خیابان انقلاب اسلامی، چهارراه ولیعصر(عج) به سمت میدان انقلاب اسلامی؛ محدوده‌ای که دهه‌هاست به عنوان پاتوق شماره یک دانش‌آموزان، دانشجویان، نویسندگان، مترجمان و کتابخوانان ‌ شناخته می‌شود.

پیکاسو

همشهری آنلاین - سحر جعفریان: محدوده‌ای شلوغ با چشم‌اندازی از سر در قدیمی دانشگاه تهران و نمای چند ساختمان تاریخی دیگر که روزانه مقصد بسیاری از نوستالژی‌بازان است. در این میان با گذر از فعالیت پرسابقه فروشگاه‌های بزرگ و کوچک انواع کتاب از تحصیلی و کنکوری گرفته تا عمومی و رمان‌های پرتیراژ، نفیس، گران، نایاب یا حتی ممنوعه، می‌رسیم به بساط متنوع و متعدد دستفروشان همین محدوده که آنان نیز، سال‌های سال است موازی با بازار کتابفروشان و ناشران به امرارمعاش مشغول بوده و هستند. دستفروشانی که حالا در بساط‌شان از شیر مرغ تا جان آدمیزاد هم یافت می‌شود و هر کدام، مشتری‌های ثابت یا گذری مختص به‌خود را دارند. تعدادی از آنها آنقدر میان کسبه و مشتریان شناخته شده و بانفوذ هستند که ادعایی شبیه مالکیت سرقفلی بر بخش‌هایی از حاشیه پیاده‌رو که سال‌ها اجاره موزائیک به موزائیکش را پرداخت کرده‌اند، می‌کنند. برخی‌شان نیز قصه‌هایی شنیدنی دارند از خاطره‌هایی دور و نزدیک.

پارادوکس بازارهای موازی در میدان انقلاب
درهم آمیختگی فعالیت فروشگاه‌های کتاب و دستفروشان خیابان انقلاب اسلامی از چهارراه ولیعصر(عج) به سمت میدان انقلاب اسلامی، به‌گونه‌ای‌ است که می‌توان عنوان «استریت آرت» (خیابان هنری یا خیابانی آراسته به هنرهای عمومی) را به آن داد.
یک درهم آمیختگی هنری که به اذعان بسیاری از کارشناسان معماری، شهری و اجتماعی، ظاهری ناهماهنگ و ناساز دارد، اما ساسان یکی از دستفروشان همین محدوده، این پارادوکس را دلیل هنری نام گرفتن محدوده چهارراه ولیعصر(عج) تا میدان انقلاب اسلامی می‌داند و می‌گوید: «نگاه کنید؛ خیلی از دستفروشان اینجا، مثل من، دانشجو هستند. دانشجوی هنر یا دانشجوی رشته‌های دیگر دانشگاهی که به نوعی هم علاقه‌مند به اجرای انواع هنر از نقاشی گرفته تا معرق‌کاری هستند و هم نیازمند کسب‌وکاری پاره‌وقت و بی‌آقابالاسر!» به بساط مختصر خود اشاره می‌کند و باز می‌گوید: «دانشجوی هنر هستم و صنایع‌دستی می‌خوانم. دکوری‌ها و تزئینات چوبی که می‌سازم را می‌آورم اینجا کنار بساط دوستم تا شاید با فروش آنها بتوانم دخلم را به خرجم نزدیک کنم!» مجسمه‌های چوبی با توجه به سایز و حجم‌شان از ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان قیمت دارند. جلوتر، کارگر عروسک‌تن‌پوشی، سعی دارد مشتری‌هایی را برای خرید و فروش کتاب‌های نو، دست‌دوم و حتی پایان‌نامه ترغیب کند.

