به گزارش همشهری آنلاین ۵ بهمن ماه بود که بیمارستان گاندی تهران دچار آتشسوزی شد و ترسی به جان مردم و مسئولان انداخت که مبادا یک فاجعه انسانی رخ دهد. هیچکس دلش نمیخواست بعد از حادثه تلخ کرمان، سوگ دیگری را تجربه کند آن هم با تکرار تراژدی دیگری شبیه به «پلاسکو» و «متروپل».
اما این بار بخت یار بود و شعلههای آتش بیمارستان گاندی بدون آسیب جانی خاموش شد. اما چیزی نگذشت خبری درباره این حادثه منتشر شد و آن را به بهانه دیگری برای «مهاجر ستیزی» تبدیل کرد. برخی رسانهها که تا کنون موضع خود را در نقطه مقابل افغانستان و مهاجران افغانستانی نشان دادهاند این بار نیز دیواری کوتاهتر از مهاجر افغانستانی پیدا نکردند و تیتر زدند: «یک ته سیگار بیمارستان گاندی را به آتش کشید؟» در متن این گزارش آمده است: «شنیدهها حاکی از آن است که عامل آتشسوزی یک ته سیگار رها شده در کارتنهای دارو بوده است. یکی از پرسنل در مورد علت آتشسوزی میگوید، شنیدیم کارگری که در طبقه پانزدهم بیمارستان مشغول کار بوده، ته سیگارش را روی زمین پرت کرده و آتشسوزی شروع شده. حالا میگویند این کارگر فرار کرده است.»
مدتی بعد از ادعای این رسانهها، آتشنشانی نسبت به مقصر اعلام کردن «تهسیگار یک کارگر افغانستانی» در حریق بیمارستان گاندی واکنش نشان داد. معاون پیشگیری سازمان آتشنشانی گفت: «اینکه برخی از رسانهها علت حریق در بیمارستان گاندی را تهسیگار اعلام کردند، نادرست است. علت وقوع حریق از سوی کارشناسان سازمان آتشنشانی در حال بررسی است. با توجه به اینکه بررسیها ادامه دارد، تا کنون موردی هم به عنوان دلیل این حادثه اعلام نشده است.»
سوال این است طرح چنین ادعایی دررسانههای رسمی، آن هم وقتی تنها از زبان یک فرد شنیده شده که او هم خود این ماجرا از نزدیک ندیده و گفته «شنیدهایم» چقدر قابل استناد است تا در چنین سطحی منعکس شود؟ اینکه آن فرد حقیقت را بگوید، آنچه شنیده درست باشد، آن ته سیگار باعث آتشسوزی باشد یا آن کارگر افغانستانی باشد چقدر قابل استناد است؟ علاوه بر همه اینها اعلام خبر اینکه آتش نشانی پیش از این حادثه ۵ بار به بیمارستان گاندی هشدار داده بود موضوعی است که نشان میداد علت این حادثه ابعاد گستردهتری از یک ته سیگار داشته است.
یک ضربالمثل شناخته شده ایرانی میگوید: «در خانهات را محکم ببند و همسایهات را دزد نکن!» اما به نظر میرسد آنچه این روزها در کشور رواج دارد چیزی برعکس این آموزه قدیمی است. بسیاری از زیرساختهای داخلی در حوزههای مختلف دچار آسیب و مشکل است و در این شرایط کافی است اتفاقی بیفتد تا برخی افراد و گروهها، پرونده آن اتفاق را به پای مهاجران افغانستانی بنویسند و خواسته یا ناخواسته ذهن خود و مخاطب را از علل واقعی آن منحرف کنند.
درست است که فضای مجازی نقش کلیدی و تأثیرگذاری در اطلاع رسانی دارد و همین تأثیرگذاری گاهی مانع از آن میشود که خبر مستدل از خبر غیررسمی تمیز داده شود؛ اما با این حال هنوز هم با پخش خبرهای این چنینی بعضی کاربران نسبت به آن واکنش نشان میدهند و از پذیرش آن سر باز میزنند.
