استقبالی است که چنین کتابهای در پی خود دارند.
نویسنده کتاب نیز در همان فصل نخست اثر خود تحت عنوان «از انسان موفق همیشه میپرسند: راز موفقیت شما چیست؟» تکلیف مخاطب را با کتاب روشن میکند؛ اینکه در مخفی به سوی موفقیت چگونه کتابی است و قرار است چه دستاوردهایی را نیز برای خواننده به دنبال داشته باشد.
«راه موفقیت برای تکتک انسانها باز است؛ فقط انگار پشت دری یا دیواری مخفی است...؛ دیواری که شما را از موفقیتتان جدا میکند. تقریبا هرکسی دیواری دور خویش ساخته است. این شهری که نمیتوانید واردش شوید، گنجهای بزرگ دارد و موفقیتی که در طرح الهی زندگی شما برایتان مقدر شده و آرزوهای قلبی شما در آن است!»
به این ترتیب همانگونه که از عنوان کتاب نیز پیداست قرار است نویسنده در این کتاب در موفقیت را به روی خواننده بگشاید؛ دری که به احتمال قریب به یقین در یک قدمی او قرار دارد و به قول معروف یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم و فقط کافی است که چشمها را شست جور دیگری دید تا موفقیت نیز حاصل شود.
«اگر شکست خوردهاید و به موفقیت دیگری غبطه میخورید، جلوی موفقیت خود را میگیرید. کسی این گفته را برای خنثیکردن غبطه و حسادت برای من نقل کرد: هر کاری که خدا برای دیگران کرده است، هماکنون بیشتر آن را برای من میکند.»
با این روش، نویسنده این کتاب هم تقریبا همان راهی را در پیش میگیرد که اغلب نویسندگان این دست آثار سرلوحه کار خود قرار دادهاند و آن چیزی نیست جز یک خوشبینی مفرط برای قبولاندن موفقیت به خود؛ شیوهای که در اکثر مواقع در این نوع کتابها چنان افراطی میشود که در حقیقت چیزی نیست جز گولزدن خود و دلبستن به چیزی که حاصل نشده است؛
موفقیتی که اگر بهوقت آن را بررسی کنیم، اصلا وجود ندارد اما باید آنقدر آن را تکرار کنیم که باورمان بشود که این موفقیت وجود دارد و البته با رسیدن به چنین باوری میپنداریم خوشبختی و موفقیت را مدتهاست در آغوش گرفتهایم و فقط خودمان خبر نداریم.
فلورانس اسکاولشین در ادامه نیز طی احکامی دیگر عوامل موثر که در مخفی موفقیت را به سوی ما باز میکند برمیشمارد که این مسئله تا انتهای کتاب ادامه دارد:«علاقهنشاندادن به کارتان و لذتبردن از آن، در مخفی را به سوی موفقیت باز میکند.»
«زندگیکردن در گذشته و شکایتکردن از مصائب... حرف زدن بیش از حد درباره کارهایتان و پراکندهکردن نیروها، شما را با دیوار بلندی روبهرو میکند.»
«اخلاق خوش و لبخند، اغلب اوقات در مخفی موفقیت را میگشاید.»
به این ترتیب کتاب در مخفی به سوی موفقیت مملو است از راهکارها و نصایحی از این دست که به واقع برخی احکام کلی را که اغلب خود ما نیز از آنها آگاهی داشته و جزو بدیهیات محسوب میکنیم صادر میکند و تنها حسن آن این است که مواردی که امکان دارد از نظر مخاطب دور مانده باشد، تحت تاثیر مطالب این کتاب به او یادآوری میشود.
در مخفی به سوی موفقیت در 13فصل و یک پیوست (معنای درونی قصه سفیدبرفی و هفتکوتوله) تنظیم شده است. عناوین برخی از فصول کتاب از این قرار است: خشتهای بیکاه، انتظار چه چیزی را دارید؟، بازوان بلند خدا، دوراهی جاده، از دریای درختان بگذرید، نگهبان دروازه، راه فراوانی، من هرگز محتاج نخواهم بود، خیر و نیکیات را به چنگ آور و....
متاثر از حال و هوای کتاب و درونمایه آن، طرح روی جلد کتاب تصویر یک در است؛
تصویری که در ابتدای هر فصل نیز تکرار میشود. نویسنده با ارجاع به داستان سقوط دیوارهای «اریحا» در کتاب مقدس (انجیل) میکوشد دیوارهایی را که پیرامون مخاطبان شکل گرفته و مانع رسیدن آنها به موفقیت است به آنها نشان داده تا با استفاده از راهنماییهای درون کتاب، درهای مخفی روی این دیوارها را گشوده و به موفقیت برسند. در ابتدای هر فصل نیز نقل قولی از انجیل آورده شده است و نویسنده سعی دارد با ارجاع به این آیهها و بسط و گسترش برخی وجوه آنها در هر فصل حالوهوایی کموبیش مذهبی برای کتاب خود به همراه آورد؛
به ویژه آنکه در چنین آثاری اگر زمینههای مذهبی وجود داشته باشد و مخاطب احساس کند که مطالب مطرح شده در آن مبتنی بر کتاب مقدس است، بیشتر به آنها اعتماد کرده و راحتتر نیز با آنها ارتباط برقرار میکند.
در آخر ذکر این نکته نیز ضروری به نظر میرسد که در سالهای پیش کتابی تحت عنوان «زنان ونوسی، مردان مریخی» منتشر شد که به رابطه متقابل زن و شوهر میپرداخت و میکوشید راهکارهایی جهت برقراری یک رابطه زناشویی توام با موفقیت را به مخاطب ارائه کند.
عنوان جذاب کتاب و درونمایه مخاطب پسند آن باعث شدکه خیلی زود این کتاب به چاپهای مکرر برسد و ظاهرا ترجمههای دیگری نیز از این کتاب به بازار ارائه شد.
به این ترتیب نام نویسنده کتاب کم وبیش در میان برخی علاقهمندان چنین آثاری سرزبانها افتاد. نویسنده آن کتاب کسی نبود جز فلورانس اسکاولشین که حالا ترجمه جدیدترین اثر او که در سال 2008 در خارج از کشور به چاپ رسیده به دست علاقهمندان این آثار رسیده است؛ ترجمهای که با چاپ آن روی کاغذ کاهی ضخیم، کتاب از سر و شکل جالب توجهی هم برخوردار شده است.