به‌نام دوستدار طبیعت و به کام جیب
تا چشم کار می‌کند، دستفروش است و مشتری‌های جورواجور که پیاده‌روهای این محدوده را حسابی به قرق درآورده‌اند، اما با این حال، هیچ از رونق نیم‌بند فروشگاه‌ها و مغازه‌های کتابفروشی کاسته نشده؛ رونقی که البته نیمی از آن در گروی کاغذهای گران و ماجراهای مرتبط با آن است! حوالی خیابان انقلاب اسلامی، تقاطع خیابان ابوریحان، میان بساط ده‌ها دستفروش، زهرا بساط کیسه‌های پارچه‌ای با طرح‌های چاپی دست‌سازش را پهن کرده است. او یک سال و نیمی می‌شود که آنجا کیسه‌های بزرگ و کوچک پارچه‌ای را که با چرخ خیاطی قدیمی مادرش می‌دوزد و مهر دست‌ساز روی هرکدام‌شان با چاپ‌های رنگارنگ می‌زند برای نجات طبیعت از پسماند و پلاستیک و البته برای تامین بخشی از هزینه‌های زندگی خود می‌فروشد.
زهرا به این پرسش که چرا برای کسب‌وکار، آنجا را انتخاب کرده، اینطور پاسخ می‌دهد: «از نوجوانی پاتوق من و دوستانم همین‌جا بوده؛ یک پاتوق با حال و هوای فرهنگی و هنری که هم با روحیاتم سازگار است و هم یک جورهایی انگار سنگینی کاذب بودن کسب‌وکار دستفروشی به‌ویژه برای دختران و زنان را می‌شوید و می‌برد! از نظر من دستفروشی در این محدوده، ارزش و جایگاه متفاوت‌تری نسبت به سایر مناطق و نقاط دیگر تهران دارد!» کیسه‌های پارچه‌ای از ۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان قیمت‌گذاری شده‌اند.

چهره‌های کاریکاتوری؛ آلبر کامو، رستم و اسپرسو
هرچه پیش‌تر می‌رویم، جمعیت شتابان‌تر می‌شود. میان آن شلوغی، علی، گوشه‌ای نشسته و کاریکاتور چهره مشتری‌هایش را ظرف مدت ۱۵ دقیقه، با سیاه‌قلم روی کاغذهای A۴ می‌کشد.
تصاویر کاریکاتوری‌ای که مشتری‌ها را با ارائه هنرمندانه در ترسیمی طنازانه از چشم‌های ورآمده، بینی‌هایی اغراق شده در اندازه، لب‌هایی به نازکی نخ قیطان یا ضخامت لب‌های حیوانی در بیابان، ابروهایی پرپشت یا ریش و سبیل‌های بر باد رفته، فک پیش آمده یا پیشانی فرورفته و عجایبی چند و چنین به وجد می‌آورد. آن‌طرف‌تر، صفی تقریبا طولانی مقابل یک رستوران کوچک، تشکیل شده تا رهگذران گرسنه، خود را با انواع فست‌فود، سیر کنند.
جا و مکان‌هایی هم برای کافه‌نشینی و قهوه‌خوری ضمن تورق کتاب‌های تازه خریداری شده، وجود دارد. مهسا، همراه دوستانش آمده تا چند جلد کتاب بخرد که گذارشان به یکی از این کافه‌ها می‌افتد: «خیلی دلچسب است که وقتی طاعون آلبر کامو یا محاکمه فرانتس کافکا را می‌خوانی، یک فنجان قهوه تلخ و داغ را جرعه جرعه سر بکشی. در این اتمسفر حتی می‌توان کاپوچینو یا اسپرسو را ضمن خواندن داستان رستم و سهراب در بدن جای داد!» بیرون کافه‌ای که مهسا و دوستانش نشسته‌اند، بازار تابلوهای ۲۰ در ۳۰ سانتی‌متری «کامران» و «ندا» (همسرش) که رویشان با رنگ روغن، تصاویری از شخصیت‌های انیمیشنی یا سینمایی معروف کشیده‌اند، دیده می‌شود؛ تَن‌تَنِ خبرنگار ۵۰ هزار تومان و هَری‌پاتر هم ۶۰ هزار تومان!