این چنین خبرهایی در فضای مجازی خودش گاهاً باعث تمسخر از سوی مخاطبان میشوند. برای مثال کاربران زیادی ادعای دست داشتن یک کارگر افغانستانی در آتشسوزی بیمارستان گاندی و ماجرای تهسیگار را از بیخ و بن رد کردهاند. یکی از آنها نوشته است: «برای خبر زدن درباره چنین مسئله مهمی، فعلهایی مانند «شنیدهایم، میگویند و دیدهایم» دلیل میشود؟ اگر مهاجران نبودند تقصیرها گردن چه کسی انداخته میشد؟» یکی دیگر از کاربران نوشته بود: «ساختمان با آن عظمتش سوخت اما ته سیگار باقی ماند و «فقط» شما متوجه شدید عامل آتش سوزی ته سیگار یک مهاجر افغانستانی بوده است؟»
گرچه با توجه به واکنش آتشنشانی این ادعا تکذیب شد اما به نظر میرسد انتشار چنین اخباری است که سیاست مهاجرستیزی را در بدنه جامعه رواج میدهد و موج افغانیستیزی را تشدید میکند. چند هفته پیش، پس از حمله تروریستی در کرمان نیز، گروهی اتباع افغانستانی را عاملان ترور معرفی کردند اما پس از مدتی مشخص شد که عاملان این حادثه تلخ، تاجیکستانی بودهاند.
از مرگ داریوش مهرجویی هم زمان زیادی نمیگذرد. همان روزهای اول بود که بدون هیچ مدرکی برخی رسانهها درباره اتباع بودن قاتل مهرجویی نوشتند. بعد از آن نزدیک به ۱۷ هزار محتوا با موضوع «اخراج افغانستانیها» منتشر شد؛ اما زمانی که خبر رسمی درباره تابعیت قاتل منتشر شد، کاربران کمتر از ۴۵۰۰ محتوا در این مورد منتشر کردند.
اینها مصداق روشنی از آن است که چنین اخباری صرف نظر از صحت داشتن یا کذب بودن میتواند یک موج گسترده را شروع کند و باوری را در افکار عمومی ایجاد کند که اصلاح یا حذف آن شاید غیرممکن باشد. همه اینها در حالی است که کشور در شرایطی که میزبان میلیونها مهاجر است اگر دچار این افکار مسموم شود، قطعاً دچار تنشها و آسیبهای زیادی خواهد شد؛ همچنان که در ماجرای اخیر در میبد شاهد بودیم درگیری و نزاع میان دو جوان ایرانی و افغانستانی پروندهای امنیتی و ملی را به دنبال داشت که تبعات آن هنوز در این منطقه از بین نرفته است.
نکته قابل توجه آن است که ایران خودش یکی از کشورهایی است که مهاجران زیادی به کشورهای مختلف دنیا میفرستد؛ به شکلی که اخیراً در آلمان اعلام شد اگر پزشکان ایرانی فعالیت نکنند یا بخواهند به یک کشور دیگر مهاجرت کنند بخش پزشکی این کشور مختل خواهد شد.
حتماً شنیدن این خبر برای جامعه ایرانی باعث افتخار است و کسی به این فکر نمیکند که چرا مردم آلمان خودشان پزشک نمیشوند یا چرا پزشک ندارند؛ اما نگاه به مهاجران افغانستانی تا جایی توسط چنین اخباری مسموم شده که اگر جامعه ایرانی بشنود یک مهاجر در ایران غیر از کارگری شغل دیگری دارد، احساس میکند جای خودش گرفته شده است؛ هرچند که خودش هرگز در آن زمینه تحصیل یا فعالیت نکرده باشد. انتشار این اخبار در حالی که صحت آنها محل شبهه است تفکرات منفی زیادی به دنبال دارد و این فقط یکی از مثالهای آن است.
نظر شما