دسته‌گل‌های رز با کاغذپیچ کتاب‌های کهنه
از کنار بساط مرد سنگ‌فروش و دختران فروشنده زیورآلات و سرپوش‌های کاموایی که بگذریم، درست تقاطع خیابان انقلاب اسلامی با خیابان دانشگاه، لیلای گلفروش را میان شاخه گل‌های رز سفید و قرمز و ارکیده می‌بینیم.
او به‌گفته خود، قریب به ۸ سال است که در آنجا، دسته‌های گل زیبا را به سادگی با کاغذ کتاب‌های کهنه می‌آراید و می‌دهد دست دختران و پسران عاشق. دسته هر گل با توجه به نوع و تعداد گل، از ۷۰ تا ۱۵۰ هزار تومان است. مقابل او، ناصر بساط عریض و طویلی از کتاب‌های دست دوم در حاشیه پیاده‌روی‌ خیابان گسترانیده است؛ کتاب‌هایی درشت با جلد گالینگور یا کتاب‌هایی جیبی با چاپ بی‌کیفیت افست. روی صفحه نخست اغلب کتاب‌ها، کسانی به یادگار، سطوری نوشته‌اند یا جملاتی برای تقدیم آن کتاب‌ها به کسانی دیگر تحریر کرده‌اند، اما روزگار بر مداری دیگر پیش رفته که یادگاری‌ها و تقدیمی‌ها حالا در بساط ناصر، جای گرفته‌اند. از ناصر که تقریبا قدیمی‌ترین و شناخته‌شده‌ترین کاسب کتاب در آن حوالی است سراغ چند کتاب کمیاب را می‌گیریم. او هم بی‌معطلی پاسخ می‌دهد: «الان توی بساطم نیست، اگر طالب هستی، برو یک چرخی بزن و یک ساعت دیگر بیا تا برایت پیدا کنم. فقط حواست باشد که قیمتش بالاست؛ بودجه‌ات به میلیون می‌رسد!؟» در ذهن درگیر قیمت میلیونی کتاب‌های کمیاب و حتی غیرمجاز هستم که بوی عود دارچینی که کمی رایحه گل‌های رازقی دارد، مشامم را پر می‌کند. داوود در کنار مجله‌های معروف ایرانی و خارجی دست دوم، انواع عودهای هندی و پاکستانی را می‌فروشد.

کارت پستال در آرت استریت
به تقاطع خیابان انقلاب اسلامی و خیابان دوازده فروردین می‌رسیم؛ جایی که «کیان» و «سارا»، کارت‌پستال‌هایی با نقاشی‌هایی به سبک پابلو پیکاسو و تعدادی هم به سیاق کوبیسم، روی کاغذهایی در ابعاد کوچک ترسیم کرده‌اند و به مشتریان دوستدار نقاشی‌های مدرن عرضه می‌کنند. کیان و سارا هر دو دانشجوی نقاشی هستند که از ترکیب موضوعی فرهنگ و شهرهای ایران با سبک‌های نقاشی اروپایی لذت می‌برند؛ برای همین است که مردان بلوچ را به شیوه پیکاسو می‌کشند و گیلان را با روش کوبیسم، جلوه‌ای متفاوت می‌بخشند که اتفاقا تاکنون نیز مورد پسند مشتریان بوده‌است. هرچه به میدان انقلاب نزدیک‌تر می‌شویم، بساط دستفروشان، متراکم‌تر و تنگ‌تر می‌شود. حالا میان‌شان، میوه‌فروشی که آووکادو و دارگون می‌فروشد یا نوشت‌افزارفروشی که با تنوع دفتر و قلم، دل از هر مشتری می‌برد، نیز دیده می‌شود تا حجت بر استریت‌آرت بودن متفاوت محدوده خیابان انقلاب اسلامی، چهارراه ولیعصر(عج) به سمت میدان انقلاب اسلامی تمام شود.

کد خبر 832649
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 1
  • حمیدرضا US ۰۸:۲۷ - ۱۴۰۲/۱۱/۲۷
    2 0
    کدوم دانشگاه تو دنیا رو سراغ دارید که در سَر دَرِش ، تابلو و اسمی نداشته باشه ؟ دانشگاه تهران ، اولین نمونه است ! دانشگاهی بدون نام و نشان . . .